چرا در آیه ۵ از سوره تحریم که خداوند می فرماید: «ثَیباتٍ وَ أَبْکاراً»، ثیّبات بر ابکار مقدم شده است؟

پاسخ اجمالی

در آیه مورد پرسش می خوانیم: «عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیباتٍ وَ أَبْکاراً»؛[۱] امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت  کننده، زنانى غیر باکره و باکره!
برخی از مفسّران در تقدیم «ثیّبات» بر «ابکار» گفته اند: «ثیّبات» با مقام پیامبر اکرم(ص) مناسب بوده و اولویّت دارد و غالباً این گروه از زنان، مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار و عابد هستند.[۲] لذا بر «ابکار» مقدم شده است.
اما می توان گفت: هر دو گروه به جهت صفاتی که دارند، ستوده می شوند؛ ثیّب بودن از یک جهت مورد مدح است؛ زیرا میل بیشترى به همسر و تجربه بیشترى در همسردارى و عقل بیشترى دارد و بکارت هم از جهت دیگری ستوده می شود؛ چرا که پاک تر است و رغبت و ملاعبت بیشترى دارد.[۳]
در این آیه شریفه، قرآن کریم شش صفت براى همسران خوب شمرده است که می‏تواند الگویى براى همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد:
۱ – «اسلام»
۲ – «ایمان»؛ یعنى اعتقادى که در اعماق قلب انسان نفوذ کند.
۳ – سپس حالت «قنوت»؛ یعنى تواضع و اطاعت از همسر
۴ – بعد از آن «توبه»؛ یعنى اگر کار خلافى از او سر زند در اشتباه خود اصرار نورزد، و از در عذرخواهى درآید.
۵ – «عبادت» خداوند؛ عبادتى که روح و جان او را بسازد، و پاک و پاکیزه کند.
۶ – «اطاعت فرمان خدا» و پرهیز از هرگونه گناه.[۴]
قابل توجه است که قرآن روى باکره و غیر باکره بودن زن تکیه نکرده، و براى آن اهمیتى قائل نشده است؛ زیرا در مقابل اوصاف معنوى که ذکر شد، این مسئله اهمیت چندانى ندارد.[۵] به عبارت دیگر، نبود تمام اوصاف ذکر شده در این آیه، نوعی عیب و نقص به شمار می‌آید که از ارزش زن خواهد کاست، اما باکره و غیر باکره هیچ کدامشان عیب و نقصی محسوب نمی شود تا فقدان آنها در ارزش زن، تأثیرگذار باشد.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. تحریم، ۵.

[۲]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۲، ص ۴۰، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش

[۳]. رازى(متوفی ۶۶۶ق)، محمد بن ابى بکر، أسئله القرآن المجید و أجوبتها، ص ۳۳۱، المکتبه العصریه، بیروت، چاپ اوّل، ۱۴۲۳ق.

[۴]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۷۹، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۵]. همان، ص ۲۸۰.