معنای «کلاله» در آیه شریفه «وَ إِن کاَنَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلَالَهً» چیست؟
در باره کلاله گقته اند: «کلاله از مصدر تکلله النسب»؛ یعنی وقتی آن را احاطه کند. کلاله مشتق از اکلیل است که در زبان عربی به تاج گفته می شود و منظور این است که کسی بمیرد ولی فرزند و پدر نداشته باشد. ظاهراً این قول ابوبکر و عمر و علی(ع) است و قول جمهور علما نیز همین است. لطفاً نظرتان را بیان کنید؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم آیاتی درباره تقسیم ارث وجود دارد، در یکی از آنها می خوانیم: «… وَ إِن کاَنَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلَالَهً أَوِ امْرَأَهٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکلُِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن کَانُواْ أَکْثَرَ مِن ذَالِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فىِ الثُّلُثِ مِن بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصىَ بهِا أَوْ دَیْنٍ غَیرْ مُضَارٍّ وَصِیَّهً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ».[۱]
در معنای «کلاله» میان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد:
۱ – کلاله؛ یعنی وارثانی که خواهر و برادر (پدری یا مادری) میّت هستند.[۲] و مقصود از آن در آیه شریفه، خواهر و برادر مادری است.[۳] در روایتی آمده است امام صادق(ع)، «کلاله» در آیه شریفه را به معنای خواهر و برادر مادری معنا نموده است.[۴]
۲ – کلاله؛ یعنی میّتی که وارثان او برادران و خواهرانش باشند. به تعبیر دیگر؛ میّتی که ورثه نزدیک؛ مانند پدر، مادر و اولاد نداشته باشد.[۵]
هر دو معنای کلاله با هم هماهنگی دارند و معنای آیه مشخص است و مشکلی به لحاظ معنایی برای آیه وجود نخواهد داشت.[۶]
۳٫ تعداد معدودی از مفسران شیعه نیز گفته اند: کلاله به کسی گفته می شود که تنها پدر و فرزند نداشته باشد.[۷]
اما در این که چرا قرآن به جاى نام بردن از برادر و خواهر تعبیر «کلاله» را انتخاب کرده، شاید به این جهت باشد که این گونه افراد که نه پدر و مادر دارند و نه فرزندى، مراقب باشند که اموال آنها به دست کسانى خواهد رسید که نشانه ناتوانى او هستند و پیش از آن که دیگران از آن استفاده کنند خودشان آنها را در موارد ضروری تر و لازم تر، در راه کمک به نیازمندان و حفظ مصالح اجتماعى صرف کنند.[۸]
این اختلاف نظر در معنای کلاله، میان اهل سنت نیز وجود دارد. معنای اول و دوم که ذکر شد پیروانی در میان اهل سنت دارد. [۹] البته تفسیر سوم در میان آنها پیروان بیشتری داشته و برخی از آنان در تأیید کلام خود روایات مختلفی از ابوبکر و … نیز نقل کرده اند.[۱۰] همچنین برخی نیز ادعا کرده اند که بیشتر صحابه بر همین معنای سوّم نظر داده اند.[۱۱]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. نساء، ۱۲: «… و اگر مرد یا زنى که از او ارث می برند، کلاله [یعنى بى اولاد و بدون پدر و مادر] باشد و داراى برادر و خواهرى است، پس براى هر یک از آن دو نفر یک ششم میراث است و اگر بیش از این باشند در یک سوم میراث شریک اند، پس از وصیتى که [نسبت به مال] شده یا پس از دینى [که باید از اصل مال پرداخت شود]. همه اینها در صورتى است که در انجام وصیت به وارثان زیان نزند. این سفارشى است از سوى خدا، و خدا دانا و بردبار است».
[۲]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۳، ص ۱۳۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ۳، ص ۵۶۴، مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۳]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج ۱، ص ۱۳۳، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
[۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۷، ص ۱۰۱، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۵]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۲، ص ۲۶۸، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج ۱، ص ۴۴۳، نشر داد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
[۶]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۲۱۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۷]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج ۱، ص ۴۲۷، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص ۱۱۰، دار البلاغه للطباعه و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۸]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۹۷، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۹]. برای نمونه ر.ک: فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۹، ص ۵۲۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۱۰]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج ۲، ص ۲۰۱، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ فراء ابوزکریا، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، تحقیق: نجاتی، احمد یوسف، نجار، محمدعلی، شلبی، عبدالفتاح اسماعیل، ج ۱، ص ۲۵۷، دارالمصریه للتألیف و الترجمه، مصر، چاپ اول، بی تا.
[۱۱]. رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج ۴، ص ۳۴۵، الهیئه المصریه العامه للکتاب، مصر، ۱۹۹۰م.
پاسخ دهید