چرا منافقان از کافران بدترند؟

پاسخ اجمالی

بدتر بودن منافقان از کفار را می‌توان از برخی از آیات قرآن استفاده کرد، مانند این آیه که می‌فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ[۱] الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجدَ لَهُمْ نَصِیراً»؛[۲] منافقان در پائین‌‏ترین و نازل‌ترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچ‌گونه یاورى براى آنها نخواهى یافت.
از این آیه به خوبى استفاده می‌شود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست‌ترین نقطه دوزخ است.
دلیل بدتر بودن منافقین از کفار را از چند جهت می‌توان بیان کرد:
۱ – آنها با استفاده از مصونیتى که در پناه اظهار ایمان پیدا می‌کنند، ناجوان‌مردانه، و آزادانه به مسلمانان حمله‌‌‏ور شده، از پشت به آنها خنجر می‌زنند، مسلماً حال چنین دشمنان ناجوان‌مرد و خطرناک که در قیافه دوست آشکار می‌شوند از حال دشمنانى که با صراحت اعلان عداوت کرده و وضع خود را مشخص ساخته‏‌اند به مراتب بدتر است، در حقیقت نفاق راه و رسم افراد بی‌‏شخصیت و پست، و مرموز و ترسو، و به تمام معنا آلوده است.
[۳]
۲ – جهت دیگر این است که کفار ظاهر و باطنشان یکی است و طبیعتاً می‌توان در برابر آنان موضع مشخصی گرفت، اما منافقان با دورویی آن‌چنان پیچیده عمل می‌کنند که تشخیص رفتار آنان ممکن است، حتی برای پیامبران نیز دشوار گردد، چنان‌که خداوند می‌فرماید: «برخى از بادیه ‏نشینانى که پیرامون شما هستند منافق‌اند، و از ساکنانِ مدینه [نیز عدّه‌‏اى‏] بر نفاق خو گرفته‌‏اند. تو آنان را نمی‌‏شناسى، ما آنان را می‌‏شناسیم. بزودى آنان را دو بار عذاب می‌‏کنیم، سپس به عذابى بزرگ بازگردانیده می‌‏شوند».
[۴]
نتیجه این‌که خطراتى که از ناحیه منافقان به جوامع انسانى می‌رسد با هیچ خطرى قابل مقایسه نیست؛ از این‌رو منافقان حتی از کفار بدترند.                     

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. درک(بر وزن مرگ) عمیق‌ترین نقطه قعر دریا است و به آخرین ریسمان‌هایى که به یکدیگر می‌‏پیوندند و به قعر دریا می‌‏رسند درک گفته می‌‏شود، و چنین به نظر می‌‏رسد که همه اینها از معناى درک کردن و وصول به چیزى گرفته شده است. گاهى به پله ‌‏هایى که بر طرف پائین می‌‏رود (مانند پله سرداب) درک گفته می‌‏شود در برابر پله‏‌هایى که به سمت بالا مانند پشت بام می‌‏رود که به آنها درجه اطلاق می‌‏گردد. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۱۸۰، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۲]. نساء، ۱۴۵٫

[۳]. تفسیر نمونه، ج ‏۴، ص ۱۸۱٫

[۴]. «وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ». توبه، ۱۰۱٫