دینوری گوید:

زهیر به امام حسین (ع) گفت: نزدیکی ما، کنار رود فرات، روستایی است در دل یک قطعۀ محکم که فرات آن را احاطه کرده است، مگر از یک طرف. امام پرسید: نامش چیست؟ گفت: عقر. فرمود: پناه می‌بریم به خدا از عقر (آتش گداخته). امام حسین (ع) به حرّ گفت: کمی هم برویم آن‌گاه فرود آییم. با او رفت تا آن‌که به کربلا رسیدند. حرّ و یارانش در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و از رفتن بازداشتند و حرّ گفت: همین جا فرود آی. فرات هم به تو نزدیک است. امام پرسید: اسم این‌جا چیست؟ گفت: کربلا فرمود:

صاحب رنج و بلا. پدرم هنگام عزیمت به صفّین، از این‌جا گذشت. من با او بودم. ایستاد و از نامش پرسید. نامش را گفتند. فرمود: «این‌جا محلّ فرود آمدنشان و اینجاست محلّ ریخته شدن خونهایشان». پرسیدند: چه کسانی؟ فرمود: گروهی بزرگ از خاندان محمّد این‌جا فرود می‌آیند.

 

 

قال الدینوریّ:

فقال له زهیر: فهاهنا قریه بالقرب منّا على شط الفرات و هی فی عاقول حصینه، الفرات یحدّق بها الّا من وجه واحد.

قال الحسین: و ما اسم تلک القریه؟

قال: العقر.

قال الحسین: نعوذ بالله من العقر.

فقال الحسین للحرّ: سر بنا قلیلاً، ثمّ ننزل.

فسار معه حتى أتوا کربلاء، فوقف الحر و اصحابه امام الحسین و منعوهم من المسیر، و قال: انزل بهذا المکان، فالفرات منک قریب.

قال الحسین: و ما اسم هذا المکان؟

قالوا له: کربلاء.

قال: ذات کرب و بلاء، و لقد مرّ أبى بهذا المکان عند مسیره الى الصّفّین، و انا معه فوقف فسال عنه فأخبر باسمه، فقال:

«هاهنا محطّ رکابهم و هاهنا مهراب [مهراق] دمائهم» فسئل عن ذلک، فقال: «ثقل لآل بیت محمّد، ینزلون هاهنا».[۱]


[۱]– الاخبار الطوال ۳۵۲، الفتوح لابن أعثم ۵: ۹۰٫