چرا در آیه ۶۷ سوره نحل، مشروبات الکلی نیز به عنوان یک نشانه از پروردگار به شمار آمده است؟
با سلام، معنای کلمه سَکَر در آیه ۶۷ سوره نحل چیست؟
پاسخ اجمالی
«وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»؛[۱]
و از میوه هاى درختان خرما و انگور، هم مسکرات و هم روزى خوب و پاکیزه می گیرید در این، نشانه روشنى است براى جمعیّتى که اندیشه می کنند.
در این آیه یکى از آثار قدرت خدا که براى بشر نعمت بزرگى است، بیان شده است، و آن نوشیدنی هایى است که از دو میوه خرما و انگور به دست می آید.
قرآن کریم در این جا تصریح می کند که شما از خرما و انگور دو نوع نوشیدنى می گیرید؛ یکى شراب مست کننده و دیگرى روزى نیکو.
منظور از روزى نیکو، شربت ها و شیره هایى است که از این دو میوه به عمل می آید.[۲]
در باره معنای «سکر»، راغب در مفردات می گوید «سُکر» – به ضم سین- آن حالتى را گویند که بر انسان عارض شده و بین انسان و عقلش حایل می گردد. وی می گوید- «سَکَر» – به فتح سین و کاف- آن چیزى است که براى آدمى مستی می آورد. وی در این معنا به همین آیه مورد بحث استدلال می کند.[۳]
این واژه به معانی دیگر نیز آمده است؛ مانند سکون و آرامش. به همین جهت می گویند: «لیله ساکره»؛ یعنی شبى آرام.[۴] همچنین می گویند: «سکرت الریح»؛ باد آرام گرفت.[۵]
معنای دیگر آن حیران شدن است: «سکر فلان سکرا»؛ یعنى فلانى حیران شد، حیران شدنى. و از همین باب است «تسکیر» به معناى تحیّر، یعنى حیران کردن.[۶]
به نظر می رسد، اصل در معناى «سکر» زوال عقل به سبب استعمال چیزى است که عقل را زایل می کند، و بقیه معانى که برایش ذکر کرده اند نوعى استعاره یا توسعه ای است که از آن معنا گرفته شده است.[۷]
روشن است که قرآن کریم در این آیه هرگز اجازه درست کردن شراب از خرما و انگور را نداده، بلکه با توجه به این که «مسکرات» را در مقابل «رزق حسن» قرار داده، اشاره کوتاهى به تحریم خمر و نامطلوب بودن آن نموده است. بنابر این نیاز به این نیست که بگوییم این آیه قبل از نزول تحریم شراب نازل شده و اشاره اى به حلال بودن آن است، بلکه بر عکس، آیه، اشاره به حرام بودن آن می کند و شاید اولین اخطار در زمینه تحریم خمر باشد. در حقیقت گویى در یک جمله معترضه، قرآن مجید می خواهد ضمن برشمردن نعمت هاى الهى به سوء استفاده از آن نیز اشاره کند.[۸]
به بیان دیگر، این آیه شریفه در صدد بیان این مطلب نیست که مسکرات، حلال و مباح است، و حتى نمی خواهد بگوید کار خوبى می کنید که از میوه هاى مذکور مسکر می گیرید، بلکه ممکن است بگوییم دلالت بر زشتى این کار دارد؛ چون شراب گرفتن را در مقابل رزق خوب قرار داده، تا بفهماند شراب رزق نیکو نیست. اگر این دلالت را قبول نکنیم، آن را(قول به مباح بودن) نیز قبول نداریم؛ زیرا اساساً آیه شریفه در مقام بیان حلال و حرام نیست، بلکه در این مقام است که منافعى را که بشر آن روز از این میوه ها می بردند بشمارد، و بگوید همه این انتفاعات از نعمت هاى خدا است و از ذکر آن نتیجه توحید را بگیرد؛ چون آیه شریفه در مکه نازل شده و خطابش به مشرکان است.[۹]
البته، برخی از مفسران نیز خواسته اند آن را به سرکه تفسیر کنند.[۱۰]ولی این تفسیر مورد پذیرش نیست؛ زیرا همان گونه که بیان شد آیه در صدد بیان محصولات به عمل آمده از خرما و انگور است که به طور طبیعی یکی از آنها شراب بود.
با این وجود، بیشتر مفسران که واژه «سکر» را به شراب(مشروبات الکلی) تفسیر کرده اند، نزول آن را قبل از اعلام حرمتِ شراب می دانند.
این معنا در برخی روایات نیز وجود دارد:
«عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فِی بَیَانِ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ أَنَّ قَوْلَهُ تَعَالَى وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً- مَنْسُوخٌ بِآیَهِ التَّحْرِیمِ وَ هِیَ قَوْلُهُ تَعَالَى قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِ- وَ الْإِثْمُ هُنَا هُوَ الْخَمْرُ»؛[۱۱]
از امام علی(ع) در بیان ناسخ و منسوخ نقل شده است؛ سخن خدای متعال که فرمود: «و از میوه هاى درختان نخل و انگور، مسکرات و روزى خوب و پاکیزه می گیرید»، به آیه تحریم نسخ شده است: بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است و (همچنین) گناه و ستم بناحق را»، و اثم(گناه) در این آیه همان خمر است.
گفتنی است که «سکر» در عرفان، مستی عرفانی است که حاصل دیدار با یار عرفانی (پیر یا امام) است.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. نحل، ۶۷٫
[۲]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ۶، ص ۱۷۰، بی جا، بی تا.
[۳]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۴۱۶، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۴]. همان.
[۵]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۴، ص ۳۷۶، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۶]. همان، ص ۳۷۵٫
[۷]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۵۷۳، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۲، ص ۲۸۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۸]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۲۹۰- ۲۹۱، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
[۹]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۲، ص ۲۹۰٫
[۱۰]. ر. ک: نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ۹، ص ۲۲۱، تهران، اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
[۱۱]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۰۶، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
پاسخ دهید