امام علی (ع)، دشمنانی که با ایشان جنگ کردند را متهم به کفر و شرک نکردند، اما در زیارت جامعه کبیره، این افراد، کافر و مشرک قلمداد شده اند، آیا این دو موضوع با هم متعارض نمی باشند؟
امام علی (ع) گرچه بر اساس این روایت، دشمنان خویش را به کفر و شرک نسبت نداد، اما هرگز آنان را تبرئه ننموده و مسلمان و مؤمن واقعی قلمداد نکرد، بلکه با تجاوزکار شمردنشان، هوشمندانه جنگ خویش با آنان را دارای مشروعیت قرآنی اعلام کرد.
از طرفی در قرآن کریم، مشرکان نیز به عنوان برادران نژادی پیامبران معرفی شده اند و بر این اساس، استفاده از عبارت “برادران ما” نمی تواند ناظر به دیدگاه مثبت حضرتشان نسبت به این تجاوزکاران باشد.
مطمئنا، فردی که تجاوزکارانه در برابر امام بر حق، به جنگ برخیزد، حتی اگر نامی از مسلمانی بر او باشد، دارای مراتبی از شرک و کفر خواهد بود که به این واقعیت در زیارت جامعه کبیره اشاره شده است.
در ابتدای پاسخ، توجه شما را به روایتی در همین زمینه جلب می کنیم:
مردی از اهل شام نزد امام سجاد(ع) آمده و از او پرسید: آیا شما علی فرزند حسین هستید؟! امام پاسخ دادند: بلی. مرد شامی (با طعنه و کنایه) گفت: آیا پدرت (امیر المؤمنین ع) همان شخصی نبود که دست به کشتار افراد با ایمان زد؟! امام چهارم با شنیدن این سخنان، گریان شده و سپس اشک را از صورت خود پاک کرده، خطاب به مرد شامی فرمود: وای بر تو! از کجا و به چه دلیل، با این اطمینان می گویی که پدرم قاتل مؤمنان بوده است؟!
مرد شامی گفت: خود علی (ع) سخنی داشته مبنی بر این که “إِخْوَانُنَا قَدْ بَغَوْا عَلَیْنَا فَقَاتَلْنَاهُمْ عَلَى بَغْیِهِم” یعنی آنانی که با ما وارد جنگ شده اند، برادران ما هستند که بر علیه ما شوریده اند و ما به دلیل همین شورش به جنگ با آنها برخاسته ایم!
امام سجاد(ع) به او فرمودند: وای بر تو! آیا تا کنون قرآن نخوانده ای؟! شامی پاسخ داد که خوانده ام! امام فرمودند که خداوند آیاتی به این مضامین دارد: “وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً” و “إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحا” ما به سوی اهل مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم و برای قوم ثمود، برادرشان صالح را گسیل داشتیم. اکنون تو ای مرد شامی به من پاسخ بده! آیا این پیامبران، برادران دینی این اقوام بوده اند و یا برادران نژادی آنها؟!شامی پاسخ داد: برادران نژادی آنها! امام فرمودند: به همین ترتیب، دشمنان امیر المؤمنین (ع) هم برادران نژادی ایشان بوده اند و نه برادران دینی (تا نتیجه بگیریم که آنها نیز افرادی با ایمان بوده اند).مرد شامی با شنیدن این پاسخ عرضه داشت: خداوند، آسایش را برای شما مهیا کند، وجدانم را آسوده کردی! [۱]
اکنون بعد از دقت در این روایت و در راستای پرسشتان به نکات زیر توجه فرمایید:
۱ – در این پاسخ، نیازی به بررسی سند این روایت نداریم و فرض را بر آن می گذاریم که این عبارت از امیر المؤمنین (ع) صادر شده است؛ زیرا قرائن دیگر، از جمله روایتی که در مقدمه پاسخ وجود داشت، انتساب آن به امام علی(ع) را تقویت می کند.
۲ – در روایت، کفر و شرک بیان شده، اما فسقی که در پرسش شما بود، در منبعی که ذکر نمودید، وجود ندارد.
۳ – یکی از تدابیری که گاهی در جریان جنگ و درگیری از آن استفاده می شود، آن است که عباراتی بر زبان آورده نشود تا نیروهای موجود در طرف مقابل را هر چه بیشتر تحریک کرده و روحیه آنان را برای ادامه جنگ تقویت کند، بلکه باید در مواجهه با آنها از سخنانی ملاطفت آمیز استفاده نموده و راه را برای تجدید نظر و تفکر آنان هموار کرد.(البته چنین تدبیری در تمام موارد کارساز نبوده، بلکه باید به شرایط نبرد توجه داشت)
امام علی (ع) نیز اگر در آن زمان حساسی که هر یک از طرفین، خود را مسلمان و با ایمان می دانستند، طرف مقابل که در جهل و نادانی مفرط، دست و پا زده و آلت دست سیاست بازان به ظاهر دیندار بود را متهم به کفر و شرک می کرد، آتشی را در نهاد آنان می افروخت که مورد سوء استفاده افرادی چون عمرو بن عاص شده و در نهایت به ضرر سپاه حق می انجامید.
بر این اساس، ایشان با زیرکی و بدون آن که صریحا آنان را از رفتار ناشایست خود تبرئه کرده و یا مانند برخی، آن را به حساب اجتهادشان گذاشته و پاداشی نیز برای آن در نظر گیرد، با توجه به فرهنگ قرآنی و بدون آن که رسما آنان را مؤمن و مسلمان واقعی قلمداد کند، از عباراتی استفاده فرمود که از طرفی حساسیت برانگیز نبوده و از طرف دیگر، با اندکی دقت، بتوان حقیقت را در آن یافت.
چنانچه ملاحظه شد، استفاده از واژه “برادران” در ارتباط با مشرکان و کفار نیز سابقه داشته و پروردگار، مشرکان را برادران نژادی پیامبران معرفی کرده و از طرف دیگر، واژه “بغی” که در سخن جانشین پیامبر(ص) وجود داشته، به تنهایی نشانگر فسق طرف مقابل است. به این دو آیه توجه فرمایید:
۱-۳ – “قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَق”؛ [۲] بگو که پروردگار تمام بدی های آشکار و پنهان، گناه و بغی ناحق را حرام کرده است.
۲-۳ – “إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْی؛ [۳] پروردگار به عدالت و کردار نیک و صله رحم فرمان داده و شما را از بدیها، منکرات و بغی باز می دارد.
از طرفی، بر اساس آیه نهم سوره حجرات، جنگ با باغیان و تجاوزکاران، جنگی مشروع قلمداد می شود.
براین اساس، امام علی (ع)، با این سخن لطیف، مشروعیت جنگ خود و متجاوز بودن طرف مقابل و در نتیجه فاسق بودن آنان را اعلام می کند.
اما زیارت جامعه، هنگامی در اختیار مسلمانان قرار گرفت که بر اثر روشنگری های امامان شیعی، تا حدود زیادی، حقانیت اهل بیت (ع) ثابت شده و به همین دلیل حاکمان معاصر با نسل اخیر ائمه، گرچه امامان را خطری برای حاکمیت خود دانسته و از آنان در بیم و هراس بودند، اما در ظاهر، حرمتشان را تا حدودی مراعات کرده و در سطح عمومی نیز، غالب مسلمانان، امام علی (ع) و حسنین(ع) که درگیر جنگ مستقیم با برخی به ظاهر مسلمانان بودند، را برحق دانسته و دشمنانشان را خطاکار می پنداشتند.
بر این اساس کافر و مشرک قلمداد کردن آنانی که به جنگ با امامان برخاسته بودند، حساسیت چندانی چون زمان حاکمیت بنو امیه به وجود نمی آورد، با توجه به این نکته که شرک و کفر نیز دارای مراتبی بوده و آنچه در زیارت جامعه آمده است، لزوما به معنای کفر و شرکی نیست که شخص را از دایره مسلمانی خارج کرده و تمام احکام کفار را بر او مترتب نماید.
منبع: اسلام کوئست
[۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۳۲، ص ۳۴۵، ح ۳۲۹، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۲] اعراف، ۳۳.
[۳] نحل، ۹۰.
پاسخ دهید