فرقههای اسلامی، برای اثبات اصالت مذهبشان، ریشههای پیدایش خود را در زمان رسول خدا (ص) جستجو میکنند. در مورد پیدایش تشیع، نظریات مختلفی را دانشمندن و تاریخ نگاران مطرح کرده-اند که پیدایش تشیع در عصر پیامبر اسلام (ص) یکی از آنهاست. این نظریه را بیشتر علمای شیعه مطرح ساختهاند و چند تن از علمای اهل سنت و شرقشناسان نیز آن را تایید کردهاند. احادیث پیامبر (ص) درباره علی(ع) و تفسیر چند آیه و حوادث تاریخی، عمده استدلالاتی است که در اثبات این نظریه آورده میشود.
در زمان پیامبر(ص)، عدهای خاص با عنوان «شیعه» علی(ع) معروف بودند. همچنین پیامبر عنایتی ویژه به آن حضرت داشتند که باعث شد تا گروه خاصی از علی(ع) تبعیت کنند . پیامبر(ص) در تفسیر آیهای که درباره علی(ع) و شیعیان آن حضرت فرموده، این گروه هر چند اندک شیعه در زمان پیامبر اسلام معرفی شدند؛ هر چند در این دوره، شیعه فرقه اسلامی نیست.
مقدمه
براساس دیدگاه غالب شیعیان و برخی از پژوهشگران سنی و شرقشناسان تشیع در عصر رسولخدا (ص) جریانی اصیل با ریشه تاریخی بوده است. این نظریه بخش مهمی از کلام سیاسی شیعه را تشکیل میدهد که از میان دانشمندان شیعه، کاشفالغطا (م. ۱۳۷۳ ق)، شیخ محمدرضا مظفر (م. ۱۳۸۳ق)، محمدحسین زین عاملی، محمدجواد مغنیه، عبدالله نعمه، عبدالباکی گلپینارلی (م.۱۹۸۲ م.) تاریخنگار ترکتبار مستندات آن را در آثار خود آوردهاند.
این دسته از تاریخنگار و نویسندگان، درباره زمان پیدایش بر این باورند که تشیع از زمان پیامبر(ص) آغاز شدهاست؛ گرچه فعالیت آن به منزله یک حزب و مذهب اسلامی، بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و به پیروی از علی(ص) بوده و از این حیث بیشتر شناخته شدهاند.
به اعتقادمحمدحسین کاشفالغطاء، بذرهای تشیع با بذرهای اسلام در یک زمان کاشته شدند و محمدحسین مظفر نویسنده شیعی دیگر، بر این باور است که دعوت به تشیع از زمانی آغاز شد که رسول خدا(ص) مردم را به «لا اله الا الله» دعوت فرمود. وی به این سخن رسولخدا استناد میکند که فرمود:
این برادر، وارث، وزیر و وصی من و جانشین بین شماست، حرف او را بشنوید و اطاعتش کنید.
محمدحسین زین عاملی نویسنده شیعی دیگر، معتقد است که در میان صحابه رسول الله(ص) این چهار نفر، شیعه علی بودند: ابوذر غفاری، سلمان فارسی ، مقداد بن اسود و عمار بن یاسر.
عبد الله نمعه نیز در این زمینه میگوید:
شیعه به عنوان یک فرقه و مذهب در سقیفه بروز کرد. اما به عنوان یک قضیه در عهد رسول، زاده شد.
سعدالاشعری قمی (م.۲۹۹یا ۳۰۱ ق) و نوبختی (م. ۳۱۰ ق) از جریان شیعه در زمان پیامبر یاد کردهاند و آن را نخستین فرقه اسلامی میدانند.
ابو حاتم رازی (م.۳۲۲ ق) نیز در این باره میگوید:
شیعه نام گروهی بود که در زمان پیامبر خدا(ص) دوست و همراه صمیمی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) بودند و به این نام شناخته میشدند؛ مانند سلمان، ابوذر، مقداد بن اسود، عمار یاسر و دیگران. رسول خدا درباره اینان که شیعه و یاران علی(ع) خوانده میشدند، فرمود: «بهشت مشتاق چهار نفر است: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار.» از آن پس تا زمان ما، به هر کس که به برتری علی معتقد باشد، شیعه اطلاق میشود.
از میان دانشمندان اهلسنت، محمد کرد علی (م.۱۹۵۳م) نیز معتقد است که در میان صحابه رسولالله(ص) شیعیان علی(ع) وجود داشتند وآنان سلمان فارسی، عمار یاسر، ابوذر غفاری، حذیفه بن یمان، حزیمه بن ثابت، ابوأیوب انصاری، خالدبن سعیدبنعاص و قیسبنسعد بن عبادهاند.
او در این زمینه میگویند:
عدهای از صحابه در عصر پیامبر اکرم(ص) به شیعه علی معروف بودند.
شوبرت آلمانی در این باره چنین بیان میکند:
رسول اکرم(ص) به علی(ع) فرمود:« بهترین خلق خدا، تو و شیعیان تو هستید و محل وعده من و شما، کنار حوض کوثر است. وقتی که مردم برای حساب میآیند شما«غرّالمحجلین» (فرزانگان برجسته و بزرگ) خوانده میشوید.»
سید محمدباقر صدر (م. ۱۴۰۰ ق) اعتقاد دارد که پیامبر اسلام(ص) برای رساندن اسلام به کمال مطلوب، شخصاً باید به طرح و برنامهریزی بعد از خودش میپرداخت. ایشان با این مقدمه چنین ادامه میدهد:
میتوانیم تشیع را نتیجه منطقی دعوتی بدانیم که پیامبر برحسب طبیعت پیدایش آن و شرایط زمانی آن، دعوت را بر عهده داشت.
کسانی که از چنین نظریه و نگرشی دفاع میکنند، بر این عقیدهاند که قدمت تشیع با قدمت اسلام مساوی است. صاحبان این دیدگاه، معتقدند که تشیع به منزله یک جریان اصیل و به معنای اعتقاد به امامت و رهبری منصوص علی(ع) بعد از پیامبر(ص) و همگامی با آن امام، نهتنها همزاد ظهور اسلام که اساساً جزیی از رسالت پیامآور آن بود.
طبق این نظریه، پیامبر اسلام(ص) در همان آغاز پیدایش اسلام و در واقعه« یومالدار»، طبق دستور آیه]و انذر عشیرتک الاقربین[؛ «خویشان و عشیره نزدیک خود را انذار بده»، افراد طایفه خود را به میهمانی دعوت کرد و از آنان خواست که اسلام بیاورند و خطاب به آنان فرمود:
ایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم؛ «کدامیک از شما مرا در این کار یاری میدهد تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد.
کسی جز علی(ع) از آن جمع، داوطلب نشد و پیامبر(ص) در حالی که گردن علی(ع) را گرفته بود، خطاب به میهمانان خود فرمود:
ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه؛ « این برادر ، وصی و جانشین من درمیان شماست؛ پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.»
سید محمد باقر صدر، پیامبر(ص) به فکر آینده اسلام بعد از خود بود. وی در صدد اثبات این ادعا، با استدلالات عقلی و تاریخی بر میآید و چنین مینویسد:
پیغمبر اسلام(ص) در برابر آینده اسلام در زمان بعد از خودش، موضعی مثبت در پیش گرفت و برای آن اقدام نمود و به امر خداوند متعال، شخصی را برگزید و روح دعوت را در اعماق وجودش تزریق کرد. سپس او را از جهت عقیدتی و رهبری ویژه، آماده ساخت تا مرجعیت فکری و رهبری سیاسی اسلام در او شکل گیرد و بعد از پیامبر اسلام(ص) به کمک پایگاه مردمی آگاه یعنی مهاجران و انصار، رهبری اسلام و بازسازی عقیدتی امت را به عهده گیرد و آن را تا جایی ادامه دهد که امت شایستگی یابد تا خود، مسئولیتهای رهبری را پذیرا شود و بدینسان، این راه را تنها راهی مییابیم که ممکن بود سلامت آینده اسلام را تضمین کند و نگذارد اسلام در مسیر پیشرفت و گسترش خود، دچار انحراف گردد و پیامبراکرم(ص) نیز چنین کرد.
درواقع پیامبر(ص) تنها مرجع دینى و سیاسی ـ اجتماعى، بودند و سخن آن حضرت در همه منازعات و گفتگوها میان مسلمانان منزله «فصلالخطاب» بود؛ حضور آن حضرت مانع بروز هرگونه اختلافات جدی میشد، به نحوى که هیچکس نمیتوانست آشکارا در برابر کلام حضرت مخالفت کند. با این حال، در جریان مبارزات مسلمانان و نبردهاى با کافران و مشرکان در زمان حیات رسول خدا(ص) نیز گرایشهاى مختلفى وجود داشت که گاه آثار و نشانههاى آن در صحنههاى سیاسى و نظامى نمودار میشد. در اثر تحولات و حوادث گوناگون، به تدریج حب و بغضهایى در میان یاران پیامبر(ص) پدیدار گشت و گروههاى کوچکى به شکل غیررسمى پدید آمدند. عدهاى از صحابه بزرگ از همان اوایل بعثت، مجذوب امیرمومنان شدند و به نام «شیعه على(ع)» شهرت یافتند. پیامبر اکرم(ع) نیز اسم شیعه را بارها به آنان اطلاق نمودند و آنها را با عنوان «شیعه على(ع) » خطاب میکردند. بشارتهای پیامبر(ص) به شیعیان على(ع)، ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که اصطلاح شیعه در زمان پیامبر(ص) نیز متداول بود و گروهى به این نام شهرت داشتهاند و در آن زمان هسته اولیه تشیع را تشکیل میدادند.
روایات بسیاری از زبان پیامبر(ص) در آثار شیعیان و اهلسنت، گزارش شده که به وجود گروهی به نام شیعه علی(ع) در عصر رسالت اشاره دارد. این دسته از روایات، در لابه لای متون مختلف حدیثی و تاریخی پراکنده است و چه بسا با توجه به اختلاف اسباب ورود آنها، با تعابیر مختلفی صادر شده، اما جملگی از این امر حکایت میکند که اصطلاح شیعه علی(ع)، البته به معنای خاص آن و بیشتر به معنای لغوی و نه فقط به معنای اصطلاح فرقهای آن در زمان پیامبر(ص)، نهتنها ناشناخته نبود، بلکه در اشاره به یک گروه یا روش ارزشی نیز مطرح بوده است. برای نمونه، سیوطی در ذیل آیه ]اولئک هم خیر البریه[، با سلسله اسنادی که به جابربنعبدالله انصاری میرسد، از زبان پیامبر چنین نقل میکند:
والّذی نفسى بیده، اِنّ هذا و شیعتَه هُم الفائزونَ یومَ القیامهِ؛
سوگند به کسى که جانم به دست اوست، این شخص (حضرت على(ع)) و شیعیانش در قیامت همان رستگارانند.
شواهد حدیثی و جایگاه شیعه
روایات فراوانی در منابع روایی اهل سنت و شیعه از زبان رسول اکرم (ص) نقل شده که به شیعه علی(ع) و جایگاه آنان اشاره دارند؛ ازجمله طبرانی ابنحجر و متقی هندی از قول حضرت علی(ع) چنین نقل کردهاند:
دوستم پیامبر خدا (ص) به من فرمود: «ای علی، تو و شیعیانت به زودی به پیشگاه خدا وارد خواهید شد؛ در حالی که همگی از او راضی و مورد پسند او هستید و دشمنان تو بر او وارد خواهند شد؛ در حالی که خشمگین هستند و دست آنها به گردنشان بسته شده است.
در جای دیگر پیامبر(ص) فرمود:
ای علی، تو و شیعیانت به حوض [کوثر] وارد خواهید شد؛ در حالی که همگی چهرههای نورانی دارید و از او راضی هستید و دشمنان تو بر آن وارد خواهند شد؛ درحالی که سیهروی ، لبتشنه و سرافکنده باشند.
حضرت علی(ع) در حدیثی طولانی از زبان پیامبر(ص) چنین میفرماید:
رسول خدا (ص) در روز خیبر به من فرمود: «یاعلی، اگر [بیم ] آن نبود که عدهای از امت من درباره تو مطالبی [غلومیز] بگویند، همچنانکه مسیحیان درباره عیسیبنمریم گفتند، قطعاً امروز درباره تو سخنی میگفتم که [پس ازاین ] برهیچ گروهی از مسلمانان گذر نکنی، مگر اینکه خاک کفشت و باقیمانده آب وضویت را جهت شفای خود برگیرند. برای تو بس است که تو از منی و من از تو؛ میراث من از آن تو و میراث تو از آن من است؛ جایگاه تو درنزد من، همچون جایگاه هارون نسبت به موسی است، جز آنکه پس از من پیامبری نیست؛ تو رساننده آیین منی و بر سیره من [ با دشمنان ] میجنگی؛ تو درقیامت، نزدیکترین مردمان به من و فردا جانشین من بر حوض کوثری؛ نخستین فرد از پیروان من که وارد بهشت شود، تویی و قطعاً شیعیان تو سیراب شده ازکوثر، با چهرههایی پاک وسفید در اطراف من برجایگاههای رفیعی از نور تکیه زدهاند؛ آنان را شفاعت میکنم و فردا در بهشت همسایگان من خواهند بود؛ درحالی که دشمنان تو سیه-روی، لبتشنه وسرافکنده باشند.»
روایت دیگر را سبط ابنجوزی از ابیسعید خدری، همچنین ابیهریره در حدیثی از رسولالله(ص) نقل کردهاند در این زمینه به همین مقدار بسنده میکنیم.
شواهد حدیثی در تفسیر
طرفداران این نظریه، دلیل دیگری میآورند و آن روایاتی هستند که در ذیل تفسیر بعضی از آیات قرآن وارد شده و علی(ع) و شیعیانش را مصداق آن آیات معرفی میکنند. از جمله در تفسیر آیه ]ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه[ «کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند»، آمده که آنان بهترین مخلوقات خدا هستند و پیامبر خدا(ص)، علی(ع) و شیعیانش را در حالی که رستگاران معرفی کرده و آنان را خشنود از خداوند و خداوند را خشنود از آنان دانسته، مصداق این آیه به شمار آوردهاند.
هنگامى که این آیه شریفه نازل شد، بسیارى از اصحاب پرسیدند: «یا رسول الله(ص)، «خیر البریه» کیانند؟» پیامبر(ص) فرمودند: «على(ع) و شیعیانش.»
بهگفته ابنعباس، چون آیه یادشده نازل شد، رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود:
هم انتَ و شیعتُکَ یومَ القیامهِ راضینَ مرضّیین؛
آنها (خیرالبریه) تو و شیعیانت هستید که خدا از آنها راضى و آنان از خدا خشنودند.
در همین زمینه، پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود:
اَلَم تَسمع قولَ اللّه: ]انَّ الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالحاتِ اولئکَ هم خیرُ البریه[؟ هم انتَ و شیعتُک و موعدی و موعدُهم الحوضُ اِذا جاءَتِ الاممُ لِلحسابِ تُدعونَ غُرّاً محجّلینَ؛
آیا نشنیدى کلام خداوند را که فرمود: «به تحقیق آنان که ایمان آورده و کار نیک انجام دادهاند، بهترین آفریدگانند». تو و شیعیانت بهترین آفریدگان هستید که وعده من و شما، کنار حوض کوثر است. وقتى همه امتها براى حساب محشور شدند، شیعیان تو «پیشانىسفیدان» خوانده میشوند.
ابنعساکر در تاریخ خود، از جابربنعبدالله و سیوطی در کتاب خود، نقل میکند رسول خدا(ص) فرمود:
… قسم به کسی که جان من در دست اوست ! این مرد ( علیبنابیطالب ) و شیعه او در روز قیامت رستگارانند . پس آیه ] ان الذین امنوا و عملوا الصالحات ….[ نازل شد.
در برخی از منابع دیگراهل سنت نیز چنین آمده است:
«…یا علی، آیا نشنیدهای قول خداوند متعال را «به درستیکه کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به حقیقت بهترین اهل عالماند – الی آخر»؛ آنان شیعیان تو هستند و وعدهگاه من و شما کنار حوض [کوثر] خواهد بود در وقتیکه خلایق برای حساب جمع شوند. شما را «غرا المحجلین» (سفیدرویان ) ندا کنند ».
بعضی از محدثان بزرگ اهلسنت، این احادیث را نقل و تأویل کردهاند؛ ازجمله ابن ابیالحدید (م ۶۵۶ق) میگوید:
منظور از شیعه که در روایات متعدد، به آنان وعده بهشت داده شده است، کسانی هستند که به برتری علی(ع) بر همه خلق قایل هستند. بدینگونه، عالمان معتزلی ما در تصانیف و کتابهایشان نوشتهاند: در حقیقت ما شیعه هستیم و این حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است».
ابنحجر نیز می گوید:
«منظور از شیعه در این احادیث، شیعیان نیستند، بلکه منظور، خاندان و دوستداران علی هستند که به بدعت سب اصحاب مبتلا نیستند.»
علامه مظفر در پاسخ او میگوید:
عجیب است که ابنحجر گمان کرده، مراد از شیعه در این جا اهل سنت هستند و من نمیدانم این به دلیل مترادف بودن دو لفظ شیعه و سنی است یا به این دلیل که این دو فرقه یکی هستند یا اهل سنت بیشتر از شیعیان، از خاندان پیامبر پیروی کردهاند و آنان را دوست میدارند!
مرحوم کاشفالغطاء نیز در این زمینه میگوید:
با نسبت دادن لفظ شیعه به علی(ع) میتوان مراد را فهمید؛ زیرا [افراد] غیر از این صنف، شیعه دیگران هستند.
به نظر صاحبان این دیدگاه، معنای شیعه در احادیث و سخنان پیامبر(ص) روشن است و آنان با این تأویلات، خواستهاند از پذیرش حقیقت بگریزند. بهعلاوه مصداق شیعه در همان عصر پیامبر(ص) مشخص بوده است و عدهای از اصحاب، در همان زمان به «شیعه علی» مشهور بودند. براساس احادیث موجود، پیش از همه، رسول خدا(ص) نام شیعه را بر پیروان علی(ع) گذاشتهاند و حوادث دیگری مانند سقیفه، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا، بر گسترش این واژه و آموزههای تشیع تأثیر داشته است.
البته مهمترین یا تنها استفاده خدشه ناپذیر از این روایات، آن است که بانی اسلام بذرهای نخستین و عنصر قوامبخش تفکر شیعی را که همان پیروی از راه و رسم و اعتقادات علی(ع) بوده و اساس تشیع نیز به آن شناخته شده، سفارش فرموده است.
بررسی شواهد تاریخی
برای روشنتر شدن موضوع، باید به حوادث و قراینی درباره موقعیت حضرت علی(ع) در عصر پیامبر(ص) اشاره کنیم.
مطالعه سیره و سخنان پیامبر(ص) و چگونگی معاشرت آن حضرت با امام علی(ع) از آغاز دعوت خویشان، «یومالانذار» و بیان حدیث مشهور به «حدیث دار» در آغاز دعوت و احادیث مشهور ثقلین، منزلت و حوادث تاریخی دیگر، به روشنی حکایت از این دارد که پیامبر(ص) در پی تربیت و معرفی فردی شایسته بودند. با کنار هم قرار دادن همه این وقایع تاریخی، به نتیجه منطقی میتوان دست یافت.
علی(ع) نزدیکترین و صمیمیترین یار حضرت محمد(ع) بود. برای پیامبر در قحطسالی مکه، بهصورت محافظ عمل کرده بود و پیامبر(ص) هم پیش از هجرت و هم در مدینه، آن حضرت را به منزله برادر پذیرفته بودند. او نخستن مردمسلمان و خدیجه نخستن زن مسلمان به شمارمیآمدند. حضرت علی(ع) همسر فاطمه(س)، تنها دختر باقیمانده پیامبر(ص) بود و محمد(ص) نوادگانش حسن و حسین(ع) را بی نهایت دوست میداشت.
به نظر میرسد که این تمایزات و فضایل و سجایای شخصی، مقامی یکتا و ممتاز بر دیگر اعضای خانواده و اصحاب را برای علی(ع) بهوجود آورده باشد و گروهی را برایش فراهم سازد که در دوستی، خود را با کمال اشتیاق و توجه ویژه، حتی در طول زندگی پیامبر(ص)، بر او وقف کنند. شاید به این دلیل، شیعه مدعی وجود تشیع حتی در زمان زندگی پیامبر اسلام(ص) است.
سعدالاشعری و نوبختی قدیمترین اصحاب ملل و نحل، آشکارا بیان میکنند که تشیع، در مفهوم توجه و ستایش خاص از امتیازات شخص علی(ع)، در زمان حضرت محمد(ص) ظاهر شده بود. بهعلاوه، در این نگرش، فضایل علی(ع) برای احراز خلافت، با حوادث زیادی که در زمان پیامبر(ص) صورت گرفت و آن حضرت، عنایات خاصی را به علی(ع) نشان داد، تقویت میگردد.
شایستگی علی(ع) برای خلافت
برای توضیح رشد اعتبار و مطلوبیت علی(ع) برای احراز خلافت و اهتمام رسول خدا(ص) در تثبیت این معنا برای آن حضرت، به چند مورد اشاره می شود از وجود تشیع در آن عصرحکایت دارد:
۱٫ وقتی ابتدای رسالت، آیه]وانذرعشیرتک الاقربین[؛ «به قبیلهات، به نزدیکترین خویشانت اخطار کن» نازل شد، آن حضرت تمام فرزندان عبدالمطلب را گرد آورد و آنان را از دعوتش آگاه ساخت و با روشن ساختن شرح وظایف به منظور انجام دادن امور بعدی، از آنها تقاضای حمایت و کمک کرد. همگی آنها، به جای یاری پیامبر(ص)، آن حضرت را استهزا نمودند بهجز علی(ع) که کودکی سیزده ساله بود و حمایت و جانبداری بیدریغ خود را از آن حضرت اعلام نمود.
۲٫ امتیاز مخصوص ایجاد برادری مذهبی بین علی(ع) و حضرت محمد(ص) هم پیش از هجرت و هم در مدینه، آنچنان اصل شناخته شده تاریخی است که هیچ یک از تاریخ نگاران آن را انکار نکردهاند.
۳٫ مقام و رتبه علی(ع)، هنگامیکه وی از سوی پیامبر اکرم(ص) به پرچمداری در بدر و خیبر و دیگر غزوات منصوب گردید، در نظر اصحاب، فزونی یافت.
۴٫ انتصاب علی(ع)، به منزله وزیر پیامبر(ص) در مدینه، در اثنای اردوکشی به تبوک، سند دیگری از ارزش و اعتبار علی(ع) است. در این موقعیت، پیامبر(ص) حدیث معروف «نسبت تو به من مانند نسبت هارون است به موسی، با این تفاوت که پیامبری بعد از من نخواهد بود» را میفرمایند. تاریخنویسان و محدثان این حدیث را درباره واقعه تبوک، اکثر ذکر کردهاند. وقتی پیامبر اسلام(ص) شباهتهای شخصی و رسالتش با دیگر پیامبران سابق را بارها یادآوری میکند، هیچگونه مشکلی در پذیرش این حدیث وجود ندارد. قرآن درچند آیه به این موضوع اشاره میکند که موسی از خدا چنین مسألت میکند: «از اهلبیت من یکی را وزیر و معاون من فرما؛ برادرم هارون را وزیر من گردان و به او، پشت مرا محکم کن و او را در امر رسالت با من شریک ساز». از این رو، مقایسه حضرت محمد(ص) با موسی بدون وجود هارون، ناقص است و بی شک هیچ کس جز علی(ع) نمیتوانست مانند هارون برای ایشان خدمت کند.
۵ . ابلاغ سوره برائت حادثه مهم دیگر است. در سال نهم هجرت، حضرت محمد(ص)، ابوبکر را به امیرالحاجی مردم به حج فرستاد. پس از عزیمت ابوبکر به مکه، سوره برائت به پیامبر(ص) نازل شد تا آن را به مردم، به ویژه به مشرکان ابلاغ کند. وقتی، مردم از آن حضرت پرسیدند که آیا او این سوره را به سوی ابوبکر میفرستد تا از جانبش آنرا ابلاغ نماید پیامبر(ص) پاسخ دادند:
نه، من آن را نخواهم فرستاد مگر به دست شخصی از میان خاندانم» (رجل من اهل بیتی)
آنگاه علی(ع) را فرا خواند و وی را امر کرد تا شترش را بردارد و به سرعت عازم مکه شده، پیام قرآنی را از سوی او به مردم ابلاغ کند. در صحت این وقایع که اکثر نویسندههای مذاهب اسلامی آنها را ثبت کردهاند و متن روایات نیز موجه به نظر میرسد، هیچگونه تردیدی نیست. حتی شخص بیش از حد محتاط و شکاک، این احادیث را نمیتواند انکار کند.
تبیین کلی نظریه وجود شیعه در عصر پیامبر(ص)
با استفاده از روایات و نیز قراین تاریخی که بیان شد، گروهی به نام شیعه علی(ع) را در زمان پیامبر اکرم(ص) میتوان ثابت کرد و در مرحله بعد، روایات پیشین را به مصداق این گروه در زمان پیامبر(ص) ناظر دانست، و نه نوعی پیوستگی و ناظر به زمان پس از وفات آن حضرت. این شیوه را به دوشکل میتوان بیان کرد:
نخست، از عبارات علامه طباطبایی چنین استفاده میشود:
الف) طبق حدیث« یوم الدار»، پیامبر(ص) از همان آغاز رسالت خود وعده داد که حضرت علی(ع) را به سمت جانشینی و خلافت خود منصوب نماید.
ب) پیامبر(ص) حتماً در صدد تحقق این وعده بودهاند.
ج) بیشک آن حضرت این وعده را برای عدهای از دوستان فداکار خود بیان کردهاند.
د) این بیان در قالب روایات، فضایل و مناقب حضرت علی(ص) را بیان میکند که منابع روایی شیعه و اهلسنت از آن مملو است و اوج این روایات را در جریان غدیر خم میتوان دید.
ه) بیشک بیان فضایل علی(ع) از طرف پیامبر(ص)، عدهای از دوستان و شیفتگان خالص پیامبر(ص) را وامیداشت تا علی(ص) را نیز دوست داشته، به دورش گرد آیند و از وی پیروی کنند؛ همچنان که در نقطه مقابل، عدهای را به بغض و حسد و کینهورزی دچار کرد.
و) از همینجا، دو خط در اسلام پدید آمد که یکی طبق نصوص پیامبر (ص)، پیروی از علی(ع) را واجب و دیگری آن را غیرلازم میدانست و بلکه از راه عناد با حضرت علی(ع) در میآمد. خط اول شیعه نامیده میشدند.
ز) بدینترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت که با وجود این مصداق در زمان پیامبر(ص) روایاتی که در آن لفظ شیعه به کار رفته، به زمان حیات پیامبر ناظر است.
بیان دوم را میتوان چنین توضیح داد:
الف) جوهره اصلی تشیع، همان اعتقاد به بر حق بودن حضرت علی(ع) برای امر خلافت است.
ب) پیامبر(ص) این موضوع را به مردم گوشزد کرد و مسأله خلافت آن حضرت را از راههای مستقیم و غیرمستقیم، به مردم ابلاغ کرد.
ج) با توجه به اموری همچون انس نداشتن قبایل عرب آن زمان با مسأله تعیین جانشین، توهم دخالت دادن دامادی پیامبر(ص) در امر جانشینی، جوان بودن حضرت علی(ع)، توهم افزونطلبی بنیهاشم و ربط دادن مسأله به تعصبات قبیلهای و مخالفت سنگین قریش با جانشینی حضرت علی(ع) به علت کشته شدن تعدادی از سران آن به دست آن حضرت، موجب شد که این مسأله با مخالفتهای شدید اعراب مواجه شود؛ به گونهای که پیامبر(ص) همواره ناچار به ذکر فضایل و مناقب اوبودند؛ نه دامادی پیامبر(ص) و هاشمی بودن حضرت علی(ع). از این جا میتوان سرّ فراوانی ذکر فضایل در سخنان پیامبر(ص) را به درستی دریافت. همچنین میتوان دغدغه پیامبر(ص) در ابلاغ جانشینی حضرت علی(ع) در روز غدیر را به خوبی درک کرد.
د) همچنان که مخالفان، به وسیله دستهبندیهای مختلف و به طرق متعدد به مخالفت میپرداختند، موافقان نیز به شدت از این خواسته پیامبر(ص) دفاع میکردند. اینان به پیروی از خط پیامبر(ص) دور حضرت علی(ع) جمع شدند و از سوی پیامبر(ص) به منزله شیعه علی(ع) شناخته شدند.
ه) از این جا این نکته را میتوان دریافت که چرا پیامبر(ص) عدهای کم همچون سلمان، مقداد، ابوذر و عمار را شیعیان علی(ع) نامیدهاند.
و) پیامبر(ص) به منظور تقویت هر چه بیشتر این جبهه کوچک، با اموری همچون معرفی بهشت مخصوص جایگاه شیعیان و نیز رضایت خداوند از این عمل، به تشویق و ترغیب آنان پرداختند.
ز) در نقطه مقابل، مخالفان سرسخت علی(ع) منافق نامیده شدهاند؛ زیرا آنان در ظاهر، خود را مسلمان نشان میدادند، اما در باطن، با دستورهای پیامبر(ص) که مهمترین آنان مسأله جانشینی بود، مخالفت میورزیدند. از این جا، محتوای روایاتی همچون «لا یحبّ علیاً منافقٌ و لا یبغضه مومنٌ ؛ علی را هیچ منافقی دوست نمیدارد و او را هیچ مومنی مبغوض نمیشمارد» و نیز «لا یحبک الا مومنٌ و لا یبغضک الا منافقٌ» را به خوبی میتوان درک کرد.
ح) طرف مقابل این خط که در یک سو، مدافعان سرسخت و در دیگر سو، مخالفان خشمگین و متعصب قرار داشتند، به قدری نمود داشت که عدهای از اصحاب، همچون ابوذر آن را علامتی برای شناخت منافقان به حساب میآوردهاند. او میگوید:
ما در زمان پیامبر(ص) منافقان را به وسیله بغض و کینهای که به حضرت علی(ع) داشتند میشناختیم.
ط) از همه این مقدمات چنین نتیجهگیری میشود که کلمه شیعه علی(ع) در زمان پیامبر(ص) امری شناخته شده بود و در عبارات آن حضرت که این واژه به کار رفته است، با مصادیق موجود در آن زمان مطابقت دارد.
از این جا روشن میشود که در صورت پذیرش این نظریه که آن را اکثر شیعه و نیز جمعی از عالمان اهل سنت و شرق شناسان می پذیرند، نظریات دیگر در مورد پیدایش تشیع را به مراحل مختلف حیات تشیع میتوان حمل کرد.
شاید این سوال مطرح شود که بعضی از آموزههای مکتب تشیع و مسائل فقهی مربوط به این مذهب، در آن زمان وجود نداشته است؛ از جمله مهدویت، غیبت و غیره. در این باره باید گفت: طبیعی است که در فرآیند تکاملی هر مکتبی، با توجه به نیازها و موقعیتهای زمانی، موضوعات و یا مفاهیم جدیدی، طرح و یا برجسته می شود. این پرسش از این نویسندگان به جاست که: مگر آموزههای مکتب اسلام، یکپارچه و در یک زمان نازل شد و یا مثلاً باورهای اساسی کلامی و فقهی اهلسنت، در یک مقطع زمانی خاص شکل گرفت که از تفکر شیعی نیز چنین انتظاری باشد؟
منبع: سخن تاریخ
پاسخ دهید