واژه خشونت در ادبیات سیاسى مهرومومهای اخیر نگاههای مختلفى را بهسوی خود معطوف داشته است. این مفهوم در سه عرصه قابلپیگیری و تعریف است: ۱٫ خشونت در عرصه اخلاق فردى؛ در این عرصه افرادى که داراى رأفت، عطوفت، عفو و گذشت نیستند و مستبد و خودرأی مىباشند، خشن نامیده میشوند و اما کسانى که براى اعتقادات خود ارزش قائلاند هستند و در اجراى احکام خدا قاطعیت دارند و در برابر متجاوزان به حدود الهى و براندازان نظام الهى قد علم مىکنند و باقدرت آنان را سرکوب مىسازند و از گناهکاران مصرّ متنفرند و براى اظهار نفرت از آنان در صورت لزوم چهره درهم مىکنند و… نامیدن اینان به افراد خشن صحیح نیست. ۲٫ خشونت در عرصه سیاست و حکمرانى؛ در این عرصه به افرادى که فقط با توسل بهزور، سرکوب و تحمیل و بدون منطق، دعوت و جذب، براى تصاحب حاکمیت اقدام مىکنند و در تداوم حاکمیت نیز، به همین شیوهها متوسل مىشوند، خشن گفته مىشود و این شیوه خشونتآمیز است؛ اما چنانچه با منطق و دعوت و جذب اقدام شد و موانعى سر راه تبلیغ قرار گرفت، توسل به قهر براى رفع آن، خشونت نیست، همچنان که اگر حاکمیت محقّق، مورد تهدید افراد خشن قرار گرفت، سرکوب آن قهر و خشونت نیست یا اگر خشونت هم نام بگیرد، جایز و بلکه لازم است. ۳٫ خشونت در عرصه قانونگذارى؛ یعنى قانونگذار در جعل قانون رعایت تناسب جرم و مجازات را نکرده باشد و بدون وجود جهات تنبیهى و عبرتآموزى براى جرم کوچکى مجازات بسیار سختى قرار داده باشد. چنین خشونتى نیز در هیچکدام از احکام و حدود اسلام نیست زیرا در این احکام و حدود تناسب جرم و کیفر و جنبههاى بازدارندگى و عبرتآموزى کاملاً لحاظ شده و آنگاه جعل مجازات شده است. نهضت الهى سیدالشهدا (ع) که با قاطعیت تمام در مقابله با ظلم و خودکامگى دستگاه بنىامیه و ایستادگى آن حضرت بر مواضع بهحق خویش تا سر حدّ شهادت و اسارت، جاودانه تاریخ شده است، به خاطر برخورد سراسر خشن و ظالمانه بنىامیه و جبهه باطل و جانفشانى و مقاومت جبهه حق نوعاً در این فضا و از این منظر نگریسته شده است که کاملاً نیز درست است؛ اما در کنار این نگاه و همراه با آن، مىتوان یک بعد دیگر نهضت حسینى را نیز موردتوجه و اهتمام قرار داد. مقالهاى که پیش روى دارید با همین نگاه از یکسو به خشونت در عرصه اخلاق فردى و عرصه سیاست و حکمرانى توجه داشته و اخلاق و سیاست خشن و خودکامه امویان را تبیین کرده است و از سوى دیگر اقدام امام حسین (ع) را اقدامى در جهت احیاى اخلاق و سیاست رحیمانه و لیّنانه پیامبر (ص) و در تقابل با اخلاق و سیاست خشن و خودکامه امویان ارزیابى کرده است. نویسنده محترم پس از این بحث که خشونت ستیزی یکى از صفات انسانهاى کامل و آزاده و از بارزترین بخشهاى رسالتِ پیامبر خاتم (ص) مىباشد و نبى اسلام با این ویژگى به اصلاح جامعه قبیلهای جاهلى عصر خویش پرداخت، اوج رجعتِ به جاهلیت، در نیمه نخست قرن اول اسلامى را در بیعت خواهی یزید بن معاویه با توسل به خشونت و زور و تزویر مىشمارد و تأکید مىکند، که همین امر حسین بن علی (ع) را بهعنوان وارث و احیاگرِ سنّت پیامبر، به مبارزه با زور مدارى و دیکتاتورى و ارتجاع حزب امرى واداشت. ایشان سپس از مبارزه با استبداد و خودکامگى، رواج فرهنگ گفتمان، احیاى فرهنگ محبت و مهربانى؛ بهعنوان روشهاى مبارزه سیدالشهدا (ع) با انحراف باند اموى نام برده و به بحث درباره آنها میپردازد.
اهل بیت > سیره و زندگانی اهل بیت علیهم السلام > 05 - امام حسین علیه السلام > منطق حسینی، رویارو با خشونت و خودکامگی اموی
منطق حسینی، رویارو با خشونت و خودکامگی اموی
مقاله ای از محمدجواد صاحبي
پاسخ دهید