بنا داریم در بحث پیش رو، مسئله عدالت اصحاب نبی خاتم صلی الله و علیه و آله را از نگاه «مدرسه سلفی» مورد نقد و بررسی قرار دهیم. آنچه برای ما در این بحث حائز اهمیت است، این است که به فهمیم اساساً واژه «صحابه» به چه کسانی اطلاق می شود؟ دلیل عدالتشان چیست؟ و آیا کل «صحابه» عادل هستند یا وصف عدالت مخصوص گروهی از ایشان است؟ و به طور کلی عامل تمیز «صحابه» و غیر صحابه از یکدیگر چیست؟ اهمیت بحث از نظریه «عدالت صحابه» در این است که بنا بر مبانی سلفیت قدیم و جدید، «صحابه» از قداست خاصی برخوردارند، به نحوی که اساساً فهم دین را با فهم صحابه مساوی می دانند! این متن گزیده ای از سلسله جلسات سخنرانی آیت الله سید کمال حیدری، با عنوان «نظریه عداله الصحابه» است که توسط علی فاطمی اقتباس شده است. در این قسمت تعریف دوم از اقوال علمای سلفی، در خصوص تعریف واژه «صحابه» بیان شده است.
تعریف دوم
ما حصل تعریف دوم عبارت است از: «کل مَن لقی النبی صلی الله و علیه و آله مؤمنا به ومات على الإسلام حتى ولو رآه لحظۀ أو لساعۀ، وهو صحابی».
(منبع تعریف دوم: کتاب «الاصابه فی معرفه الصحابه» نوشته «احمد بن علی بن حجر العسقلانی» متوفى سنه (۸۵۲ هجری) – جلد اول، صفحه (۱۶)، فصل اول، تحت عنوان «فی تعریف الصحابه.»)
توضیح:
قول مشهور میان علمای وهابیت، همین تعریف است. ترجمه: تمام کسانی که پیامبر صلی الله و علیه و آله را دیده اند، به او مؤمن بوده و به دین اسلام مرده اند، حتی اگر این رؤیت بقدر لحظه ای یا ساعتی بوده باشد، جمیع این افراد از صحابه پیغمبرند.
در ذیل، نام برخی از اعلامی که به این ضابطه معتقدند را ذکر می کنیم:
۱ – «البخاری» متوفی سنه (۲۵۶ هجری) و همچنین «احمد بن حنبل» متوفى سنه (۲۴۱ هجری)؛ در یکی از دو قول خود چنین گفته اند. هر چند نزد این دو نفر، ضابطه دیگری نیز وجود داشته است، اما آنچه مشهور و مقبول همگان است، همین ضابطه است.
۲ – «الحاکم النیسابوری» صاحب المستدرک على الصحیحین.
۳ – «ابن الصلاح» متوفى سنه (۶۴۳ هجری).
۴ – «ابن الحاجب» متوفى سنه (۶۴۶ هجری).
۵ – «الإمام ابن کثیر» متوفى سنه (۷۷۴ هجری).
۶ – «ابن الوزیر» متوفى سنه (۸۴۲ هجری).
۷ – «الحافظ بن حجر» متوفى سنه (۸۵۲ هجری).
۸ – «الصنعانی» متوفى سنه (۱۱۸۷ هجری).
ابن حجر عسقلانی در خصوص این قول می گوید: «وهذا التعریف مبنی على الاصح المختار عند المحققین»؛ یعنی قول صحیح، نزد محققین و مشهورِ اعلام، همین قول است و اقوال دیگر، نظرات نادر و کم طرفدار به حساب می آیند. (اصابۀ فی تمیز الصحابه،ج۱،ص۱۸٫)
خوب، حال که قول مشهور علما درباره تعریف واژه صحابه مشخص شد، باید بررسی نماییم که تعریف مشهور شامل چه کسانی می شود و دایره صحابه را تا کجا گسترش می دهد؟ یعنی بنابر ضابطه ی «هر کس پیامبر را دیده باشد، از شمار اصحاب تلقی می گردد.» چه کسانی داخل در تعریف می گردند؟
پاسخ: موارد زیر داخل در تعریف اند:
جمیع کسانی که در غزوات با پیامبر صلی الله و علیه و آله بودند، جمیع کسانی که در هیچ غزوه ای شرکت نکردند، تمام افرادی که همنشین و هم صحبت پیغمبر صلی الله و علیه و آله بودند، تمام افرادی که همنشین پیامبر صلی الله و علیه و آله نبودند و تنها او را رؤیت کردند، تمام پیران، جوانان، زنان، کودکان، مردان، مردم مدینه، مردم مکه، مردم قبیله هوازن، مردم حاضر در حجۀ الوداع، رزمندگان تبوک، حنین، بدر و …، و تمام اشخاصی که پیامبر صلی الله و علیه و آله را دیدند، ولو در عصر او منافق بودند، یا مورد دشنام و لعن پیامبر صلی الله و علیه و آله قرار گرفتند؛ تمام مردم قبائل عرب که موفق شدند پیامبر صلی الله و علیه و آله را از فواصل دور و نزدیک ببینند یا نابینایانی که با پیامبر صلی الله و علیه و آله بودند اما توان رؤیت او را نداشتند، تمام کسانی که مسلمان بودند، بعد مرتد و کافر شدند، سپس مجدداً اسلام آوردند، همگی صحابی رسول خدا صلی الله و علیه و آله هستند.
بنابراین ضابطه عدد اصحاب نامشخص خواهد شد و نمی توان حدی برایش تعیین نمود، چرا که تنها شمار مردان حاضر در حجۀ الوداع به چند هزار تن می رسیده است که اگر بخواهیم زنان، کودکان، مردم قبائل عرب، شهیدان و بسیاری از انسان هایی که در طول حیات خود موفق شدند پیامبر صلی الله و علیه و آله را رؤیت کنند، به آنها ضمیمه نماییم، شمار اصحاب به چندین هزار تن خواهد رسید که تنها نگارش اسامی ایشان، کاری سخت و طاقت فرسا خواهد بود، چه رسد به بررسی احوالات و احادیث و سایر اوصافشان!؟
این درحالی است که برخی پا را بسیار فراتر از این گذاشته اند و چنین ادعا کرده اند:
۱ – ابن حزم در کتاب «الاقضیه من المحلى» می گوید: هر کس ادعای اجماع(اتفاق نظر صحابه بر یک امر دینی را اجماع می گویند.) کند، کذب گفته است، چرا که امت اسلام شامل جنیان و انسیان هر دو است، و هیچ مدعی اجماعی نظر اجنه را جویا نگردیده است! و ما به یقین می دانیم گروهی از جنیان نزد پیامبر صلی الله و علیه و آله آمدند، کلام آسمانی قرآن را شنیدند و ایمان آوردند؛ و از صحابه با فضیلت نبی مکرم اسلام صلی الله و علیه و آله به حساب می آمدند!
۲ – برخی نیز ادعا کرده اند: جمیع اشخاصی که بدن مطهر نبی صلی الله و علیه و آله را بعد از موت و قبل از دفن رؤیت کردند، داخل در تعریف هستند!
به این ترتیب، با شاخص «رؤیت پیغمبر» نه تنها زنان، کودکان، پیران، جوانان، مردان، رزمندگان و بسیاری از مردم در تعریف داخل شدند، بلکه گروهی از جنیان و جمیع اشخاصی که بدن مطهر نبی صلی الله و علیه و آله را بعد از موت و قبل از دفن رؤیت کردند نیز داخل در تعریف شدند! و حتی اشخاصی چون ابن حزم، به طور طویل بحث کرده اند که آیا ملائکه نیز داخل در تعریف هستند یا نه؟!
نتیجه:
هیچ یک از این دو تعریف، دارای پشتوانه روایی و قرآنی نیست؛ و تنها زاییده ذهن عالمان قرن چهار و پنج هجری است، که بنابر رأی و نظر خود، چنین اجتهاد کردند که هر کس هم صحبت پیامبر صلی الله و علیه و آله بوده یا او را فقط دیده است، از یاران و صحابه وی به شمار می رود! و هر عقل سلیمی در می یابد که چنین تحدید و تعریفی، فاقد حجیت و سلامت عقلانی است؛ چرا که نمی توان نسبت به فردی به مجرد رؤیت اعتماد و اقتدا کرد، آنگاه هدایت شد!!!
تنها فرق میان این دو تعریف، در وسعت و تنگ بودن دامنه آنها است، بدین شکل که تعریف دوم اوسع و فراگیرتر از تعریف اول است.
بخش سوم: طبقات اصحاب
عالمان «مدرسه سلفی»، طبقات گوناگونی را برای صحابه نقل کرده اند؛ و دیدگاه های گوناگونی در این خصوص مطرح شده است. منظور از طبقه، بدین معناست که هر گروهی که دارای اوصاف و ویژگی های خاص و مشترک می باشند در یک طبقه قرار گیرند؛ مثلاً مهاجرینی که بین جنگ بدر و حدیبیه وارد مدینه شدند را در یک طبقه قرار می دهند، از این حیث که همگی در یک زمان واحد، به جمع یاران حاضر در شهر مدینه پیوستند.
نظرات بسیار مختلف است، به عنوان مثال ابن سعد طبقات صحابه را ۵ مورد می داند، برخی ۹ مورد ذکر کرده اند، برخی تا ۱۲، ۱۵ یا ۱۷ مورد را نیز متذکر شده اند! ما در ذیل، به عنوان نمونه و جهت تقریب اذهان نسبت به این مسئله، سخن حاکم نیشابوری را در رابطه با طبقات صحابه بیان می کنیم:
حاکم نیشابوری در کتاب «معرفۀ علوم الحدیث» می نویسد: «عدد الطبقات اثنا عشر، الطبقه الأولى الذین اسلموا بمکه قبل الهجره کالخلفاء الراشدین، الطبقه الثانیه اصحاب دار الندوه، الطبقه الثالثه مهاجروا الحبشه، الرابعه اصحاب العقبه الاولى، الخامسه اصحاب العقبه الثانیه، السادسه اول المهاجرین الذین وصلوا بعد هجره الرسول للمدینه، السابعه أهل بدر، الثامنه الذین هاجروا بین بدر والحدیبیه، التاسعه أهل بیعه الرضوان، العاشره من هاجر بین الحدیبیه وفتح مکه کخالد بن الولید وعمرو بن العاص، الحادیه عشره هؤلاء کلهم طبقات الصحابه یعدهم، الطلقاء الذین اسلموا یوم فتح مکه کأبی سفیان ومعاویه، الثانیه عشر صببیان واطفال رأوه یوم الفتح.» یعنی؛ اصحاب به دوازده طبقه تقسیم می شوند: ۱٫ کسانی که قبل از هجرت از مکه اسلام آوردند. ۲٫ اصحاب دار الندوه ۳٫ مهاجرین حبشه ۴٫ اصحاب عقبه اول و دوم ۶٫ مهاجرینی که خود را به پیامبر در مدینه رساندند. ۷٫ اهل بدر ۸٫ مهاجرینی که بین جنگ بدر و حدیبیه وارد مدینه شدند. ۹٫ اهل بیعت رضوان ۱۰٫ مهاجرینی که بین جنگ حدیبیه و مکه هجرت کردند. ۱۱٫ جمیع طلقاء؛ یعنی اشخاصی که پس از فتح مکه به زور اسلام آوردند. ۱۲٫ جمیع اطفال و نوجوانانی که روز فتح مکه را دیدند.
در نتیجه، تمام افراد فوق از دیدگاه حاکم نیشابوری در زمره اصحاب قرار دارند!
پاسخ دهید