مقصود از «جری و تطبیق» در تفسیر آیات قرآن چیست؟
مقصود از «جری و تطبیق» در علوم قرآنی و برخی کتاب های تفسیری چیست؟ و چرا برخی مفسران از این واژه زیاد استفاده می کنند؟ لطفاً با ذکر نمونه هایی توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
«جرى و تطبیق» در اصطلاح علوم قرآنى؛ تطبیق مفاهیم به دست آمده از آیات قرآن، بر مصادیقی می باشد که غیر از مصداق شأن نزول – اما مشابه آن – است. مثلاً اگر آیه اى در مورد قوم بنى اسرائیل نازل شده و بیان حال آنها است، این دلیل نمی شود که آیه مخصوص باشد و دیگر با هیچ کس قابل تطبیق نباشد، بلکه آیات قرآن طبق روایات وارده از اهل بیت(ع) مانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و مخصوص به زمان و موقعیت خاصی نیستند.
پاسخ تفصیلی
یکی از مراحل کشف معانى پی درپى آیات قرآن؛ مرحله تطبیق مفاهیم کلّى کشف شده، بر افراد خارجى است، که از آن به «جرى و تطبیق» یاد شده است.[۱]
الف. معنای جرى و تطبیق
منظور از «جرى و تطبیق» در اصطلاح علوم قرآنى؛ عبارت است از تطبیق مفاهیم به دست آمده از آیات قرآن، بر موارد دیگرى که مشابه مورد شأن نزول است.[۲]
توضیح این که:
قرآن براى فرد یا گروه خاص و یا زمان خاصى نازل نشده است؛ مثلاً اگر شأن نزول آیه اى در ارتباط با جریانات مرتبط با بنى اسرائیل باشد، نمی توان گفت که این آیه قابل انطباق بر هیچ مورد دیگری نیست. به تعبیر دیگر؛ اگر آیه اى در رابطه با منافقى در عصر پیامبر(ص) نازل شده است، این گونه نیست که با مرگ آن منافق، آن آیه نیز کاربرد خویش را از دست دهد، بلکه مفاهیم آیات قرآن جریان دارند و مخصوص به زمان خاصی نیستند.
علامه طباطبائی(ره) در این باره می گوید: «قرآن، از نظر انطباق مفاهیمش با مصادیق و نمونه هاى خارجى و تبیین وضعیّت(هدایت یا گمراهى) آنان، گستره ویژه اى دارد؛ زیرا آیات آن منحصر به مورد نزولش نیست، بلکه در هر مورد دیگرى که ملاک و ویژگى مورد نزول را داشته باشد، جارى می شود، آیات قرآن مانند ضرب المثل ها است که نخستین بار، در مورد خاصّى گفته شده ولى در هر مورد مشابه دیگرى نیز به کار می رود. این معنا همان چیزى است که در روایات به “جرى” قرآن، نام گذارى شده است».[۳]
ب. جری و تطبیق از نگاه روایات
جرى و تطبیق در تفسیر و علوم قرآنى امرى مسلّم بوده و دلیل آن روایاتى است که می گویند: قرآن «یجری کما تجرى الشّمس و القمر»؛[۴] یعنی قرآن همانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و در هر عصرى مصادیقی را تحت پوشش قرار خواهد داد.
فضیل بن یسار می گوید تفسیر این روایت که «آیه ای در قرآن نیست، مگر آن که ظاهر و باطنی دارد» را از امام باقر(ع) جویا شدم، آن حضرت در پاسخ فرمود: «ظاهر قرآن همان تنزیل آن و باطن قرآن تأویل آن است و بعضى از آن تأویل ها گذشت ولى بعضى دیگر هنوز نیامده اند؛ [زیرا قرآن] همانند آفتاب و ماه در حال حرکت بوده و به زمان خاصى مقیّد نیست و هر تأویلى که براى مردگان می آید براى زنده ها نیز می باشد و خداوند فرمود: “تأویل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمی دانند و ما [چون از راسخان در علم هستیم] آن را می دانیم”[۵]».[۶]
همچنین امام باقر(ع) می فرماید: «آیه ای از قرآن، که درباره گروه خاصّى نازل شده، اگر با مردن و از بین رفتن آن گروه ، عمر آیه نیز به پایان رسد [و به گذشتگان محدود شود]، دیگر اثرى از قرآن به جاى نمی ماند، حال آن که قرآن، آغاز تا پایانش، به درازاى عمر آسمان ها و زمین، جارى خواهد شد و براى هر قوم و گروهى، [در آینده] آیه اى در قرآن وجود دارد که آن را تلاوت می کنند [و می یابند که وضعیّت آنان مشابه وضعیّت کسانى است که آیه درباره ایشان نازل شده]، و آنان در قلمرو یکى از دو دسته آیات خیر یا شرّ قرار خواهند گرفت».[۷]
علامه طباطبائی(ره) در این باره می نویسد:
«واژه جرى، که در این کتاب(تفسیر المیزان) آن را بسیار به کار خواهیم برد، اصطلاحى است برگرفته از سخنان اهل بیت(ع)».[۸]
«آنچه از معارف نظرى در قرآن آمده است، حقایقى است که به شرایط و زمان خاصّى اختصاص ندارد، فضایل و رذایلى را که یادآورى کرده و احکام عملى را که وضع نموده، منحصر به افراد و دوران ویژه اى نمی باشد؛ زیرا قوانین آن فراگیر است».[۹]
ج. نمونه هایى از روایات جرى و تطبیق
روایات بسیاری در سرفصل های گوناگون وجود دارد که معصومان(ع)، روش جرى را به کار گرفته و مفاد آیه یا بخشى از یک آیه را بر مصداق یا یکى از آشکارترین و برترین مصادیق آن تطبیق نموده اند. این امر نشان از آن دارد که روش جرى و تطبیق، مورد عنایت ویژه اهل بیت(ع) بوده است. شاید وجه آن، کارآمدى جرى باشد که پویایى و جاودانگى قرآن را بیشتر نمایان می سازد.[۱۰]
در این بخش، شمارى از آن دست روایات را برگزیده و به جَرى موجود در آنها اشاره می کنیم:
۱ – درباره «بیّنات» و «هدى» در آیه شریفه: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى»،[۱۱] در روایتی مصداق این مفاهیم امام على(ع)[۱۲] و در روایتی دیگر، تمام خاندان عصمت(ع) اعلام شدند.[۱۳]
البته آنچه ظاهر آیه و نیز تفسیر مفسّران بر آن دلالت دارد، آن است که این درباره آن دسته از یهود و نصارى نازل شده که با آنکه با توجه به علائم اشاره شده در تورات و انجیل پیامبری رسول خدا(ص) برایشان ثابت بود، نبوت حضرتشان و نیز اخبار مربوطه را پنهان نموده و از بازگو کردن آن خوددارى می کردند! [۱۴]
بر این اساس، روایاتی که این آیه را بر معصومان منطبق کرده، جز از باب جرى و تطبیق نمی تواند باشد؛[۱۵] زیرا از آن جا که امام على(ع) با دیگر معصومان(ع) از آشکارترین مصادیق هدایت گرى و روشن گرى می باشند، «بیّنات» و «هدایت» در یک مورد، بر امیرالمؤمنین(ع) و در موردى دیگر، بر تمام اهل بیت(ع) منطبق شده و بی گمان در هر دوره اى مصداق یا مصادیق دیگرى براى «بیّنات» و «هدایت» پیدا خواهد شد.[۱۶]
این پیام کلى آیه، به شکلى، مورد توجه مفسر بزرگ، مرحوم طبرسى نیز قرار گرفته است؛ زیرا ایشان پس از نقل قول بیشتر مفسران، مبنى بر اینکه آیه در خصوص کتمان نبّوت پیامبر(ص می باشد، اعلام می دارد: «مفاد آیه، همه کسانى که حقایق فرود آمده از آسمان را کتمان می سازند، دربرمی گیرد…؛ زیرا به دلیل فراگیر بودن این معنا و عدم انحصار آن به موردى خاص، این سخن (که این آیه، تهدیدی برای تمام افرادی است که حق را پنهان می کنند) ، صحیح تر می باشد».[۱۷]
۲ – در فرازهای قرآنی «… ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»[۱۸] و «وَ ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ»،[۱۹] از امام على(ع) نقل شده است: «پیامبر(ص) دستم را در دست خویش نهاد و به من چنین گفت: «یا أخى … انت الثّواب و شیعتک الأبرار».[۲۰]
در این روایت که پیامبر خدا(ص)، «ثواب» را على(ع) و «أبرار» را شیعیان وى دانسته، فرایند «جرى و تطبیق» صورت گرفته است که بر اساس آن، پیامبر(ص) آشکارترین مصادیق دو اصطلاح یاد شده را اعلام فرموده است.
۳ – در فرازهای ابتدایی سوره «بقره»، ویژگی های کافران و منافقان بیان شده، مانند این که آنان در عین افسادگرى، ادّعاى اصلاح گرى می کنند: «وقتی به آنان گفته شود که در زمین فساد مکنید، می گویند: ما مصلحانیم».[۲۱] و دیگر آن که: «و هنگامى که با افراد باایمان روبرو می شوند می گویند: ما ایمان آورده ایم! [ولى] هنگامى که با شیطان هاى خود خلوت می کنند، می گویند: ما با شمائیم! فقط [آنها را] مسخره می کنیم!».[۲۲]
حال این آیات؛ اگرچه در شرایط خاص و مناسبت ویژه اى نازل شده است، ولى اگر در هر عصر و زمانی، افراد یا گروه هایى دارای این ویژگی ها باشند، بی گمان، از باب «جرى و تطبیق» می توان آنان را مصادیقی برای این آیات برشمرد.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. رستمى، على اکبر، آسیب شناسى و روش شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج ۱، ص ۱۵۹، بی جا، کتاب مبین، چاپ اوّل، ۱۳۸۰ش؛ همچنین ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۱۶ و ج ۴، ص ۳۴۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۲]. آسیب شناسى و روش شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج ۱، ص ۱۶۰٫
[۳]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۶۷٫
[۴]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، ج ۱، ص ۱۹۶، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج ۲، ص ۲۰۳ – ۲۰۴، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
[۵]. آل عمران، ۷٫
[۶]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج ۱، ص ۱۹۶٫
[۷]. تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۱۰٫
[۸]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۱٫
[۹]. همان، ص ۴۲٫
[۱۰]. ر.ک: آسیب شناسى و روش شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج ۱، ص ۱۶۸ – ۱۷۰٫
[۱۱]. بقره، ۱۵۹٫
[۱۲]. تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۷۱٫
[۱۳]. همان، ص ۷۲٫
[۱۴]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۲، ص ۴۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۳۲، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۱۵]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۳۹۲٫
[۱۶]. آسیب شناسى و روش شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج ۱، ص ۱۷۸٫
[۱۷]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۴۱٫
[۱۸]. آل عمران، ۱۹۵٫
[۱۹]. ال عمران، ۱۹۸٫
[۲۰]. حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمودی، محمد باقر، ج ۱، ص ۱۷۸، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
[۲۱]. بقره، ۱۱٫
[۲۲]. بقره، ۱۴٫
پاسخ دهید