– من یک پسر با سنّ سه سال و نیم و یک دختر با سنّ یک سال و نیم دارم. از وقتی دختر من به دنیا آمده پسر من خیلی منزوی شده است. یک پتو دارد که دائماً به آن میچسبد در گوشهای مینشیند. هر کاری میکنم، او را تشویق میکنم میگویم بیا بازی کن، بیا تو را بیرون ببرم، اصلاً توجّه نمیکند. بازی نمیکند، اینکه مثل همسالهای خود باشد، فعّالیّت کند، بازی کند، چندان توجّه نمیکند، نه به اسباب بازی، نه به… اصلاً دوست ندارد با همسالهای خود بازی کند. من نمیدانم با این پسر چه کنم، چطور او را تشویق کنم بازی کند؟ وقتی هم میبرم با همسالهای خود بازی کند زود خسته میشود، زود میگوید من میخواهم به خانه بیایم. باز بیاید در گوشهای بنشیند یا دوست دارم مدام بنشیند تلویزیون ببیند، CD نگاه کند، پیش پتوی خود بنشیند و اصلاً فعّالیّت نکند. میخواستم بدانم با این بچّه چه کنم؟
– قطعاً وقتی که فرزند دوم در خانه متولّد میشود فرزند اوّل یک مقداری در رفتار اطرافیان دقّت میکند که ببیند پدر و مادر جایگاه این دو فرزند را چطور قرار میدهند. آیا توجّه به فرزند کوچکتر میکنند؟ توجّه به فرزند بزرگتر میکنند؟ خصوصاً با این نکتهای که این مادر بزرگوار اشاره کردند و گفتند وقتی فرزند دوم من متولّد شده فرزند اوّل حالت انزوا را پیش گرفته، در خودش است، بیشتر ترجیح میدهد که تنها باشد. اینجا این پدر و مادر چه وظیفهای دارند؟ سنّ سه و نیم سالگی یکی از سنینی است که فرزندان توجّه بیشتری به پدر میکنند، یعنی بعضی از کارشناسان معتقد هستند این سن سنّی است که تازه فرزندان نقش پدر در زندگی را پیدا میکنند. تا به حال به عنوان کسی که در این خانه بوده به او نگاه میکردند، ولی در این سنین میفهمند پدر یعنی چه، یعنی چه کسی، این را متوجّه میشوند.
لذا اوّلین توصیهی من این است که پدر یک مقدار نقش خود را در ارتباط با این فرزند پررنگتر کند. یعنی ما گاهی اوقات میگوییم فرزند کوچک نیازهایی دارد، توجّهاتی دارد، بالطّبع در روز چند مرتبه نیاز به شیر خوردن دارد، در آغوش مادر خود به همین دلیل قرار میگیرد. مادر باید او را تعویض کند، پوشک او را عوض کند، دوباره مورد توجّه قرار میگیرد. میگویند پدر هم به این مسئله شدّت ندهد، نیاید کنار این فرزند بنشیند دوباره به او توجّه کند، او را در آغوش بگیرد، دائم او را ببوسند، نه. پدر اینجا مسئولیّت محبّت فرزند بزرگتر را به عهده بگیرد، یعنی به فرزند بزرگ توجّه کند. یعنی وقتی وارد خانه میشود به جای اینکه بگوید پسرم خواهر کوچک خود را اذیّت کردی یا نه؟ وارد که میشود بگوید پسر خوب من، میدانی چقدر دل من برای تو تنگ شده بود؟ راستی، برای تو برنامهای هم دارم. چه برنامهای؟ پدر طرّاحی کند.
ما نباید به بچّه بگوییم برو بازی کن، باید فضای بازی را برای او فراهم بیاوریم. چون وقتی به او میگوییم برو بازی کن میگوید حوصله ندارم. ولی مثلاً وقتی پدر شروع میکند دنبال بازی کردن با او، مثلاً بیا من پنهان میشوم تو من را پیدا کن، یا مثلاً اسباب بازی که داشتی بیاور با هم بازی کنیم. فضای بازی ایجاد میشود، قطعاً میبینیم تحرّک این فرزند بیشتر میشود. ولی این فضای خانواده را ببینیم چطور است که مادر دارد به فرزند کوچک رسیدگی میکند، پدر وارد میشود، در خانه دنبال کار خود است. این بچّه هم جلوی تلویزیون مینشیند فقط تلویزیون میبیند، تحرّکی ندارد. لذا پدر باید این تحرّک را ببخشد. اینکه فرمودند نقش همسالان، مثلاً به او میگویم برو با بچّههای دیگر بازی کن، گاهی اوقات همین زمینهی بیشتر حسادت را فراهم میآورد، چرا؟ میگوید نگاه کن مامان میخواهد من را بیرون بفرستد، خود او با خواهر کوچک در خانه تنها باشند. او ترجیح میدهد در خانه باشد، این محیط را ترک نکند، چون فکر میکند اگر این محیط را ترک کند میدان را برای آن فرزند کوچکتر خانه فراهم کرده است. لذا تکان نمیخورد، بیرون میرود زود هم به خانه برمیگردد.
راهکار این است که مادر محیط خانه را دوباره برای او محیط دوستانهای قرار بدهد، یعنی چطور؟ بگوید پسرم میخواهی به دوست تو هم بگوییم بیاید در خانه با هم بازی کنید؟ یعنی محیط خانه را محیط… نه اینکه به او بگوییم برو با دوستان بازی کن، میگوییم بگو دوستان تو بیایند در خانه با هم بازی کنید. میبینید قطعاً تحرّک او در بازی بیشتر خواهد شد. در یک جمله، این مادر و پدر باید دقّت بفرمایند که حسادت را در فرزند خود ایجاد نکنند. گاهی اوقات پدر و مادرها نمیخواهند این کار را انجام دهند، ناخودآگاه به خاطر نیازهای بیشتری که بچّهی کوچکتر دارد. گاهی اوقات ما توصیه میکنیم به مادرهایی که فرزندانی در این گروه سنّی دارند و فرزند جدیدی متولّد میشود، حتّی المقدور در حضور فرزند بزرگتر به او شیر ندهند. حتّی المقدور، نمیشود، یک موقع در روز این بچّهی کوچک هفت مرتبه شیر میخواهد، مادر تلاش کند دو سه نوبت وقتهایی که فرزند بزرگتر نیست به او شیر بدهد.
وقتی که این کودک میبیند مادر دائم با او بازی میکرده، ولی الآن دارد یک بخش زیادی از وقت خود را صرف برادر یا خواهر کوچکتر او میکند حسادت در او ایجاد میشود. مادر نیازهای او را برطرف کند، ولی این خانواده باید یک فضایی را ایجاد کنند به نوعی تقسیم کار کنند. مادر بگوید من بخشی از وقت خود را به فرزند کوچکتر رسیدگی میکنم، نه اینکه از فرزند بزرگ غافل شوم، به جای خود به او هم توجّه میکنم. ولی پدر عمدهی وقت خود را وقتی در خانه است به فرزند بزرگ توجّه کند، با او بازی کند، او را سرگرم کند، با او گفتگو کند، حتّی گاهی اوقات مشارکت بدهند. یعنی وقتی پدر این آقا پسر سه و نیم ساله بیرون میرود بگوید وقتی من دارم میروم خرید کنم بیا با هم با ماشین میرویم خرید میکنیم و برمیگردیم. یعنی یک سری وقتهای ویژهای را برای این فرزند بزرگتر خود بگذارند.
إنشاءالله با این راهکارهایی که عرض کردیم این مادر بزرگوار اگر دقّت کنند فرزند ایشان از انزوا خارج میشود و یک فرزند بانشاطی در خانه…
پاسخ دهید