کتاب تاریخ الامم و الملوک:” طبری” هم در ثبت گزارش های خود از حوادث کربلا مرهون گزارش های ابو مخنف و شاگرد وی هشام است البته وی نقل مهمی را هم از امام محمد باقر (ع) درباره واقعه کربلا دردو بخش کتاب خود آورده است.۲-کتاب تاریخ نامه طبری :”بلعمی” که همان ترجمه فارسی تاریخ طبری است باترجمه و برداشت اختصار گونه و افزودن گزارش های دیگرنوشته است .۳-کتاب الفتوح :”ابن اعثم کوفی ” به بیان حوادث تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر پرداخته و حدود یک دهم کتاب خود را هم به کربلا اختصاص داده، سبک نگارش وی بدون ذکر سند و ترکیبی و در برخی موارد هم قصه پردازی و داستان سرائی است این اثر از منابع مهم و کهن تاریخی است که در طول زمان ،شیعه و سنی به آن استناد کرده اند.۴-کتاب العقد الفرید: ” ابن عبداندلسی” در کتابش گزارش مختصری از قیام امام حسین (ع) آورده است .۵-کتاب المحن:” ابوالعرب تمیمی ” گزارشی شش صفحه ای از اخبار عاشورا در کتاب خود دارد .۶-کتاب اثبات الوصیه:” مسعودی ” از محدثان ومورخان قرن چهارم چند صفحه از کتاب خود را به اخبار و گزارش هایی در باره امام حسین (ع) اختصاص داده ، این کتاب کهن ترین منبع متن خطبه حضرت در روز عاشورا می باشد۷- کتاب مروج الذهب: ” مسعودی ” از نوادگان ابن مسعود صحابی بزرگ رسول خدا (ص) است که در کتابش به حادثه عاشورا پرداخته که از همان گزارش های مشهور و منابع کهن است .۸-کتاب البدءو التاریخ :”مقدسی” هم مباحثی چند به کتاب تاریخ خود افزوده است .۹-کتاب مقتل الطالبین :” ابوالفرج اصفهانی ” اموی نسب ولی دارای گرایش شیعی بوده که در کتاب خود اخبار مربوط به حادثه کربلا را از چند راوی نقل کرده ،شیوه روایی و تاکید بر نقل اسناد توسط وی موجب شده که امکان نقد سندی در روایات او فراهم شود. ۱۰-کتاب شرح الاخبار : “قاضی نعمان مغربی ” که از پیروان مذهب مالکی بوده بعد به تشیع گراییده و به بیان قیام عاشورا از ابتدا یعنی سیر حرکت حضرت از مدینه تا کربلا وبعد موضوع اسارت اهل بیت (ع) پرداخته است .
– تاریخ الامم و الملوک؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری (۳۱۰ ق)
طبری، ذیل حوادث سالهای ۶۰ و ۶۱ قمری به بیان و شرح حوادثی پرداخته است که منجر به واقعهی عاشورا شد. بخش بزرگ گزارش عاشورا در این اثر، مرهون گزارشهای مقتل الحسین ابومِخْنَف است. وی این گزارشها را به واسطهی هشام بن محمد بن سائب کلبی، شاگرد ابومِخْنَف، از وی نقل کرده است. اسناد در این زمینه چنین است: «قال هشام بن محمد عن ابی مِخْنَف» یا «قال هشام قال ابومِخْنَف» و یا «حدثت عن هشام، عن ابی مِخْنَف…».[۱] افزون بر این، از خود مقتل هشام نیز بهرهی بسیار برده و برخی گزارشها را از خود هشام، که از غیر ابومِخْنَف نقل کرده، بیان نموده است.[۲] در حقیقت، هشام همهی کتاب، یا بیشتر روایات ابومِخْنَف را با اضافاتی که از طریق دیگر داشته، به صورت کتابی تدوین و تنظیم کرده که یک قرن بعد، طبری از آن بهرهی کامل برده است.
طبری، گزارشهای واقدی را نیز نادیده نگرفته است.[۳] همچنین وی نقل مهمی را از امام باقر (علیه السلام) به روایت عمّار دُهْنی از مرگ معاویه و بیعتخواهی ولید بن عُتْبَه (حاکم مدینه) از امام حسین (علیه السلام) تا بازگشت اهل بیت به مدینه و عزاداری بنی هاشم در این شهر، در دو بخش آورده است.[۴] طبری در بخش اول از نقل یاد شده، نخست گزارش واقعه را از ابتدا تا پایان شهادت مسلم بن عقیل به اختصار از عمّار دُهْنی نقل کرده و سپس تفصیل آن را از ابومِخْنَف، گزارش کرده است.[۵]
مجموع گزارشهای حادثهی کربلا در تاریخ طبری با عنوان استشهاد الحسین (علیه السلام) با تحقیق السید الجمیلی به ضمیمهی رسالهی «رأس الحسین (علیه السلام)» ابن تِیْمیّه به چاپ رسیده است.[۶] همچنین گزارشهای طبری دربارهی قیام امام حسین (علیه السلام) به اهتمام حجت الله جودکی ترجمه و تصحیح، و با عنوان قیام جاوید، گردانیدهی مقتل الحسین ابیمِخْنَف چاپ شده است.[۷]
– تاریخ نامهی طبری؛ ابو علی بَلْعَمی (قرن چهارم)
بَلْعَمی، با عنوان «خبر پادشاهی یزید بن معاویه» گزارش واقعهی کربلا را آغاز کرده و با گزارش فرستادن اهل بیت به مدینه توسط یزید، آن را در قالب هجده صفحه پایان داده است.[۸] با آنکه مشهور است که تاریخ بلعمی ترجمهی فارسی تاریخ طبری است، چنانکه متن این اثر خود گواه است، با یک بررسی اجمالی، به سهولت میتوان دریافت که این اثر، ترجمهی تمام و دقیق گزارشهای طبری نیست؛ بلکه ترجمه و برداشت اختصارگونهی مترجم از تاریخ طبری همراه با افزودههای اوست. از این رو در همین بخش محل بحث، یعنی گزارش قیام امام حسین (علیه السلام)، شاهد گزارشهایی هستیم که اصلاً در متن تاریخ طبری وجود ندارد؛ مانند اینکه:
– امام حسین (علیه السلام) به پیشنهاد و ابتکار ابن عباس، مسلم بن عقیل را روانهی کوفه کرد؛[۹]
– سن طفل شیرخوار امام یک سال بوده است؛[۱۰]
– بدن مطهر امام حسین (علیه السلام) بی سر و پا، به همراه دیگر شهدا، سه روز بر روی زمین کربلا افتاده بود؛[۱۱]
– تعیین محل دفن امام حسین (علیه السلام)، حضرت علی اکبر و حضرت عباس.[۱۲]
چنین گزارشهایی را به هیچ رو نمیتوان در تاریخ طبری یافت و تنها مورد آخر را در گزارش شیخ مفید در کتاب ارشاد میتوان یافت.[۱۳]
نکتهی آخر آنکه بخش مربوط به امام حسین (علیه السلام) از تاریخنامهی طبری به اضافهی گزارش قیام مختار و خونخواهی وی، از روی نسخهای که از قرن ششم بر جای مانده به عنوان قیام سیّد الشّهداء حسین بن علی (علیه السلام) و خونخواهی مختار به چاپ رسیده است.[۱۴] گزارشهای نسخهی یاد شده با متن تاریخنامهی طبری، تصحیح محمد روشن، تفاوت دارد.
– کتاب الفُتوح؛ ابومحمد احمد بن اَعْثَم کوفی (۳۱۴ ق)[۱۵]
اِبْن اَعْثَم کوفی در کتابش با عنوان الفتوح به بیان حوادث تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر، به ویژه جنگها و فتوحات خلفا و حاکمان اسلامی بر اساس تسلسل زمانی حوادث، پرداخته است. وی به مناسبت بیان حوادث سال ۶۰ و ۶۱ قمری، مناسب با ساختار کتاب خود به گزارش نهضت عاشورا نیز پرداخته است. به سبب اهمیت این حادثه، وی حدود ۱۵۷ صفحه (یعنی حدود یک دهم) از کتاب خود را به گزارش این حادثه اختصاص داده است. او گزارش قیام عاشورا را با عنوان «ابتداء أخبار مقتل مسلم بن عقیل و الحسین بن علی و ولده و شیعته…» آغاز کرده[۱۶] و با گزارش بازگرداندن محترمانهی اسرای اهل بیت به مدینه با فرمان یزید، به پایان رسانده است.[۱۷]
سبک تاریخنگاری ابن اعثم همانند یعقوبی و دِیْنَوَری، بدون ذکر سند و ترکیبی، و در برخی موارد، قصهپردازی و داستانسرایی است.[۱۸] از این رو گزارشهای او را دربارهی واقعهی عاشورا، بایستی با احتیاط و با مقایسه با اخبار ابومِخْنَف در تاریخ طبری و ارشاد شیخ مفید و گزارشهای مورخانی همانند بَلاذُری و دِیُنَوَری بررسی کرد و در صورت عدم تعارض و مخالفت، به آن توجه نمود.
با این همه، این اثر از منابع مهم و کهن تاریخی است که در طول زمان، شیعه و سنی به آن استناد کردهاند. برای نمونه، برخی از اخبار مناقب ابن شهر آشوب و بحار الانوار و بسیاری از مطالب مقتل الحسین خوارزمی، از این کتاب گرفته شده است.
همچنین برخی از گزارشهای ابن اعثم، از ارزش خاصی برخوردار است؛ چرا که وی در نقل آن بر همهی مورخان، پیشی گرفته است؛ همانند گزارش متن وصیتنامهی امام حسین (علیه السلام) به محمد حنفیه و جملهی مشهور حضرت دربارهی فلسفهی قیام خویش: و انّی لَمْ اَخْرُج اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ….[۱۹]
از دیگر گزارشهای ارزشمند او، نقل خطبهی انقلابی و پرشور حضرت زینب (س) در نکوهش از کوفیان، هنگام اسارت در کوفه است که پس از ابن ابی طَیْفُور[۲۰] (۲۸۰ ق)، نخستین ناقل این خطبه است. همچنین ابن اعثم در ارائهی گزارش احتجاج پیرمرد شامی با امام سجاد (علیه السلام) هنگام ورود اسرا به شام و مجاب شدن پیرمرد و توبه کردن وی،[۲۱] بر همهی مورخان و مقتلنویسان، تقدم دارد و به نظر میرسد که شیخ صدوق (۳۸۱ ق) هم که بعدها آن را نقل کرده است،[۲۲] از ابن اعثم گرفته است؛ چنان که کهنترین منبع موجود دربارهی خطبهی امام سجاد (علیه السلام) در مجلس یزید نیز، این کتاب است.[۲۳] همچنین وی برخی از اخبار را دربارهی آگاهی امام حسین (علیه السلام) از شهادتش آورده است. برای نمونه، وی جریان خواب امام حسین (علیه السلام) را در کنار قبر جدش پیامبر (ص) در مدینه نقل کرده است که در آن رسول خدا (ص) به حضرت فرمود: «به زودی میبینم که تو در سرزمین کربلا به دست گروهی از امتم کشته خواهی شد، در حالی که تشنه هستی و سیراب نمیشوی».[۲۴] افزون بر این، ابن اعثم اخبار مربوط به پیشگویی ملائکه و پیامبر (ص) و حتی خبری از کعب الاحبار یهودی دربارهی شهادت امام حسین (علیه السلام) را آورده است.[۲۵] این در حالی است که چنین گزارشهایی در منابع متقدم یا معاصر ابن اعثم، کمتر و گاهی با اشاره، به چشم میخورد.
ترجمهی کتاب الفتوح
در قرن ششم (سال ۵۹۶ )، محمد بن احمد مستوفی هَرَوی کتاب الفتوح را از آغاز دوران خلافت ابوبکر تا پایان حادثهی عاشورا[۲۶] ترجمه کرد. این کتاب، چندی پیش با تصحیح غلام رضا مجد طباطبایی منتشر شد.[۲۷] از آنجا که مترجم، دارای تمایلات شیعی بوده، برخی از تعابیر و باورهای شیعی را در ترجمه، افزوده است.[۲۸]
بخش پایانی این ترجمه، مربوط به حادثهی عاشورا از آغاز تا فرجام آن است و با متن اصلی تفاوتهایی دارد که از راه بررسی و تطبیق بین دو متن اصل و ترجمه، مشخص میشوند. برای نمونه، در جریان آگاهی ابن زیاد از حفر چاه توسط امام حسین (علیه السلام) در کربلا، مترجم گزارش کیفیت حفر چاه را همانند خوارزمی آورده است که این در گزارش ابن اعثم نیست.[۲۹] احتمال دارد گزارش یاد شده، یا در نسخهی موجود از الفتوح نزد مترجم وجود داشته، یا وی این گزارش را از مقتل خوارزمی گرفته و در تکمیل گزارش ابن اعثم، به متن ترجمه افزوده است. همچنین مترجم، افرادی را مانند مالک بن اَوْس مالکی[۳۰] و عمرو بن خباوه[۳۱] از اصحاب امام حسین (علیه السلام) دانسته که نه تنها در گزارش ابن اعثم، بلکه در هیچ منبع معتبری، یارانی با این نامها برای امام (علیه السلام) گزارش نشده است. نکتهی آخر در این باره آنکه بخش مربوط به امام حسین (علیه السلام) از این ترجمه، با عنوان قیام امام حسین (علیه السلام) (برگزیده از کتاب الفتوح) به صورت مستقل چاپ شده است.[۳۲]
– اَلْعِقْدُ الْفَرید؛ احمد بن محمد بن عبدربّه اندلسی (۳۲۸ ق)
ابن عبدربّه اندلسی به مناسبت بیان حوادث سال ۶۱ قمری ده صفحه از نگاشتهی خود را به قیام عاشورا اختصاص داده است.[۳۳] وی در این ده صفحه گزارش مختصری از قیام امام حسین (علیه السلام) از آغاز تا پایان آورده است. نکتهی درخور توجه در این نگاشته، اخبار مورخان و مقتلنویسانی است که او از آنها بهره برده است. وی چند صفحهی آغاز گزارش خود را در این باره، از مقتل قاسم بن سلّام هروی، که اکنون از میان رفته است، به واسطهی شخصی به نام علی بن عبد العزیز نقل کرده است. سپس از محدثان، مورخان و نسبشناسانی همانند زُبَیْر [بن بکار] به واسطهی علی بن عبد العزیز، ضحّاک بن عثمان خُزاعی، شَعْبی به نقل از یحیی بن اسماعیل، و حسن بصری به نقل از ابو الحسن مدائنی، اخباری را آورده است.
– کتاب المِحَن؛ ابو العرب محمد بن احمد بن تمیم تمیمی (۳۳۳ ق)
مؤلف این اثر، دوازده صفحه را به گزارشی دربارهی شهادت امام حسین (علیه السلام) و به ویژه اخباری دربارهی حوادث خارق العادهی پس از آن، از قبیل پدیدار شدن سرخی در آسمان و بر آمدن خون از زیر سنگها، اختصاص داده است.[۳۴] وی در شش صفحهی نخست گزاش خود، همان گزارش قاسم بن سلّام را، که ابن عبدربّه نیز آورده، نقل کرده است.
– إثبات الوصیّه للامام علیّ بن ابیطالب؛ ابو الحسن علی بن حسین مسعودی (متوفای قرن چهارم)
مؤلف این کتاب که از محدثان و مورخان قرن چهارم بوده، در این اثر با آوردن اخباری دربارهی نبوت انبیای الهی و امامت و وصایت دوازده امام، به اثبات نبوت و امامت آنان پرداخته است.[۳۵] تاریخ نگارش این اثر چنانکه خودِ او در پایان کتاب به آن اشاره کرده، سال ۳۳۲ قمری است.[۳۶]
در هر حال نویسندهی اثبات الوصیّه حدود پنج صفحه از کتاب خود را به اخبار و گزارشهایی دربارهی امام حسین (علیه السلام) اختصاص داده است. چون موضوع این اثر، اثبات وصایت و امامت امامان است، وی اخبار متعددی را دربارهی اثبات امامت و وصایت هر امام آورده است؛ چنانکه در فصل مربوط به امام حسین (علیه السلام)، دو خبر را دربارهی وصایت امام پس از ایشان آورده است.[۳۷] او همچنین اخباری را دربارهی ولادت و شهادت امام حسین (علیه السلام) آورده و نیز جملهی مشهور اَلا وَ إنّ الدّعی بن الدّعی قَدْ رَکزَ بَیْنَ اثْنَتَیْن…- که بخشی از خطبهی حضرت در روز عاشورا است- را نقل کرده که به نظر میرسد این کتاب، کهنترین منبع متن این خطبه به اختصار باشد. او چند گزارش را نیز به حوادث خارق العادهی پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) اختصاص داده است.[۳۸] همچنین او با استناد به حدیثی، آمار سپاه امام حسین را ۶۱ نفر گفته است.[۳۹]
یکی از اخبار و گزارشهای منفرد او این است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا ۱۸۰۰ نفر از لشکریان عمر سعد را از پای در آورد.[۴۰]
– مُرُوجُ الذَّهَب و معادن الجوهر؛ ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (متوفای ۳۴۶ ق)
مسعودی، مورخ و جغرافیدان مشهور قرن چهارم، از نوادگان عبدالله بن مسعود،[۴۱] صحابی بزرگ رسول خدا (ص) است. او به مناسبت گزارش حوادث سال ۶۱ قمری، هشت صفحه از اثر خود را به گزارش واقعهی کربلا اختصاص داده است.[۴۲] اگرچه گزارش او دربارهی واقعهی عاشورا، برگرفته از همان گزارشهای مشهور منابع کهن است، برخی از گزارشها را تنها او آورده است. برای نمونه، وی تاریخ ورود مسلم بن عقیل را به کوفه، پنجم شوال نگاشته است.[۴۳] همچنین او آمار اصحاب امام (علیه السلام) را هنگام روانه شدن به کربلا به همراه سپاه حر، پانصد سوار و حدود صد پیاده،[۴۴] و آمار شهدای کربلا را ۸۷ نفر نوشته است.[۴۵]
– اَلْبَدْءُ و التاریخ؛ مطهر بن طاهر مقدسی (متوفای پس از ۳۵۵ ق)
مقدسی نیز مباحثی چون بیعت ستاندن یزید، سفر مسلم به کوفه، واقعهی کربلا و بیان اشعار یزید هنگام چوب زدن بر لبهای مبارک امام حسین (علیه السلام) را در چند صفحه از تاریخ خود گزارش کرده است.[۴۶]
– مقاتل الطالبیین؛ ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ ق)
از میان شیعیان غیر امامی نیز، ابوالفرج اصفهانی که اموی نسب، ولی دارای گرایش شیعی بوده،[۴۷] با تدوین کتاب مقاتل الطالبیین، ضمن نقل روایات مسند دربارهی قیامها و کشتههای خاندان ابوطالب، حدود ۴۴ صفحه را به مقتل امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت و اصحاب او و نیز اسارت خاندانش اختصاص داده است.[۴۸]
در گزارش ابوالفرج از مقتل امام حسین (علیه السلام)، ابتدا اسامی و چگونگی شهادت ۲۳ تن از شهدای بنی هاشم (با احتساب امام حسین (علیه السلام)) آمده، و در ادامه چگونگی شهادت مسلم بن عقیل در کوفه با تفصیل بیشتر گزارش شده است. وی در نهایت جریان، شهادت امام حسین (علیه السلام) و سپس گوشههایی از گزارشهای مربوط به اسارت اهل بیت حضرت را آورده است و در مجموع، بنای وی بر ایجاز و عدم تفصیل بوده است.
وی اخبار مربوط به حادثهی کربلا را از چند راوی نقل کرده، اما بخش اصلی حادثه، یعنی شهادت امام حسین (علیه السلام) و مقدمات آن را از ابومِخْنَف نقل کرده است و در واسطههای میان او و ابومِخْنَف، گاه به نام نصر بن مُزاحِم مِنْقَری،[۴۹] و گاه به نام ابو الحسن مدائنی[۵۰] برمیخوریم. وی روایاتی نیز از امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در این زمینه نقل کرده است.[۵۱] در برخی موارد، مانند گزارش چگونگی شهادت حضرت، چند روایت را ترکیب کرده و پس از ذکر سندها، یک جا، به نقل متن آنها پرداخته است. شیوهی روایی و تأکید بر نقل اسناد توسط ابوالفرج، موجب شده که امکان نقد سندی در روایت او فراهم شود، و نیز از این راه، امکان احیای اثر از بین رفتهی ابومِخْنَف در مقتل نیز (تا اندازهای که ابوالفرج از او نقل کرده) امکانپذیر شده است. ابوالفرج در برخی موارد، اشعاری نیز از شعرای مرثیهسرا، ماننند کُمِیْت بن زید اَسَدی[۵۲] و سلیمان بن قَتَّه[۵۳] نقل کرده است.
– شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار؛ قاضی نُعمان تمیمی مغربی (۳۶۳ ق)
از دیگر شیعیان که در این قرن، روایت مربوط به مقتل امام حسین (علیه السلام) را نقل کردهاند، قاضی نعمان بن محمد تمیمی مغربی است. وی در کتاب خود با عنوان شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار بیش از ۵۰ روایت دربارهی شهادت امام حسین (علیه السلام) و گزارش حادثهی عاشورا و وقایع پس از آن نقل کرده است.[۵۴]
مؤلف، دارای پیشینهی غیر شیعی و از پیروان مذهب مالکی[۵۵] (و به قولی حنفی)[۵۶] بوده و سپس به تشیع گراییده است؛ ولی در اینکه وی شیعهی امامی بوده یا اسماعیلی، میان شرح حالنویسان، اتفاق نظر نیست. بسیاری از عالمان شیعی و برخی از شرح حالنویسان غیر شیعی، او را شیعهی امامی دانستهاند، که برای تقیه از دولت فاطمی، این امر را در نوشتههایش بروز نمیداده و به همین دلیل از امامان پس از امام صادق (علیه السلام) با کنیههای مشترک یاد کرده است.[۵۷] اما باید توجه داشت که او در نوشتههایش ضمن شرح اخبار، تصریح کرده که اسماعیلی است و حتی گاهی ردّیههایی بر امامیه نوشته است.
منبع: کتاب مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام/ تحقیق و تنظیم: مهدی پیشوایی/ مؤلف: جمعی از نویسندگان / انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
[۱]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۵، ص ۳۳۸، ۳۵۸، ۳۸۲، ۴۰۰، ۴۱۱، ۴۳۵، ۴۶۵- ۴۶۷٫
[۲]. همان، ص ۳۵۱، ۳۵۶، ۳۸۶، ۳۹۸، ۴۰۹، ۴۴۹، ۴۵۵، ۴۵۹، ۴۶۳، ۴۶۵ – ۴۶۷٫
[۳]. همان، ص ۳۴۶، ۳۹۴٫
[۴]. همان، ص ۳۴۷ – ۳۵۱، ۳۸۹، ۳۹۰٫
[۵]. همان، ص ۳۴۷ – ۳۵۱٫
[۶]. طبری- ابن تیمیّه، استشهاد الحسین ویلیه رأس الحسین، تحقیق سید جمیلی، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۱۷ ق.
[۷]. قیام جاوید (مقتل الحسین ابی مِخْنَف)، ترجمه و تصحیح حجت الله جودکی، چاپ اول، مؤسسه فرهنگی – انتشاراتی تبیان، تهران، ۱۳۷۷ ش.
[۸]. بلعمی، تاریخ نامهی طبری، تصحیح محمد روشن، ج ۴، ص ۶۹۸ – ۷۱۵٫
[۹]. همان، ص ۶۹۹٫
[۱۰]. همان، ص ۷۱۰٫
[۱۱]. همان، ص ۷۱۲٫
[۱۲]. همان.
[۱۳]. شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج ۲، ص ۱۴۴، ۱۲۶٫
[۱۴]. بلعمی، قیام سیّد الشّهداء حسین بن علی و خونخواهی مختار، تصحیح محمد سرور مولایی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۹ ش، و نیز پژوهشگاه علوم انسانی، تهران، ۱۳۷۷ ش. چنانکه مصحح آن در مقدمهی این اثر نگاشته است، این نسخه به شمارهی ۷۴۸۱ در کتابخانهی آستان قدس رضوی نگهداری میشود و کاتب آن، اسحاق بن محمد بن عمر بن محمد شروانی بوده که کتابت این نسخه را در محرم ۵۸۶ قمری به پایان برده است (همان، ص ۸، مقدمه).
[۱۵]. دربارهی او گفته است که ابن اعثم کتابی تاریخی دارد تا پایان عصر مقتدر (یاقوت حَمَوی، معجم الادباء، ج ۲، ص ۲۳۱). از این عبارت دانسته میشود که او تا پایان عصر خلافت مقتدر، یعنی سال ۳۲۰ زنده بوده است.
[۱۶]. ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۴، ص ۳۲۲٫
[۱۷]. همان، ج ۵، ص ۱۳۴٫
[۱۸]. برای نمونه، او گزارش مفصل چگونگی خروج امام را از مدینه، برخلاف همهی گزارشهای معتبر، اینگونه نگاشته است که ابتدا امام حسین به بیعت فرا خوانده شد؛ پس از مخالفت حضرت و احتجاج وی با مروان، در راه خروج از منزل خود، ولید بن عُتْبَه حاکم مدینه، خبر آن را به شام فرستاد (که به طور طبیعی دریافت پاسخ یزید، باید چندین روز به درازا کشیده باشد) و چون نامهی یزید حاوی فرمان کشتن امام به دست ولید رسید، امام حسین چند شب در مدینه توقف کرد و سپس بر سر قبر جدش پیامبر حاضر شد و آنگاه شبانه (ظاهراً شب سوم) از مدینه خارج شد (همان، ص ۱۰ – ۲۲)؛ در حالی که بر اساس منابع معتبر، که قراین و شواهد و شرایط حاکم نیز همین را اقتضا میکرده است، امام حسین شب اول به قصر ولید، حاکم مدینه رفت و شب دوم از مدینه خارج شد.
[۱۹]. همان، ص ۲۱٫ البته چنانکه خواهیم نوشت، بعدها ابن شهر آشوب (۵۸۸ ق) این جملهی مشهور را در قالب پاسخ شفاهی ( نه وصیتنامهی) امام حسین (علیه السلام) به پیشنهاد عبد الله بن مطیع، محمد حنفیه و ابن عباس در نهی از رفتن حضرت به عراق آورده است. نکتهی دیگر در این باره آنکه در برخی از منابع متأخر شیعی همانند بحار الانوار(ج ۴۴، ص ۳۲۹ – ۳۳۰) این جملهی مشهور در همان قالب وصیتنامه آمده و علامهی مجلسی اگرچه، این نقل را از کتاب تَسْلِیَهُ الْمُجَالِس و زینَهُ الْمُجالس سید محمد بن ابیطالب موسوی نقل کرده است، با اندکی بررسی و مقایسه، میتوان به این نکته پی برد که تَسْلِیَهُ الْمُجَالِس و زینَهُ الْمُجالِس نیز از مقتل الحسین خوارزمی گرفته که او نیز، از ابن اعثم گرفته است. متن کامل این وصیتنامه، در فصل اول از بخش سوم این کتاب، در نقل جریان ملاقات امام حسین (علیه السلام) با برادرش، محمد بن حنفیه ذکر شده و توضیحات لازم دربارهی آن داده شده است.
[۲۰]. ابن ابی طیفور، بلاغات النساء، ص ۲۳ – ۲۴٫
[۲۱]. ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۵، ص ۱۳۰٫
[۲۲]. شیخ صدوق، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، مجلس ۳۱، ص ۲۳۰، ش ۳٫ البته از میان مفسران متقدم، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ ق) در تفسیر جامع البیان (ج ۲۵، ص ۳۳) در تفسیر آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى (شوری، ۲۳) گفتوگوی پیرمرد شامی را با امام سجاد (علیه السلام) آورده است.
[۲۳]. ابن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۵، ص ۱۳۲ – ۱۳۳٫
[۲۴]. همان، ص ۱۹، ۸۷، ۹۹ – ۱۰۰٫ مفاد این گزارش ابن اعثم که حاکی از خبر دادن امام حسین (علیه السلام) از شهادت خویش بر اساس اخبار جدش در رؤیاست، برخلاف گزارش مورخانی مانند ابیمخنف و کلبی است که طبق آنها امام هنگام حرکت از مکه به سمت عراق، در گفتگو با عبدالله بن جعفر، از دیدن جدش در رؤیا خبر داد؛ اما از افشای مضمون آن خودداری کرد و فرمود: آن رؤیا را تا به حال برای احدی نقل نکردهام و نقل هم نمیکنم تا زمانی که خدا را ملاقات کنم. این گفتوگو را در جریان حرکت امام از مکه به سمت عراق خواهیم آورد.
[۲۵]. همان، ج ۴، ص ۳۲۳ – ۳۲۷٫
[۲۶]. در اینکه مترجم کتاب الفتوح یک یا دو نفر بوده است، ر. ک: همو، الفتوح، ترجمهی محمد بن احمد مستوفی هَرَوی، تصحیح غلام رضا مجد طباطبایی، ص ۱۸ به بعد، مقدمهی مصحح.
[۲۷]. همان، ترجمهی مستوفی هَرَوی، تصحیح غلام رضا مجد طباطبایی، ص ۸۱۹ – ۹۲۴٫
[۲۸]. برای نمونه مقایسه کنید صفحات ۴۹۹، ۵۶۷، ۶۴۴ و ۸۱۱ از ترجمهی الفتوح را به ترتیب با متن ابن اعثم، ج ۲، ص ۵۴۳ – ۵۴۴ و ج ۳، ص ۷۷، ۱۵۸ – ۱۵۹ و ج ۴، ص ۳۴۶٫
[۲۹]. ابن اعثم، الفتوح، ترجمهی محمد بن احمد مستوفی هَرَوی، تصحیح غلام رضا مجد طباطبایی، ص ۸۹۳، مقایسه کنید با کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، ج ۵، ص ۹۱٫
[۳۰].ابن اعثم، الفتوح، ترجمهی محمد بن احمد مستوفی هَرَوی، تصحیح غلام رضا مجد طباطبایی، ص ۹۰۵٫
[۳۱]. همان. گویا خباوه تصحیف جناده است.
[۳۲]. همو، قیام امام حسین (برگزیده از کتاب الفتوح)، ترجمهی محمد بن احمد مستوفی هروی، تصحیح غلام رضا مجد طباطبایی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳ ش.
[۳۳]. ابن عبدربه اندلسی، اَلْعِقْدُ الْفَرید، تحقیق علی شیری، ج ۴، ص ۳۵۲ – ۳۶۲٫
[۳۴]. تمیمی، کتاب المِحَن، تحقیق یحیی و هیب جبوری، ص ۱۴۲ – ۱۵۵٫
[۳۵]. نجاشی، رجالی شهیر، با توجه به همنامی و معاصر بودن مؤلف این کتاب با مسعودی، مورخ مشهور قرن چهارم و مؤلف کتاب مُرُوجُ الذَّهب، این دو نفر را یکی دانسته و اثبات الوصیّه را به مؤلف مُرُوجُ الذَّهب نسبت داده است (نجاشی، رجال النجاشی،تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، ص ۲۵۴، ش ۶۶۵). اما این نسبت با توجه به مشخص نبودن مذهب مسعودی (مؤلف مُرُوجُ الذَّهب) و تفاوت قلم و سبک نگارش وی با شیوهی نگارش مؤلف اثبات الوصیّه، نمیتواند به سادگی اثبات شود. محققان معاصر دربارهی مذهب مسعودی و انتساب اثبات الوصیّه به وی، نظرها و دیدگاههای متفاوتی را بیان کردهاند (ر. ک: علی محمد ولوی، «مذهب ابو الحسن علی بن حسین مسعودی»، مسجد، سال سوم، ۱۳۷۳ ش، ش ۱۷، ص ۷۶). وی با آوردن شواهد و قراینی، مسعودی را دوازده امامی، و در نتیجه، اثبات الوصیّه را نیز از تألیفات وی دانسته است. اما در مقابل محقق دیگری در اثبات سنی بودن مؤلف کتاب مُرُوجُ الذَّهب کوشیده و مؤلف اثبات الوصیّه را شیعهی امامی اثنا عشری خالص معرفی کرده و او را غیر از مسعودی صاحب مُرُوجُ الذَّهب دانسته است (سید محمد جواد شُبیری زنجانی، اثبات الوصیّه و مسعودی صاحب مُرُوجُ الذَّهب»، انتظار، سال دوم، ۱۳۸۱ ش، ش ۴، ص ۲۰۱ – ۲۲۸).
[۳۶]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۲۷۳٫
[۳۷]. همان، ص ۱۶۷٫
[۳۸]. همان، ص ۱۶۳ – ۱۶۷٫
[۳۹]. همان، ص ۱۶۶٫
[۴۰]. همان، ص ۱۶۸٫
[۴۱]. ابن ندیم، کتاب الفهرست، تحقیق رضا تجدد، ص ۱۷۱٫
[۴۲]. مسعودی، مُرُوج الذَّهب، تحقیق محمد محی الدین عبد الحمید، ج ۳، ص ۶۴ – ۷۲٫
[۴۳]. همان، ص ۶۴٫
[۴۴]. همان، ص ۷۰٫
[۴۵]. همان، ص ۷۱٫ البته پس از او، مقدسی نیز چنین آماری را در کتابش آورده است (مقدسی، اَلْبَدُءُ و التاریخ، ج ۶، ص ۱۱).
[۴۶]. مقدسی، همان، ص ۸ – ۱۳٫
[۴۷]. از کتاب مقاتل الطالبیین او میتوان این گرایش را استنباط کرد؛ اما نمیتوان او را شیعهی امامی دانست.
[۴۸]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، ص ۷۸ – ۱۲۲٫ شیوهی ابوالفرج در نقل روایات، معمولاً شیوهی روایی و به صورت نقل خبر همراه با ذکر سند آن است.
[۴۹]. همان، ص ۱۱۲٫
[۵۰]. همان، ص ۸۶، ۹۳، ۹۴، ۱۰۸، ۱۱۴٫
[۵۱]. همان، به ترتیب: یک، نُه و چهار روایت، در صفحات ۸۵، ۸۷، ۸۹، ۹۳، ۹۵، ۱۱۲، ۱۱۳٫
[۵۲]. همان، ص ۸۴٫
[۵۳]. همان، ص ۱۲۱٫
[۵۴]. قاضی نُعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، ج ۳، ص ۱۳۴- ۲۰۰، ش ۱۰۷۴ – ۱۱۲۸٫
[۵۵]. ابن خَلَّکان، وفیات الاعیان و أنْباء أبْناء الزمان تحقیق احسان عباس، ج ۵، ص ۴۱۵٫
[۵۶]. ابن تغری بردی، النُّجُومُ الزَّاهره فی احوال ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص ۱۰۶٫
[۵۷]. دربارهی زندگی، اعتقادات و مذهب و تألیفات او، ر . ک: قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، مقدمه و تحقیق سید محمد حسینی جلالی، ج ۱، ص ۱۷ – ۸۲، مقدمه. همچنین محقق دیگری دربارهی مذهب او پژوهش مفصلی کرده و با ارائهی دلایل و شواهدی، اسماعیلی بودن وی را اثبات کرده است. (ر. ک: امیر جوان آراسته، «قاضی نُعمان و مذهب او»، هفت آسمان، سال سوم، ۱۳۸۰ ش، ش ۹- ۱۰، ص ۵۸ به بعد).
پاسخ دهید