مواجهـه امام هـادی(علیه السلام) با باورهای صوفیانه چگونه بوده است؟
عرفان و تصوف حقیقی بر آموزه های وحیانی استوار بوده است و با بهره گیری آموزه های وحیانی مانند آخرت طلبی، عدم دل بستگی به دنیا، مبارزه با نفس و هواهای نفسانی، تزکیه و تهذیب نفس همراه بود اما در این میان برخی با ادعای دوری از دنیاطلبی و با حیله و فریب بر کرسی ارشاد و وعظ و خطابه بنشستند و با ظاهری رسته از دنیا، به دنبال مطامع دنیایی افتادند. بسیاری از مردم ساده لوح با شنیدن شعارهای جذاب و معنوی و یا مشاهده برخی از ادعاها و ظاهرسازی ها جذب آنان شده و گمان کردند حقیقت دین، ترک دنیا و زندگی سخت است و بسیاری از شیادان و منحرفان با بهره گیری از ساده لوحی برخی و یا علاقه برخی به امور معنوی کم زحمت راه دین داری را سد کردند و با فرقه سازی و ارائه عرفان های دروغین گروهی را گرد خود فراهم آوردند.
از دیگر اندیشه های منحرفی که در عصر امامت امام هادی(علیه السلام)، با رخنه در جامعه اسلامی، سبب بدنامی شیعه و تشویش افکار عمومی جامعه مسلمانان شده بود، همین نوع از «تصوف» بود. پیروان این مکتب، با نمایاندن چهره ای زاهد، عارف، خدا پرست، بی میل به دنیا و پاک و منزه از پستی ها و آلایش های دنیایی، مردم را گمراه می کردند. آنها نیز چون غلات از همگی این عنوان ها در راستای اهداف سود جویانه خود در زمینه های گوناگون بهره مند می شدند. آنها در اماکن مقدسی چون مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گرد هم می آمدند و به تلقین اذکار و اوراد با حالتی خاص می پرداختند، به گونه ای که مردم با دیدن حالت آنها می پنداشتند با پرهیزکارترین افراد رو به رو هستند و تحت تأثیر رفتارهای عوام فریبانه آنان قرار می گرفتند. امام هادی(علیه السلام) نیز با واکنش هایی سریع و به هنگام، این توطئه عقیدتی را کشف و خنثی ساخت.
نقل شده است که روزی آن حضرت با گروهی از یاران صمیمی خود در مسجد مقدس پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند. گروهی از صوفیه وارد مسجدالنبی(صلی الله علیه و آله و سلم) شده و گوشه ای از مسجد را برگزیده، دور هم حلقه می زنند و با حالتی ویژه، مشغول تهلیل می شوند. امام با دیدن اعمال فریب کارانه آنها، به یاران خود فرمود:
«به این جماعت حیله گر و دو رو توجهی نکنید. اینان هم نشینان شیاطین و ویران کنندگان پایه های استوار دینند. برای رسیدن به اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه خود، چهره ای زاهدانه از خود نشان می دهند و برای به دام انداختن مردم ساده دل، شب زنده داری می کنند. به راستی که اینان مدتی را به گرسنگی سر می کنند تا برای زین کردن، استری بیابند. اینها «لا اله الا اللّه» نمی گویند، مگر این که مردم را گول بزنند و کم نمی خورند مگر این که بتوانند کاسه های بزرگ خود را پر سازند و دل های ابلهان را به سوی خود جذب کنند. با مردم از دیدگاه و سلیقه خود درباره دوستی خدا سخن می گویند و آنان را رفته رفته و نهانی، در چاه گمراهی [که خود کنده اند] می اندازند. همه این وردهایشان، سماع و کف زدنشان و ذکرهایی که می خوانند، آوازه خوانی است و جز ابلهان و نابخردان، کسی از آنان پیروی نمی کند و به سوی آنان گرایش نمی یابد. هر کس به دیدار آنها برود، چه در زمان زندگانی او و چه پس از مرگ او، گویی به زیارت شیطان و همه بت پرستان رفته است و هر کس هم به آنان کمک کند، مانند این است که به پلیدانی چون یزید و معاویه و ابوسفیان یاری رسانده است».
وقتی سخنان امام به اینجا رسید، یکی از حاضران پرسید: «آیا این گفته ها در حالی است که آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟» امام در پاسخ فرمود:
«بدان که هر کس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز این چنین مشمول نفرین و طعن و لعن ما نمی شود. پست ترین طایفه صوفیانند؛ چرا که تمامی صوفیان با ما مخالفند و راهشان نیز از ما جداست. آنها یهودیان و نصرانیان امت اسلامند. همین ها هستند که سعی در خاموش کردن نور الهی دارند، ولی خداوند نورش را بر همگان به طور کامل خواهد تاباند هر چند که کافران ناخشنود باشند»[۱]
پی نوشت
[۱] – شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۲ ص ۵۸٫
پاسخ دهید