عملیات «الی بیت المقدس» در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ جهت آزادی سازی خرّمشهر آغاز شد؛ و نیروهای عمل کننده تیپ ۲۷ در قالب دو محور عملیاتی با نامهای محرم و سلمان کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیهی گردانها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر آغاز میشود. این نیروها میبایست مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جادهی آسفالت اهواز – خرّمشهر برسانند.
احمد متوسّلیان با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی نصر – ۲ هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی (تیپ ۲، لشکر ۲۱ حمزه) تابع این قرارگاه را بر عهده میگیرد. او لحظه به لحظه با تماسهای مکرر بیسیمی و همچنین اعزام پیکهای خبررسان از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع میکند. وی همچنین در لحظات مقتضی، خود در صحنهی نبرد حضور پیدا میکند تا از نزدیک شاهد تحوّلات حین عملیات باشد. پس از تصرّف برقآسای جادهی اهواز – خرّمشهر توسط گردانهای محور سلمان، گردانهای محور محرّم نیز، به سمت این جاده به حرکت درآمدند.
شرایط پیش آمده که ناشی از پاتکهای سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگانهای مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث میشود تا ادامهی نبرد برای نیروهای این تیپ سختتر شود. در چنین شرایطی احمد متوسّلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع دارد، امّا فشار دشمن زیاد است و امکان مقابله با آنها کم.
در ساعتهای اوّلیهی صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با شهادت محسن وزوایی و حسین تقویمنش؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرّم، اوّلین ضربهی کاری به احمد متوسّلیان وارد میشود. آنچه در زیر میآید متن بیسیمهای این عملیات است:
اپراتور محور محرّم: احمد جان، احمد جان، جنازههای برادرهای ما، از صبح تا حالا مانده روی زمین، از صبح تا حالا مانده روی زمین. این برای [روحیهی] بچّهها زیاد خوب نیست که اینها همینجور روی زمین بمانند.
متوسّلیان: ببین برادر من؛ شما خودرو و این چیزها که پیشتان هست، از آنها [برای تخلیهی شهدا] استفاده کنید دیگر! الآن [خط پدافندی محور سلمان] شلوغ است و من نمیتوانم محور شما را هم کنترل کنم.
لحظاتی بعد حسین خالقی؛ سرپرست محور محرّم با احمد متوسّلیان تماس گرفته و نحوهی آرایش گردانهای این محور را به اطلاع او میرساند.
خالقی: احمد، احمد، خالقی.
متوسّلیان: خالقی، احمد.
خالقی: احمد جان، حاج آقا، ببینید، ما [گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین] «قُجهای» را در رأس [منتهی الیه محور چپ] قرار دادهایم بعد از او هم [گردان حبیب بن مظاهر به فرماندهی علی رضا] «موحّد». و دو، سه تا [گردان] دیگر را هم همینطور بعد از آن قرار دادیم. متوجّه شدی؟
متوسّلیان: بله، خوب است. آرایش کامل بگیرید. آرایش کامل بگیرید.
خالقی: چشم، انشاءالله حالت پدافندی خودمان را حفظ میکنیم.
دیگر بار متوسّلیان از خط مقدّم محور سلمان در جادهی آسفالت با قرارگاه فرعی نصر – ۲ تماس میگیرد:
متوسّلیان: هاشم، هاشم، احمد!
همّت: بگوشم احمد، بفرما!
متوسّلیان: هاشم؛ تو را خدا این مهمّات چه شد؟ تو را خدا!
همّت: به خدا [از رود کارون] رد شد، آن طرف. اینها [بچّههای تدارکات] دو تا تویوتا پُر، مهمّات بار] زدند و آمدند، الآن آن طرف آب هستند.
متوسّلیان: کِی آمده؟! کِی آمده؟! بابا چرا به دست ما نرسیده آخر؟!
همّت: الآن من مجتبی [صالحیپور] را با ماشین خالی، پشت سر آن [دو تا تویوتای حامل مهمّات] میفرستم تا آنها را بیاورد و به دست شما برساند.
در پی این هماهنگی، همّت مجدداً با مسؤولین ستاد پشتیبانی و واحد تدارکات تیپ تماس میگیرد. امّا این بار لحن صحبتهای او به مراتب شدیدتر از قبل است. (در این مکالمه صدای واحد تدارکات را نداریم.)
همّت: الو، خاکسار!… چی؟! خاکسار آن جا نیست؟… نگاه کن! حاج آقا نیکومنظر [مسؤول واحد تدارکات تیپ ۲۷] هستند یا نه؟!… ببین، بگو یا خود حاج آقا، و یا برادر جان محمّد [علی مرادی] مسؤولیت این را به عهده بگیرند. این جوری نمیشود. این قدر پشت بیسیم بر سر ما داد زدند و فحش دادند که حد ندارد. نیروهای جلو دیشب تا حالا بُریدهاند. خوب، سی کیلومتر پیادهروی کردهاند. یک نفر باید باشد که [تدارکات را] بین آنها تقسیم کند. پشت بیسیم فقط داد میزنند و میگویند مهمّات!… تانکهای دشمن مرتب دارند هجوم میآورند. دقیقاً توجّه بفرمایید، وانت تویوتا دیگر فایده ندارد. یک ماشین بزرگ دیگر را چند صندوق [مهمّات] آر. پی. جی و کلاش [بار] بزنید. پشت سر آن هم یک ماشین آب و یک ماشین را هم مقداری کمپوت و کنسرو [بار بزنید]. یک ماشین را هم عرض شود خدمت شما، گالن بنزین بار بزنید. الآن، سریع! [چون] حاج احمد توی جاده داداش به هوا بلند شده. فقط سریعتر! الآن که من به شما ابلاغ میکنم، دیگر تا ۲۰ دقیقه نکشد و ماشین حرکت کرده باشد. الآن [ساعت] نزدیک ۷ غروب است. من باز هم چند دقیقه دیگر زنگ میزنم ببینم ماشینها حرکت کردهاند، یا نه؟!
به رغم تمامی نارساییها و مشکلات موجود، رزمندگان تیپ ۲۷ طی شش شبانهروز جنگ نابرابر، توانستند سرانجام اهداف مرحلهی اوّل عملیات الی بیت المقدس را تثبیت نموده و خود را برای آغاز مرحلهی دوّم نبرد آماده نمایند. در این مرحله بیشترین نگرانی متوسّلیان از جانب گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجهای در منتهی الیه سمت چپ محور محرّم، واقع در ایستگاه گرمدشت بود که در محاصره دشمن به مدّت پنج شبانه روز جنگیدند و مقاومت کردند و عاقبت با شهادت اکثر نیروهای این گردان از جمله حسین قجهای؛ فرمانده و محمّد رضا موحّد دانش؛ معاون گردان، آن منطقه را تثبیت کردند.
به دلیل ضرباتی که در مرحلهی اوّل عملیات، بر پیکرهی نیروی انسانی، به خصوص کادرهای فرماندهی گردان تیپ ۲۷ وارد شد، احمد متوسّلیان برای بازسازی مجدّد گردانها با مشکلات عدیدهای مواجه بود که مهمترین آنها، شهادت محسن وزوایی؛ فرمانده و حسین تقویمنش؛ جانشین محور محرّم بود. به همین منظور، این بار متوسّلیان گردانهای عملیاتی تیپ را فقط در قالب یک محور عملیاتی، سازماندهی نمود و مسؤولیت فرماندهی آن را هم، به یار دیرینهاش محمود شهبازی واگذار کرد. این گردانها، مأموریت داشتند تا از ایستگاه گرمدشت با گرای ۲۶۰ درجه رو به سمت غرب پیشروی نموده، و پس از طی سیزده کیلومتر، خودشان را به دژ مرزی کوتسواری برسانند.
در هالهای از غبار، ص ۱۰۷ تا ۱۱۳٫
پاسخ دهید