بنا داریم در بحث پیش رو، مسئله عدالت اصحاب نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را از نگاه «مدرسه سلفی» مورد نقد و بررسی قرار دهیم. آنچه برای ما در این بحث حائز اهمیت است، این است که به فهمیم اساساً واژه «صحابه» به چه کسانی اطلاق می شود؟ دلیل عدالتشان چیست؟ و آیا کل «صحابه» عادل هستند یا وصف عدالت مخصوص گروهی از ایشان است؟ و به طور کلی عامل تمیز «صحابه» و غیر صحابه از یکدیگر چیست؟ اهمیت بحث از نظریه «عدالت صحابه» در این است که بنا بر مبانی سلفیت قدیم و جدید، «صحابه» از قداست خاصی برخوردارند، به نحوی که اساساً فهم دین را با فهم صحابه مساوی می دانند!
این متن گزیده ای از سلسله جلسات سخنرانی آیت الله سید کمال حیدری، با عنوان «نظریه عداله الصحابه» است که توسط علی فاطمی اقتباس شده است. در قسمت قبل گفته شد: «یکی از شئون عصمت بخشی به جمیع صحابه، این بود که علمای وهابی معتقدند هر کس عیب صحابه را بگوید کافر و زندیق است!» سپس گفتیم قائلین به این نظر سه طایفه اند، عده ای سبّ و لعن صحابه را عامل زندیق دانستن فرد می دانند، برخی بغض و قتل صحابه، و گروهی مجرد تنقیص و بر شمردن عیوب اصحاب را عامل تکفیر و زندیق دانستن فرد گوینده می دانند. در قسمت قبل نظرات طایفه اول(سبّ و لعن صحابه) مورد بررسی قرار گرفت؛ و در این قسمت به بررسی نظرات طایفه دوم می پردازیم که معتقدند مجرد بر شمردن عیوب اصحاب نیز عامل کافر و زندیق دانستن فرد گوینده است.
طایفه دوم:
این طایفه می گویند: مجرد تنقیص و بر شمردن عیوب اصحاب باعث می شود فرد از اسلام خارج شده، کافر و زندیق گردد!
۱ – سخن ابن حجر عسقلانی
یکی از علمای مشهور و نام آور طایفه دوم، «ابن حجر عسقلانی» است. وی به اندازه ای پا را از حد امکان فراتر قرار داده است که انسان از حیرت و تعجب خشکش می زند، که چگونه ممکن است چنین منطق نازا و عقیمی در میان علمای اسلام جریان داشته باشد!!؟
«ابن حجر عسقلانی» عامل تکفیر و مهدور الدم شدن(یعنی؛ خون مسلمان دارای ارزش و حرمت است، اما کسی که صحابه را سبّ می کند، خونش مباح و بی ارزش است و می توان او را به قتل رساند.) مسلمین را چنین معرفی می کند: «هنگامی که مردی را دیدی که یکی از اصحاب پیامبر صلی الله و علیه و آله را تنقیص می کند، بدان که زندیق و کافر است!» الأصابۀ فی تمیز الصحابۀ، ص ۲۴٫
اینجا لازم است نکته ای را توضیح دهیم: «سَبَّ» به معنای این است که شخصی نسبت به یکی از صحابه دشنام بدهد، بی حرمتی کند، و موارد مشابه را انجام دهد. اما «تنقیص» به این معناست که مثلا شخصی بگوید فلان صحابه علمش کم است، دیگری علمش بیشتر است. این صحابه بخیل بود، در جنگ ترسو بود؛ و اوصافی که به شهادت تاریخ در او وجود داشته است را بیان کند، این می شود تنقیص! نقص و عیب دیگری را گفتن.
سؤال این است: حقیقتاً شخصی که نکته ای از خُلقیات و سبک زندگی صحابه را به زبان می آورد یا کسی که عیوب واقعی –که در آن صحابه وجود داشته- یکی از صحابه را بیان می کند، کافر است؟ زندیق است؟ این چه جایگاه مقدس و آسمانی است که شما برای جمیع صحابه ایجاد کرده اید؟ به شهادت کدام دلیل قرآنی و روایی چنین سخن زشتی را می گویید؟ از خدا نمی ترسید که خون دیگران را حلال می کنید؟ واقعاً اسلام را شناخته اید؟ دین را فهمیده اید؟ چگونه جرأت می کنید مسلمانی را به کفر و مرگ محکوم کنید!؟
وقتی از این بزرگواران(عسقلانی) می پرسیم دلیلتان برای این حرفی که می زنید چیست؟ چرا تنقیص کننده را کافر می دانید؟ در پاسخ می گویند: صحابه به منزله ی دریافت کنندگان اصلی قرآن و سنت نبوی هستند، و بی احترامی به ایشان، باعث بی حرمتی به قرآن، رسول مکرم اسلام صلی الله و علیه و آله و خداوند عزّ وجلّ خواهد شد. یعنی کسی که از صحابه انتقاد می کند، در واقع دارد از پیامبر صلی الله و علیه و آله انتقاد می کند، چرا که تنقیص روای سنت، برابر با تنقیص صاحب سنت است!!»
تناقض گویی: تنقیص راوی= تنقیص صاحب سنت
یکی از تناقضات آشکار وهابیت همین کلام است که مجرد تنقیص صحابه را موجب خروج از دین و زندیق شدن شخص تنقیص کننده می دانند؛ و هنگامی که جویای علت می شویم که چرا این فرد را زندیق می نامید، می گویند: انتقاد به صحابه، در واقع انتقاد از پیامبر صلی الله و علیه و آله است، چرا که تنقیص روای سنت، برابر با تنقیص صاحب سنت است!!
این کلام تناقضی آشکار است، چرا که ایشان در تعریف واژه صحابه گفتند: «هر کس پیغمبر صلی الله و علیه و آله را رؤیت کرده باشد مطلقا از صحابه است، چه در شمار روایان حدیث باشد چه نباشد -آنچه مهم است صرف دیدن و رؤیت است.» حال که بحث تنقیص و عیب جویی مطرح شده، می گویند: «تنقیص روای سنت، برابر با تنقیص صاحب سنت است.» و این رفت و آمد عقیده، خصوصاً در آنچه به نفعشان نیست، موجب می شود وجاهت علمی ایشان خدشه دار شود. پس مدرسه سلفی باید یک تصمیم واحد بگیرد:
الف) یا واژه صحابه تنها شامل راویان حدیث می شود، در نتیجه تنقیص ایشان موجب بی حرمتی به پیامبر صلی الله و علیه و آله خواهد بود.
ب) یا واژه صحابه عام است و شامل غیر راویان نیز می گردد، در نتیجه تنقیص صحابه موجب بی حرمتی به پیامبر صلی الله و علیه و آله نمی شود.
***
۲ – سخن ابن تیمیه
به غیر از ابن حجر عسقلانی، شیخ ابن تیمیه نیز در خصوص تنقیص صحابه اظهار نظر نموده است؛ ولی نگاه شیخ ابن تیمیه، نگاهی معتدل تر و تقلیل یافته سخنان خون آلود عسقلانی می باشد. اگر نگاهی گذرا به کتاب «صارم المسلول علی شاتم الرسول» بیاندازیم، خواهیم دید نظرات ابن تیمیه در لا به لای صفحات این کتاب بدین شرح است:
الف) و أما من سبهم سباًّ فی لا عدالتهم و لا فی دینهم – مثل وصف بعضهم بالبخل، أو الجبن …- هو الذی یستحقُّ التأدیب و التعزیر. (صارم المسلول علی شاتم الرسول، ص ۱۱۱۰.)
ترجمه: سبّی که به عدالت و دین صحابه خدشه ای وارد نکند، مثل وصف برخی از صحابه به بخل، چنین جساراتی تنها مشمول تعزیر و تأدیب است. (کسی کشته نمی شود!)
ب) و یحتمل أن یحمل قوله: «ما أراه علی الاسلام» علی سبٍّ یطعن فی عدالتهم، نحو قوله: ظلموا و فسقوا؛ و یحملُ قولهُ فی إسقاط القتل علی سبٍّ لا یطعن فی دینهم، نحو قوله: کان فیهم قلۀ علمٍ ، و قلۀُ معرفۀ بالسیاسۀ و الشجاعۀ. (صارم المسلول علی شاتم الرسول، ص ۱۰۶۶.)
ترجمه: ممکن است سخن احمد بن حنبل: -«به نظر من از دین اسلام خارجند!»- را بر سبّ هایی حمل کنیم که نسبت به عدالتِ صحابه خدشه وارد می کنند، مثلاً شخصی بگوید: «صحابه ظالم و فاسق هستند.»؛ و همچنین ممکن است قول وی در اسقاط قتل را بر مواردی حمل کنیم که سبّ، لطمه ای به دین صحابه وارد نمی کند، مثل شخصی که می گوید: برخی از صحابه کم علم بودند، یا شناخت صحیحی در مسائل سیاسی نداشتند، یا شجاع نبودند…
ج) «فإذا کان الخلیفتان الراشدان عمر و علی رضی الله عنهما یجلدان حد المفتری من یفضّل علیا على أبی بکر و عمر أو من یفضل عمر على أبی بکر ـ مع أن مجرد التفضیل لیس فیه سب و لا عیب ـ علم أن عقوبه السب عندهما فوق هذا بکثیر.» (صارم المسلول علی شاتم الرسول، ص ۱۱۰۷.)
ترجمه و توضیح: دو خلیفه راشد، علی و عمر؛ بر کسی که علی را بر ابابکر و عمر برتر بداند، یا عمر را بر ابی بکر افضل بداند، حدّ افتراء زنندگان (بین ۷۵ تا ۸۰ ضربه شلاق) را جاری می کردند. البته این اجرای حدّ تنها برای مواردی است که شخص قصد عیب جویی یا سبّ(دشنام گفتن) را نداشته باشد، اما اگر در فرقی که میان خلفاء می گذارد قصد سبّ داشته باشد، «عقوبت سبّ» گریبان گیرش خواهد شد، که بسیار سنگین تر از حدّ شلاق است.
د) عقوبت سبّ از دیدگاه ابن تیمیه چیست؟ پاسخ: قتل و تکفیر است؛ چرا که وی تصریح می کند: «و بالجمله فمن أصناف السابَّۀ من لا ریب فی کفره.» (صارم المسلول علی شاتم الرسول، ص ۱۱۱۳.) یعنی؛ عقوبت اَشکال مختلف سبّ، کفر و بی دینی شخص سب کننده و به تبع آن جواز قتلش می باشد.
نتیجه
در نتیجه شیخ ابن تیمیه معتقد است: مفهوم واژه «سَبّ» تنقیص را نیز شامل می شود، لکن ما دو نوع عقوبت برای درجات مختلف سبّ در نظر می گیریم:
۱ – بی احترامی، حرمت شکنی، دشنام دادن به صحابه؛ و ذکر عیوبی که باعث نقصان در دین صحابه گردد، همگی محکوم و گوینده اعدام خواهد شد.
۲ – اما ذکر عیوبی که باعث نقصان در دین یا عدالت صحابه نشود، مثلاً شخصی بگوید فلان صحابی بخیل بود، علمش کم بود، در جنگ ترسو بود، دیگری شجاع بود و… ذکر چنین عیوبی موجب قتل و کفر نمی شود، اما لازم است گوینده تأدیب و تعزیر گردد و چندین ضربه شلاق بخورد.
***
این اوج جهالت و اجتهاد به رأی عالمانی است که چنین بی تفاوت و وحشیانه، نسبت به جان و مال مسلمین تصمیم گیری می کنند؛ و هیچ گاه جانب انصاف را نمی پیمایند. سخنان ابن حجر عسقلانی و شیخ ابن تیمیه در واقع، نوعی جعل اصطلاح برای واژه «سبّ» است! شما در هیچ فرهنگ لغتی، چنین چیزی را پیدا نمی کنید که «ذکر عیوب اشخاص، به منزله دشنام و سبّ تلقی گردد.» در هیچ فرهنگ لغت معتبری چنین معنایی را نخواهید یافت! پس به چه اعتباری این دسته از عالمان مدرسه سلفی چنین فتوایی می دهند؟ آیا دین بازیچه است؟ آیا هرکس هر ادعای بی سند و نادرستی کرد، دیگران باید کورکورانه به دنبال او بروند؟
ثمرات بحث از نظریه «عدالت همه ی صحابه»
یکی از دلایل ردّ نظریه «عدالت صحابه»، این است که علمای مدرسه سلفی مدعی اند: به مجرد رؤیت پیامبر، شخص عادل، طاهر، منزه، مصون از آتش جهنم و … می گردد. این منطق مدرسه سلفی است. یعنی «صرف رؤیت» ثمرات خارق العاده ای را بر اشخاص مترتب می کند؛ و به یکباره آنان را از این رو به آن رو می کند!! انسانی که تا دیروز نه عادل بوده، نه طاهر بوده، نه برائت از آتش جهنم داشته؛ وقتی موفق به رؤیت پیامبر صلی الله و علیه و آله می شود، حتی اگر این دیدار به اندازه لحظه ای یا ساعتی به طول انجامد، معجزه ای رخ می دهد! همان انسان را تبدیل به شخص عادل و طاهری می کند که قطعا در جنت مأوا دارد و از آتش جهنم ایمن است!؟ پس چنین سخنی سخیف و بی اساس است و نه تنها با معیارهای عقلانی ناسازگار است، بلکه با مبانی دینی و قرآنی ما نیز تغایر دارد.
علمای مدرسه سلفی گمان می کنند اگر به کسی عنوان «صحابه» اطلاق شد، این شخص در هر حال عادل است و قطعاً به بهشت داخل می شود، حتی اگر خلیفه مسلمین را به قتل رساند، بیعت شکنی کند، علیه خلیفه شورش کند، جنایاتی مرتکب شود، خون های بی گناهی را بریزد و… . در ذیل نام تعدادی از این اشخاص را به عنوان نمونه نام می بریم:
۱ – «عمرو بن الحمق الخزاعی» که به گفته ابن سعد در الطبقات، کسی است که در قتل عثمان بن عفان، خلیفه سوم مسلمین، نقش مهمی را ایفا کرده است.
۲ – «ابن ملجم» که به طور مستقیم، علی بن ابی طالب علیه السلام، خلیفه چهارم و داماد و پسر عموی رسول الله صلی الله و علیه و آله، را به شهادت رساند.
۳ – «معاویه» که بنابر روایت معروف نبوی که فرمود: «یا عمار تقتلک الفئه الباغیه». (ترجمه: ای عمار! تو به دست گروه نظامی شورشی کشته خواهی شد.) عامل شهادت جناب عمار است. / چون معاویه یاغی و آشوبگر است؛ و همه می دانند جنگ صفین به خاطر طغیان و زیاده خواهی معاویه برپا شد و او از دستورات خلیفه وقت سرپیچی کرد، در نتیجه معاویه ضامن خون عمار می باشد.
۴ – «یزید بن معاویه» و جمیع کسانی که در شهادت حسین بن علی علیهما السلام، سرور جوانان اهل بهشت، شرکت داشتند. علاوه بر این «یزید بن معاویه» فرد معلوم الحالی است، وی به حرمین شریفین حمله کرد و حرمت کعبه را شکست، سه روز جان و ناموس مردم مدینه را برای سپاهیانش حلال کرد و پیوسته مشروب می نوشید و فسق انجام می داد.
با این حال، علمای مدرسه سلفی می گویند تمام این اشخاص از صحابه عادل پیامبرند و به بهشت خواهند رفت؛ و حتی یزید را امیرالمومنین خطاب می کنند؟!
***
علمای مدرسه سلفی در اصل معتقدند: صحابه در دنیا ابداً دائماً عادل اند، یعنی افراد عادلی هستند که هرگز به طور عمدی مرتکب گناه نمی شوند؛ و اگر سهواً یا خطاءً مرتکب گناهی (مثل دروغ) شدند، این امر موجب سقوط ایشان از عدالت نخواهد بود، چرا که اساساً روایت «من اجتهد فاخطأ فله اجر واحد و من اجتهد فاصاب له اجران.» مختص صحابه است و شامل غیر صحابه نمی شود. در نتیجه تنها چیزی که می تواند انسانی را از عدالت ساقط نماید، ارتکاب عمدی گناه است که هر گز از صحابه صادر نمی شود.
عملاً با این روش صحابه تقدیس می شوند، و در دنیا نوعی مصونیت ابدی پیدا می کنند، چون هر خطا و اشتباهی از ایشان صادر شود، خواهیم گفت: «او مجتهد است و بنابر اجتهادش عمل کرده، پس نه تنها از عدالت ساقط نمی شود، بلکه به پاس این تلاش و زحمتی که کشیده اجر و ثواب هم دریافت می کند.» بدین ترتیب کسی که صحابه نامیده می شود، تا ابد عادل خواهد بود و هرگز از عدالت ساقط نمی شود.
این بیان، بیان عجیبی است! لازمه این سخن آن است که ابوسفیان، اولاد ابوسفیان، جمیع مروانیان، خصوصاً معاویه در شمار اصحاب و عادلان امت باشند، و معاویه کسی است که بنابر حدیث مقبول نزد فریقین، «الفئۀ الباغیۀ» است، موجب هدر رفتن خون مسلمین، شهادت عمار و خروج بر خلیفه وقت شده است! آیا ممکن است او نیز از صحابه باشد و به بهشت رود؟ آیا اشخاصی مانند معاویه و عمر وعاص و اولادشان، از عدول و طاهرین هستند؟! آیا می شود عمار با قاتل خود، هر دو در بهشت سکنی گزینند؟! آیا انسانی که رسول خدا صلی الله و علیه و آله او را شورشی می نامد، می تواند اهل جنت باشد؟ آیا منافقین و اشخاصی که رسول الله دستور به قتلشان داد نیز جز صحابه هستند؟
بله علمای مدرسه سلفی، جمیع منافقین و اشخاصی که رسول الله دستور به قتلشان داد، و جمیع افرادی که مثل یزید فسق علنی داشتند را نیز جز صحابه می دانند؛ حتی بنابر نصوص وارده، رسول خدا صلی الله و علیه و آله عده ای (پنج نفر یا شش نفر یا بیشتر) از صحابه را لعن کرد و برخی را از شهر مدینه اخراج نمود، با این حال علمای سلفیت هیچ کس را استثنا نکردند و همه را در گروه صحابه جای داده اند!! بعد هم می گویند همگی عادل هستند؛ و اگر خطا یا اشتباهی انجام دهند، چون مجتهدند بخشیده می شوند و ثواب نیز دریافت می کنند. این منطق نادرست مکتب سلفی است.
تناقض گویی
یکی از نکات بسیار مهمِ بحث عدالت صحابه، تناقض گویی های بیشمار وهابیت در خصوص اصحاب پیغمبر صلی الله و علیه و آله است. در دو شماره آینده، به بررسی موارد زیر خواهیم پرداخت. (در ذیل عناوین بحث قسمت های بعدی ذکر می شود):
- آیا بسیاری از اصحاب کافر و منافق هستند؟
- تبعیض میان خلیفه اول و چهارم
- منافق شناسی
پاسخ دهید