نظر حقیر در عشق: عشق را مانند وجود، تعریف نتوان کرد و هرچه در عبارت بلکه در تخیّل و فکرت از عشق درآید، همه اثری از عشق و جلوهای از ظهور عشق است و چنانکه حکیم صدر المتألّهین فرمود: هستی، عین عشق است و ماهیات، ظهورات عشق؛ و هر موجودی، عاشق و عشق، و هر عشقی، وجود و موجود است؛ منتهای امر، عشق در ذات احدیّت که کلُّ الحُسن است (هر چند لفظ «عاشق» بر او اطلاق نشده باشد) او را عشق کامل اکمل به جمال اتمّ اَحسن خویش است. و عشق او به آثار و مخلوقات خود، پرتو عشق به خود و تابع محبّت ذاتی به حُسن اعظم خویش است. و او سبحانه تعالی چنانکه هستی مطلق است، عاشق و عشق و معشوق مطلق و حُسن مطلق و حیات مطلق است.
پس حق، اتمّ مراتب عشق و اکمل درجات حُسن و زیبایی نامتناهی است. پس از آن، در مراتب وجود به حسب الاَشرف فالاَشرف در هر چه وجود کاملتر است، حُسن و عشق و حیات، ظهورش بیشتر است.
سلسلهی موجودات عالیه و عقول مجرّده [ملائکهی مقرّب] را عشق کامل به حُسن مطلق الهی است؛ و معشوق آنان، جز آن کُلُّ الجمال نیست.
و طبقهی نفوس قدسیّهی ملکوتیه را معشوق و مشتاقٌ الیه، همان عقول مجرّده و انوار قاهره است که آیینهی حُسن اعظم الهیاند. پس به حقیقت، عشق نفوس عالیه نیز متوجّه حُسن مطلق و جمال حق است و در سیر معنوی خود، نظری جز به سوی آن کعبهی مقصود کُلّ ندارند.
نفوس فَلَکی و اجرام و کرات آسمانی نیز اگر به حرکت اشتیاقی سیّارند یا به جاذبهی طبیعی و یا به تسخیر فرشتگان آسمانی -که لسان نبوّت است- یا به اختیار یا بیاختیار به هر سو شتابانند، آن قوّهی جاذبه و یا شوق و اراده، به حقیقت ظهور عشق است در این کرات… آری معشوق آنها خداست؛ مقصد و مقصود آنها هم در این سیر، سفر الی الله است؛ مشتاقانه به سوی حریم قدس و جلال او میشتابند.
منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۸۱
پاسخ دهید