منظور از این که قرآن بر هفت حرف نازل شده است، چیست؟

پاسخ اجمالی

اگر نزول قرآن بر هفت حرف، به معنای نزول آن بر هفت لغت از لغات قبائل عرب یا هفت نوع قرائت باشد، مورد قبول نیست، اگرچه برخی از اهل سنت بر آن بسیار اصرار کرده و برایش فلسفه هایی ذکر کرده اند، اما اگر منظور از آن وجود لایه های مخفی معنایی(بطن) برای آیات قرآن است یا آن که مراد از آن؛ وجود حلال و حرام و امر و نهی و محکم و متشابه و مَثَل در قرآن باشد، مورد قبول و تأیید است.
 

پاسخ تفصیلی

یکی از مباحث مربوط به علوم قرآنی موضوع نزول قرآن بر هفت حرف است. این بحث از زمان صحابه در بین جامعه مسلمانان وجود داشته و بعد از آن هم توسط تابعین پیگیری شده است به طوری که استمرار این بحث تا زمان امام صادق(ع) و مدتی بعد از آن یعنی تا اواخر قرن دوم، بوده است. این موضوع از آن جهت که مربوط به قرائت های چندگانه قرآن می شود مورد توجه مسلمانان قرار گرفت؛ زیرا اختلاف قرائت از همان زمان صحابه[۱] در بین آنان بود و التزام به یک قرائت واحد، برایشان دشوار جلوه می کرد، لذا به نوعی طرفدار نظریه صحت قرائت های گوناگون بودند.
یکی از جوانب مربوط به این مبحث، تفسیر صحیح نزول قرآن بر هفت حرف است که کار را دشوار و آن را معرکه آراء گردانده است. زرقانی از دانشمندان بزرگ در مباحث علوم قرآنی می گوید: «اما این بحث خطیر و هول انگیز از آن جهت است که این موضوع چندان معرکه آراء واقع شده که نزدیک است پرتو حقیقت پنهان گردد. همین امر موجب شده است تا از یک سو فهم نظر صحیح در این زمینه بر بعضى از اندیشمندان دشوار آید، لذا از آن گریخته و بگویند این بحث مشکلى است و از دیگر سو، عده اى از محققان بزرگ، از ابو شامه در قرن هفتم هجرى گرفته تا شیخ‏ محمد بخیت در قرن چهاردهم، (از دیرباز تا کنون) خود را ناگزیر از تألیف مستقل در این موضوع ببیند».[۲]اما منشأ این قول؛ که قرآن بر هفت حرف نازل شده است کجاست و اصولاً نزول قرآن بر هفت حرف به چه معنا است، خود داستانی طولانی دارد.
بخاری در صحیحش روایت کرده است: «این قرآن بر هفت حرف نازل شده است».[۳] روایات دیگری در این باره در کتاب های اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) وارد شده است. طبرى روایتى می آورد که؛ جبرئیل به پیامبر گفت: قرآن را بر یک حرف بخوان. و میکائیل گفت: قرآن را بر دو حرف بخوان، و سپس افزود: بر سه حرف بخوان، و … تا گفت: بر هفت حرف بخوان. پس از آن گفت: اینها همه شافى و کافى هستند، مادامى که آیه عذاب به رحمت، یا به عکس، تبدیل نگردد.[۴]
از عبد الله بن مسعود نیز نقل شده است: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است که هر حرفى از آن، ظاهر و باطنى دارد».[۵]
سیوطی می گوید: حدیث «قرآن بر هفت حرف نازل شد» را عده اى از اصحاب روایت‏ کرده اند: ابى بن کعب، انس، حذیفه بن الیمان، زید بن ارقم، سمره بن جندب، سلیمان بن صرد، ابن عبّاس، ابن مسعود، عبد الرحمن بن عوف، عثمان بن عفّان، عمر بن- الخطّاب، عمر بن ابى سلمه، عمرو بن العاص، معاذ بن جبل، هشام بن حکیم، ابى بکره، ابى جهم، ابو سعید خدرى، ابو طلحه انصارى، ابو هریره و ابو ایّوب که اینها بیست و یک نفر از اصحاب رسول اکرم(ص) هستند، و ابو عبید به متواتر بودن آن تصریح کرده است‏.[۶] پس روایات نزول قرآن بر هفت حرف نزد اهل سنت از اعتبار خاصی برخوردار است. سپس سیوطی اضافه می کند که در معنای این حدیث، در حدود چهل معنا و تفسیر بیان شده است.[۷]
شاید بتوان مهمترین وجوهی که برای روایات نزول قرآن بر «هفت حرف» شده است را در چند مورد ذیل دسته بندی کرد:[۸]
الف. «حرف»؛ یعنى «وجه» و مراد از هفت حرف همان لغات و لهجه هاى گوناگون عرب (قریش، هزیل، ثقیف، هوازن، کنانه، تمیم و یمن) است. بدین معنا که با توجه به لهجه هاى گوناگون عرب جهت تسهیل، خداوند ایشان را ملزم نداشته است به لهجه قریش که پیامبر از آن قبیله بود قرآن را قرائت و ادا کنند.
ب. ممکن است مراد، معانى پنهانى و بطون قرآن باشد که در روایات فراوان فریقین مطرح و مورد پذیرش قرار گرفته است. طبق این معنا کلمه هفت، ناظر بر عدد معیّنى نمی باشد، بلکه به کثرت اشاره دارد.
ج. ممکن است مقصود، انواع معانى و مطالب قرآن باشد، چنان که گفته شده قرآن امر و نهى، حلال و حرام، محکم و متشابه و مَثَل دارد.
د. ممکن است منظور از هفت حرف، هفت قرائت باشد که در بین مسلمانان شایع گشت.[۹]
نزول قرآن بر هفت حرف از دیدگاه امامیه
از ابتدا نظریه نزول قرآن بر هفت حرف در کلام اهل بیت(ع) مورد قبول واقع نشد؛ زیرا آنچه از نزول قرآن بر هفت حرف به ذهن می آید آن است که قرآن بر هفت وجه یا هفت قرائت نازل شده باشد که چنین نظریه ای صحیح نیست.
در زمان امام صادق(ع) که بحث قرائت های مختلف[۱۰] قرآن کریم و قاریان مشهور و روایت های مختلف از قرآن مانند روایت حفص از عاصم، مورد توجه بود. حدیث نزول قرآن بر هفت وجه که مردم از آن تفسیر به هفت قرائت و آن هم قرائت های مشهور زمان خودشان را داشتند! بر سر زبان ها می چرخید، فضیل بن یسار می گوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و گفتم: مردم می گویند قرآن بر هفت حرف نازل شده است، امام(ع) فرمود: «این دشمنان خدا، دروغ می گویند، قرآن از نزد خداوند واحد و بر یک حرف نازل شده است».[۱۱]
لذا در روایتی دیگر که نظر به همین اختلاف قرائت است و به خوبی نشان می دهد که مردم، هفت وجه را به هفت قرائت تفسیر کرده اند، امام باقر(ع) می فرماید: «قرآن واحد است و از نزد خداوند واحد نازل شده است، و اختلاف [که در برخی از کلمات بنا بر برخی از قرائات هست] از جهت راویان[۱۲] ایجاد شده است».[۱۳]
اما شیخ صدوق روایتی را نقل کرده است که شبیه آن را پیشتر از کتاب طبری نقل کردیم. در این روایت از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خداوند می فرماید قرآن را بر یک حرف بخوان، سپس گفتم: خدایا! بر امت من وسعت ده. اما دوباره جبرئیل گفت: خداوند می فرماید قرآن را بر یک حرف بخوان، سپس گفتم: خدایا! بر امت من وسعت ده. اما باز جبرئیل گفت: خداوند می فرماید قرآن را بر یک حرف بخوان، سپس گفتم: خدایا! بر امت من وسعت ده، آن گاه جبرئیل گفت: خداوند به تو فرمان داده که (می توانی) قرآن را بر هفت حرف قرائت کنی!».[۱۴]
این حدیث در هیچ یک از کتاب های حدیثی حتی در دیگر کتاب های حدیثی شیخ صدوق نیامده است، علاوه بر این که در سند آن شخصی به نام احمد بن هلال عبرتائی است که درباره او گفته اند: غلوّ کننده و متهم در دینش است[۱۵] که نشان از نهایت ضعف دارد و چه بسا این روایت را از روایات اهل سنت بوده است که وارد میراث حدیثی شیعه کرده است.
اما اگر هفت وجه به معنای آن است که هفت باطن[۱۶] دارد، این تفسیر می تواند مورد قبول باشد. وقتی حماد بن عثمان از اصحاب جلیل القدر ائمه(ع) از امام صادق(ع) درباره علت اختلافی که در برخی از احادیث منقوله از ایشان و دیگر امامان وجود دارد، پرسید، امام فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است، پس امام هم [که بر مبنای قرآن، سخن می گوید] می تواند حداقل بر هفت وجه سخن گوید».[۱۷]
این کلام امام صادق(ع) بدان معنا است که در بیان احکام چه بسا به خاطر برخی از مصالح، امام معصوم(ع) می تواند حکمی یا سخنی؛ مطابق ظاهر یا بر طبق بطن (لایه های زیرین معنایی آیات) آیات بگوید.
وجه دیگر آن است که هفت وجه را به معنای وجود، امر و نهی و محکم و متشابه و حلال و حرام و مَثَل بدانیم، در روایات به برخی از آن؛ بدان اشاره شده است[۱۸] و در واقع نیز چنین مواردی در قرآن قابل رؤیت است.
بنابراین، اگر در کلام بزرگانی مانند شیخ طوسی چنین آمده است که: «آنچه معروف بین أصحاب ما (مذهب امامیه) درباره نزول قرآن وجود دارد، نزول آن بر یک حرف است اگر چه جواز قرائت به آنچه متداول بین قرّاء است را نیز قبول کرده اند»،[۱۹] مربوط به نزول قرآن بر هفت وجه به معنای هفت قرائت و هفت لغت است که مورد قبول نیست.
نکته مهم دیگری که شیخ طوسی بدان اشاره کرده است آن است که؛ اگر چه نزول قرآن بر هفت حرف به معنای هفت قرائت؛ مورد قبول شیعه نیست، ولی قرائت های متداول بین قاریان را که مردم بر اساس آن؛ قرآن را قرائت می کنند، مورد قبول است.
نتیجه این که؛ اگر نزول قرآن بر هفت حرف، به معنای نزول آن بر هفت لغت از لغات قبائل عرب یا هفت نوع قرائت باشد، مورد قبول نیست اگر چه برخی از اهل سنت بر آن بسیار اصرار کرده و برایش فلسفه هایی ذکر کرده اند،[۲۰] اما اگر منظور از آن وجود لایه های مخفی معنایی برای آیات قرآن است یا آن که مراد از آن؛ وجود حلال و حرام و امر و نهی و محکم و متشابه و مَثَل در قرآن باشد، مورد قبول و تأیید است.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. از عمر نقل شده است که گفت: شنیدم، هشام بن حکیم در زمان حیات پیامبر(ص) سوره فرقان را می خواند پس به قرائتش گوش دادم. او به حروف (قرائات‏) زیادى می خواند که پیامبر(ص) آنها را بر من نخوانده بود. نزدیک بود که از جا برخیزم و او را متوجه سازم، اما صبر کردم تا سلام داد و وقتى سلام داد ردایش را چسبیدم و گفتم: چه کسى این سوره را که شنیدم قرائت می کنى براى تو قرائت کرد؟ گفت: پیامبر آن را بر من قرائت کرده است. گفتم: دروغ می گویى، به خدا قسم! پیامبر قرائت سوره اى که از تو شنیدم بر من قرائت کرده است پس او را نزد پیامبر(ص) بردم و گفتم: اى رسول خدا! شنیدم او (هشام) سوره فرقان را به حروفى قرائت می کرد که شما آن را این گونه بر من قرائت نکرده اید و حال آن که شما سوره فرقان را برایم قرائت کرده اید! … عمر می گوید: پس پیامبر فرمود: «اى عمر! رهایش کن. اى هشام! قرائت کن». پس هشام همان قرائتى را که شنیدم، قرائت کرد. پیامبر فرمود: «این چنین نازل شده است. اى عمر! قرائت کن» و من قرائتى را خواندم که پیامبر(ص) بر من قرائت کرده بود. پیامبر(ص) فرمود: «این چنین نازل شده است. این قرآن به هفت حرف نازل شده است»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر(صحیح بخاری)، تحقیق: دیب البغا، مصطفی، ج ۴، ص ۱۹۰۹، ح ۴۷۰۶، دار ابن کثیر، بیروت، ۱۴۰۷ق.

[۲]. زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن‏، ج ‏۱، ص ۱۳۰ – ۱۳۱، دار احیاء التراث العربى‏، بی جا، بی تا؛ آرمین، محسن، ترجمه مناهل العرفان فی علو م القرآن، ص ۱۶۳، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى‏، تهران، ۱۳۵۸ش.

[۳]. الجامع الصحیح المختصر(صحیح بخاری)، ج ۴، ص ۱۹۰۹، ح ۴۷۰۶.

[۴]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۱۸، دار المعرفه، بیروت، ۱۴۱۲ق.

[۵]. أبو منصور ماتریدی، تفسیر الماتریدی (تأویلات أهل السنه)، ج ۱، ص ۲۲۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۶ق؛ أبو جعفر طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق: ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج ۱، ص ۲۲، دار هجر للطباعه و النشر و التوزیع و الإعلان، بی جا، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۶]. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج ‏۱، ص ۱۷۲، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق؛ حائری قزوینی، سید مهدی، ترجمه الإتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۶۸، امیر کبیر، تهران، ۱۳۸۰ش.

[۷]. همان.

[۸]. سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآن، ص ۱۹۱، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى‏، قم، ۱۳۷۹ش.

[۹]. موضوع قرائت های هفت گانه و حجت یا عدم حجیت آن موضوعی جداگانه و قابل بررسی است.

[۱۰]. قرائت های مختلف به معنای روش های مختلف در قرائت قرآن آن هم در برخی از کلمات قرآن است و با آنچه امروزه به معنای قرائت های متعدد از قرآن به معنای تفسیر و تحلیل های مختلف از قرآن است که عموماً جنبه کلامی دارد، متفاوت است.

[۱۱]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۲، ص ۶۳۰، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۱۲]. قاریان مشهور و کسانی که سبک قرائت داشتند، سند قرائت خود را به یکی از اصحاب و بزرگان رسانده و به قول معروف از آنان روایت می کردند، مانند قرائت حفص از عاصم که به امیر المؤمنین(ع) می رسد.

[۱۳]. الکافی، ج ۲، ص ۶۳۰.

[۱۴]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ۲، ص ۳۵۸، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.

[۱۵]. شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص ۸۳، المکتبه المرتضویه، نجف، چاپ اول، بی تا.

[۱۶]. چه بسا هفت در این جا به معنای کثرت باشد.

[۱۷]. خصال، ج ۲، ص ۳۵۸.

[۱۸]. همان، ج ۲، ص ۵۷۶.

[۱۹]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۱، ص ۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.

[۲۰]. نرجمه مناهل العرفان فی علوم القرآن، ص ۱۶۳ تا ص ۳۷۴.