آیا آیات زیر مسلمان کردن ایرانیان را نامشروع نمی کند: سوره شعراء آیه های ۱۹۸، ۱۹۹: «اگر ما این کتاب عربی را بر بعض مردم عجم نازل میگردانیدیم و رسول بزبان تازی بر پارسیان قرائت میکرد(بعذر عدم درک) آنان ایمان نمی آوردند». پس بر اساس آیه بالا، قرآن برای عرب و مردمِ عرب زبان آمده است چون اگر الله میخواست قرآن و یا دینی برای پارسیان بفرستد آن را به زبان پارسی میفرستاد. پس قرآن برای همه انسانها نیامده است بلکه تنها برای عرب! سوره فصلت آیه ۴۴: «و اگر ما این قرآن را بزبان عجم میفرستادیم کافران میگفتند چرا آیات مفصل و روشن (بزبان عرب) نیامد. ای عجب آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل میشود؟». به گفته الله در این آیه، اگر او میخواست کتاب قرآن را به زبان پارسی بر مردمِ عرب نازل کند، اعراب قبول نمیکردند. به همین خاطر قرآن را به زبان عربی برای مردم عرب نازل کرد تا آنان ایمان آورند. آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل میشود؟ بنا به گفته الله نــــه! پس کتاب عربیِ قرآن برای مردم عرب نازل شده است و نه مردم دیگر. سوره شوری آیه ۷: «و چنین قرآنی فصیح عربی را ما بتو وحی کردیم تا مردم شهرمکه ام القری و هر که در اطراف اوست (از الله) بترسانی و هم از سختی روز بزرگ قیامت…». بنابر این آیه، قرآنِ فصیحِ عربی برای مردم شهر مکه و اطراف آن فرستاده شده و نه برای مردم دیگری، به ویژه ایرانیان. سوره مائده آیه ۴۸: «… ما بر هر قومی شریعت و طریقه ای مقرر داشتیم و اگر الله(به مشیت ازلی) میخواست همه را یک امت میگردانید و لیکن این نکرد…». سوره یونس آیه ۴۷: «براى هر امتى، رسولى است; هنگامى که رسولشان به سوى آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داورى مى‏شود; و ستمى به آنها نخواهد شد!» سوره ابراهیم آیه ۴: «ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر بزبان آن قوم…» سوره نمل آیه ۹۱: «(ای رسول بگو) من مامورم که منحصرا خدای این بلد مکه معظمه را که بیت الحرامش قرار داده اند پرستش کنم …». پس باید پرسید آیات بالا به چه معنا هستند؟

پاسخ اجمالی

برای روشن شدن آنچه را که در پرسش مطرح شده است؛ یعنی مشروع نبودن اسلام ایرانیان -با توجه به برخی از آیات قرآن- ناگزیر این موضوع را در چند بخش بررسی می‌کنیم.

الف. قبل از تحلیل و بررسی آیاتی که سؤال کننده برای اثبات ادعای خود به آنها استدلال نمود، تذکر چند نکته – هر چند بدیهی و روشن- ضروری به نظر می‌رسد:

۱ -نه تنها ایرانیان به زور مسلمان نشدند، بلکه هیچ قوم، ملت و کشوری را نمی‌توان به زور مسلمان، مسیحی و… کرد.

۲ -اساساً هیچ پیامبری دین خود را بر مردم تحمیل نکرد. پیامبران مأمور تبلیغ و رساندن رسالت خود به مردم بودند نه تحمیل آن، چنان‌که صریح آیات قرآن بر این موضوع دلالت دارند. در این‌جا به چند نمونه از این آیات اشاره می‌کنیم:

۲-۱ -«…وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ»؛[۱] پیامبر جز پیام ‏رسانى آشکار نیست.

۲-۲ – «…وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون»؛[۲] (آنان را) با برهان‏ها (ى روشن) و نوشته‏ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا براى مردم آنچه را که به سوى آنان فرو فرستاده‏اند روشن گردانى و باشد که بیندیشند.

اگر کسی در این آیه به ویژه دقت و تأمل کند، در می‌یابد که پذیرش دعوت پیامبر همراه با تفکر و اندیشه است، نه از سر زور و سلطه. نکته قابل توجه در این آیه این است که قرآن می‌فرماید «یتفکرون» و نمی‌گوید «لعلهم یستسلمون» یا «یطیعون»؛ لذا پیامبر مأمور بود محتوای رسالت خویش را به مردم ابلاغ کند و آنها با تفکر و اندیشه آن را پذیرا باشند.

۲-۳ – «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛[۳] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

۳ – از این گذشته، اساساً دین اجبار پذیر نیست، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی …»؛[۴]در دین هیچ اجبارى نیست. هدایت از گمراهى مشخص شده است.

۴ – معمولاً کشوری که به ملت و مملکتی حمله می‌کند، پس از شکست دادن کشور مورد هجوم و رسیدن به مقاصد جنگی خود، آن‌جا را ترک می‌کند، و مردم نیز به باز سازی زندگی مادی و معنوی خود می‌پردازند.

۵ – اگر خلیفه دوم به هر دلیلی به ایران حمله کرد، و امپراطوری بزرگ ساسانی را شکست داد. فضای خفقان و استبداد شاهنشاهی هزار ساله فروریخت و فضای سیاسی و فرهنگی کشور باز شد و مردم با شنیدن ندای اسلام خود دعوت اسلام را لبیک گفتند. -حتی بسیاری از مردم ایران نیز در سرنگونی حکومت ساسانی با نیروهای مسلمان همکاری نمودند- و گرنه زور و سلطۀ حمله نظامی مگر چقدر دوام دارد که مردم ایران بیش از هزار سال همچنان به اجبار اسلام را پذیرا باشند. آیا اگر آمریکا به افغانستان حمله نظامی کرد، دین خود را به زور به آنها تحمیل کرد، در عراق و یا در هر جای دیگر… .

ب. اما آیاتی که در پرسش به آنها اشاره شد، اگر چه ما در جایی خود به بررسی آنها پرداختیم که مشروح آن پاسخ‌ها در لینک‌ها می توانید مطالعه کنید، در عین حال به صورت خلاصه می‌گوییم:

۱ -آیه مورد استدلال در سوره شعراء در مقام برتری عجم از جهت پذیرش حق، و  در مقابل مذمت و نکوهش اعراب است؛ لذا نه تنها ارتباطی با موضوع مورد ادعای شما ندارد. بلکه عکس ادعای شما را ثابت می‌نماید.

۲ -پیامبر اسلام(ص) در شروع تبلیغ رسالت خویش در میان مردمی عرب مبعوث شد، و طبیعی است که باید به زبان آنان سخن می‌گفت، اما این دلیل بر محدودیت گستره رسالتش نخواهد بود؛ لذا آیات سوره فصلت و ابراهیم دلالت بر انحصار نمی‌کنند.

امروزه در دنیای مدرن نیز چنین است، به عنوان نمونه منشور سازمان ملل متحد به شش زبان مطرح دنیا است، اما این بدان معنا نیست که مردم دیگر کشورها و دیگر زبان‌ها مخاطب آن نیستد. وجود سلمان فارسی از ایران، بلال حبشی از آفریقا و… در کنار رسول خدا(ص) دلیل روشنی بر فرا زبانی و منطقه‌ای بودن دعوت پیامبر اسلام است.

۳ – آیه ۹۱ سوره نمل در رابطه با پرستش خدای مکه است، نه در ارتباط با مسلمان نمودن مردم دیگر سرزمین‌ها. بنابر این ادعای شما را ثابت نمی‌کند.

۴ -سوره یونس نیز با این تعبیر «وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ..»، دلالت بر مطلب مورد ادعای شما ندارد؛ چرا که منظور از امت در این آیه مردم جزیره العرب نیستند، تا مردم ایران و دیگر سرزمین‌ها از آن خارج باشند، بلکه منظور از امت مردمی هستند که مطیع و تسلیم خدا باشند. از طرفى هم، چون کلمۀ امت به یک گروه و حتى به یک نفر هم گفته می‌شود، چنان‌که در سوره می‌فرماید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ»؛[۵]به راستى ابراهیم (به تنهایى) امتى فروتن براى خداوند و درست ‏آیین بود.

۵ – در سوره مائده مراد از امت گروه نژادی نیست، بلکه مؤمن و کافر است که ممکن است در عرب نیز دو امت وجود داشته باشد.

۶ – آیه ۹۲ سوره انعام مرکز و محور شروع دعوت را اعلام می‌کند. دعوت به اسلام از ام القری آغاز شد و سپس به اطراف گسترش یافت تا کل کره خاکی را دربر گیرد. اتفاقا این ایراد از سوی عده‌ای مطرح شده است. آنان به گمان خود حربه محکمى در برابر جهانى بودن اسلام یافته‏اند که آن را در منطقه خاصى(مکه و اطراف مکه)، محدود مى‏سازد.[۶]

ج. در مقابل آیاتی که به آنها -برای محدود کردن اسلام به منطقۀ عربستان- استدلال شد، آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که رسالت پیامبر اسلام را جهانی و فرا منطقه‌ای اعلام می‌کند؛ مانند: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمین»؛[۷] و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم .«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون»؛[۸] و ما تو را نفرستادیم مگر نگهدارنده همه مردم (از عصر خود تا انقراض نسلشان) و مژده‏دهنده (صالحان) و بیم‏کننده (بدکاران)، و لکن بیشتر مردم نمى‏دانند. «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرى‏ لِلْعالَمینَ»؛[۹] این (قرآن) جز تذکرى براى جهانیان نیست. و… .

همچنین نامه‏هاى فراوانى که پیامبر اسلام (ص) براى زمامداران بزرگ دنیا؛ مانند کسرى و قیصر و پادشاه حبشه نوشت، گواه دیگرى بر رسالت جهانی آن حضرت است.

گفتنی است بنابر عقیده شیعه، برای فهم کامل آیات قرآن مقدمات و شرایطی لازم است که بدون آن نمی‌توان فهم درستی از حقایق این کتاب آسمانی داشت. برای آشنایی بیشتر با این موضوع می‌توانید در پاسخ ۱۹۳ مطالعه کنید.

 

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. نور، ۵۴؛ عنکبوت، ۱۸٫

[۲]. نحل، ۴۴٫

[۳]. انسان، ۳٫

[۴]. بقره، ۲۵۶٫

[۵] نحل، ۱۲۰٫

[۶]ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۵، ص ۳۴۴- ۳۴۵، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش.

[۷]. انبیاء، ۱۰۷

[۸]. سباء، ۲۸

[۹]. انعام، ۹۰