میزند نیشِ سکوتت به دل من، پسرم!
مدح حضرت علی اکبر علیه السلام؛ شاعر: غلامرضا سازگار
میزند نیشِ سکوتت به دل من، پسرم!
لبگشا، کشت مرا خندهی دشمن، پسرم!
چشم خود وا کن و یک بار دگر حرف بزن
از لب تشنه و سنگینی آهن، پسرم!
بیتو از دیدهی من، قوّهی بینایی رفت
در عوض دیدهی دشمن شده روشن، پسرم!
داغ مرگ پسرش را به دلش بگْذارند
آن که بگْذاشته داغت به دل من، پسرم!
پارههای تنت افتاده به هر سو، گویی
برگِ گل ریخته در دامن گلشن، پسرم!
کس ندیده است که از تیغ هزاران جلّاد
این همه زخم رسد بر تنِ یک تن، پسرم!
تو ذبیح منی و من تن صد چاک تو را
هدیه دادم به ره خالق «ذوالمن»، پسرم!
نتوان گفت که از داغ تو بر من چه گذشت
هیچ کس را نبُوَد تاب شنیدن، پسرم!
بوده حرف دل من بر لب «میثم» زآن رو
سیل خون ریخته از دیده به دامن، پسرم!
شاعر: غلامرضا سازگار
پاسخ دهید