تفسیر و معنای کلمه عزم در قرآن چیست؟

پاسخ اجمالی

«عزم» در لغت، به معناى «تصمیم محکم» است و گاهى به هر چیز محکم نیز عزم گفته مى  ‏شود.
«العَزْمُ و العَزِیمَهُ: عقد القلب على إمضاء الأمر». واژه «عزم» به طورى که راغب گفته، عبارت است از تصمیم قلبى بر گذراندن و خاتمه دادن به کارى.
[۱]
«العَزْمُ: الجِدُّ. عَزَمَ على الأَمر … و اعْتَزمَ علیه: أَراد فِعْلَه»؛
[۲] عزم یعنی جدیت. عزم برکاری گرفت؛ یعنی انجام آن کار را اراده کرد.
«العزم، هو القصد الجازم، أى مرتبه شدیده من القصد، و هو قبل الإراده. و القصد الجازم هو الشدید الأکید کیفا و امتدادا و دواما بحیث یوجب تحقّق اراده العمل و استدامته. و العزم فی الفرائض و الوظائف من أهمّ الأمور، و هو یتحصّل من الایمان القاطع، و ما لم یبلغ الایمان حدّ الثبوت و الیقین: لا یتحصّل العزم»؛
[۳] عزم تصمیم جدی برکاری است و آن قبل از اراده است. و منظور از تصمیم جدی آن تصمیمی است که از جهت کمیت، امتداد و دوام به گونه ای باشد که موجب تحقق اراده برای انجام کاری شود. عزم در واجبات و وظایف از مهم ترین چیزها است و این از ایمان قوی سرچشمه می گیرد و ایمان تا زمانی که به حد ثبوت و یقین نرسد، عزم تحقق پیدا نخواهد کرد.
این واژه در قرآن کریم در آیات مختلف به تناسب ذکر شده است و همین معنا از آن اراده شده است؛ مانند:
«فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛
[۴] چون تصمیم قلبى بر انجام و امضاى کار گرفتى بر خدا توکّل کن.
«وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛
[۵] و اگر پایدارى ورزید و پروا پیشه کنید، پس بی گمان آن (پایدارى و پروا پیشگى) از تصمیم قاطع به امور است.
«یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛
[۶] پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن، و در برابر مصایبى که به تو مى‏رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهمّ است!
«وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛
[۷] و البته کسى که (با وجود قدرت بر انتقام) صبر کند و درگذرد، حقّا که آن از کارهاى مهم است.
بنابر این، در فرهنگ قرآن عزم به معناى تصمیم محکم، کارهاى شایسته ‏اى که انسان باید روى آن تصمیم بگیرد، و یا به معناى هر گونه کار محکم و قابل اطمینانى است.
این واژه معمولاً در قرآن بعد از ماده صبر آمده و اگر صبر را که همان حبس نفس از انجام امرى است، از عزم دانسته، از این جهت است که عقد قلبى مادام که سست نشده، و این گره دل باز نگشته، انسان بر آن امرى که بر انجامش تصمیم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصمیم خود باقى است، پس کسى که بر امرى صبر مى ‏ کند، حتما در عقد قلبى ‏ اش و محافظت بر آن جدیت دارد، و نمى  ‏خواهد که از آن صرف نظر کند، و این خود از قدرت و شهامت نفس است.
[۸]
یکی از صفات انسان کامل و بر جسته، عزم درکارها است. قرآن به این ویژگی با اشاره به انسان های کاملی؛ نظیر پیامبران اولوالعزم(ع) توجه داده و از مردمان خواسته است تا با الگو گرفتن از آنها در این مسیر کمال قرار گیرند.
عزم به معنای قاطعیت و جدیت در عمل، یکی از مهم ترین ویژگی ها و عناصر در زندگی است که انسان بدون آن نمی تواند کاری را از پیش برد. به این معنا که اگر شخصی با هزاران نفر مشورت کند و با بهره گیری از عقول مردم به بهترین و کامل ترین اندیشه دست یابد، ولی ناتوان از عمل باشد، شکست خورده است؛ از این رو قرآن به پیامبر اسلام(ص) دستور می دهد که هرگاه با مؤمنان مشورت کردی عزم کن و کاری را که به یقین و قطعیت در آن رسیدی به طور جدی پیگیر باش. دراین مرحله تنها نیاز به توکل است تا خداوند مددکار تو باشد و به هدف و مقصدی که با این عمل متوجه آن شده ای برسی: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ».
بنابر این، عزم به این معنا است که شخص پس از قطعیت و یقین به درستی کاری، اقدام جدی بر انجام آن داشته باشد و کوتاه نیاید.
از این رو از ویژگی ها و از عناصر اصلی عزم، صبر دانسته شده است؛ زیرا کسی که در مقام عمل قرار می گیرد نباید برای رسیدن به هدف و مقصد کوتاه بیاید و در برابر مشکلات و دشواری ها تسلیم شود.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص: ۵۶۵  دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۲]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‏۱۲، ص: ۳۹۹  دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

.[۳] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏۸، ص ۱۱۹، تهران، ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.

[۴]. آل عمران، ۱۵۹٫

[۵]. آل عمران، ۱۸۶٫

[۶]. لقمان، ۱۷٫

[۷]. شوری، ۴۳٫

[۸]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۲۱۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.