«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نَشر وجود حضرت مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند

مصیبت بزرگ عالَم، مظلومیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) . شکافته‌شدن فَرق مقدّس‌شان در محراب عبادت را تسلیت عرض می‌کنم. برای تقرّب به خداوند متعال، باید ریسمان محبّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به دست گرفت و با ریسمان ولایت به خداوند متعال نزدیک شد و با اِکسیر ولایت، تحوّل در باطن و سِرّ و در ظاهر و زندگی به دست آورد. «بِکُمْ فَتَحَ اللّهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ[۲]»؛ سُفره‌ی معنویّت و سُفره‌ی توحید به دست شما پَهن شده است و سُفره‌ی عُمر ما هم با دست شما جمع می‌شود. شما ما را آورده‌اید و شما هم ما را می‌بَرید. «بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ[۳]»؛ باران به برکت شما نازل می‌شود. تنها باران ظاهری نیست، بلکه باران مغفرت، باران عَفو، باران رحمت، این با اَمر عنایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر دل‌ها می‌بارد. «وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ[۴]»؛ خداوند متعال هم به وجود نازنین شما غَم‌ها را از دل‌های غَم‌زده می‌زُداید و گرفتاری‌ها، پَرده‌ی سیاه فقر، بی‌دینی، بی‌حجابی، فساد و همه‌ی فشارها را خداوند متعال به دست شما برطرف می‌نماید؛ «وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ». حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به معنای همه‌ی امامان هستند. ابُوالائمه (سلام الله علیهم اجمعین) هستند و یازده قرآن ناطق و امام معصوم نَشر وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. ایشان کتاب مُبین هستند و تجلّی این کتاب در یازده امام ما هم قابل رؤیت است و این‌ها نور واحد هستند.

سِقایَت عالَم محشر به دست مولی‌الموحّدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است

در ارتباط با مقام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) همه از شناخت ایشان عاجز هستند. کُمیته‌ی عقل همه در رَسایی به دَرجات نوری حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ناقص است و زبان‌ها قاصر است. اما آن مقداری که خداوند متعال خواسته است تا ما الگوی خودمان را بشناسیم، به ایشان دل بدهیم و مَجذوب ایشان بشویم و از ایشان اطاعت نماییم، برخی از آیات قرآن کریم در این زمینه باید مُکرّر در دل‌های ما تابلو بشود و عشق ما نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کَم‌سو نشود. در آیه‌ی مُباهله وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جانِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معرّفی شده‌اند: «أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ[۵]»؛ در آیه‌ی تطهیر وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که خودشان ساقی هستند و هرکسی جُرعه‌ای از محبّت خداوند متعال، محبّت فضائل الهی و انسانی، محبّت اولیاء و محبّت خوبان را در دل خود دارد، ساقیِ آن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و هیچ‌کسی در قیامت به جز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این سِمَت را ندارد. «سِقایَت» یعنی آب‌دادن و سیراب‌کردن تشنگان کار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و قیامت باطن این عالَم است. در این‌جا اگر کسی لذّت نماز را می‌خواهد، لذّت بندگی را می‌خواهد، لذّت عبودیّت و معرفت را می‌خواهد، اگر عطش دارد که از عبادت خود لذّت ببرد، اگر عظش دارد تا امام زمان (ارواحنا فداه) را ببیند، اگر عطش دارد که خوب بشود، اگر عطش دارد که بنده‌ی خداوند متعال بشود، بداند که باید میهمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بشود، از چشمه‌ی وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) طلب سیرابی نماید.

«هلْ یَمنعُنی وَ هوَ السّاقی *** أنْ أشْربَ مِنْ حَوْضِ الکَوثَر

أمْ یَطرُدُنی عَنْ مائِدهٍ *** وُضِعتْ لِلقانعِ وَ المُعترّ[۶]»

چون حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم چشمه هستند و هم ساقی هستند، پس آب حیات همان ولایت است، ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است. خودشان هم آب هستند و هم سیراب‌کننده و ساقی هستند. کما این‌که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم راه هستند، هم راهنما هستند و هم راهبر هستند.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) راه و راهنمای مؤمنین هستند

هدایت حضرت علی (علیه السلام) هم هدایت فُروغ نور ایشان است که راه و چاه را به ما نشان می‌دهد و هم ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای ما راهبر است؛ یعنی علی (علیه السلام) دست هر خوبی را می‌گیرد و به مقصد می‌رساند. وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم همراه مسافر هستند، هم راهنمای مسافر هستند و هم راهبر مسافرین سفر الی‌الله هستند. حضرت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم قائد هستند و هم ساعِق هستند. این‌که فرموده‌اند حضرت علی (علیه السلام) «قَسِیمُ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ[۷]» هستند، یعنی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدها را به داخل جهنّم هُل می‌دهند و دست خوب‌ها را می‌گیرند و آن را با خودشان به بهشت می‌برند. بنابراین هم مسأله‌ی جَذبه است و هم مسأله‌ی همراهی است. حضرت علی (علیه السلام) شُعاع وجود خداوند متعال است، حضرت علی (علیه السلام) محدودیّت زمانی و مکانی ندارد، حضرت علی (علیه السلام) از اَزل تا ابد جلوه‌ی خداوند متعال و مظهر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ[۸]» است. کسی که جلوه‌ی توحید است، کسی که مقام نورانیّت او، مَحَک توحید است، «مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیهِ مَعْرِفَهُ[۹]»، هرکسی علی (علیه السلام) را به نورانیّت بشناسد، خداوند متعال را شناخته است. علی (علیه السلام) آیینه‌ی تمام‌نَمای صفات جَلال و جَمال پروردگار عالَم است. این از این باب است که فرموده اند: «ذِکْرُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِبَادَهٌ[۱۰]»؛ ذکر علی (علیه السلام)، یاد علی (علیه السلام)، بُردن نام مبارک حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عبادت است. «اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَهٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَهٌ[۱۱]»؛ از این جهت آن کسی که دل به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داده است، می‌گوید:

« ای که گفتی و من یمت یرنی        جان من فدای جمال دلجویت

کاشکی من به هر دمی صد بار           مردمی تا بدیدمی رویت[۱۲]».

خاطره‌ای از دیدار مرحوم علّامه جعفری (رضوان الله تعالی علیه) با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

مرحوم «علّامه جعفری[۱۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) که بنده از خودشان شنیدم و شاید در این مجالس نیز گفته شده باشد. هم یادی از آن بزرگوار بکنیم که دلی با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشتند و خداوند متعال به ایشان توفیق دادند و شرح نهج‌البلاغه را نوشتند. یکی از دوستان صادق ما گفت که بنده شبی را در مشهد مقدّس بیتوته کردم و در عالَم رؤیا دیدم که اعلان کردند که بناست تا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «دارالزُهد» به منبر بروند. جمعیّت جمع شدند و منبر وصل شد و رفتیم تا پای سخن حضرت علی عو بنشینیم، ولی دیدم که علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) آمدند و بر روی آن منبر نشستند و شروع به صحبت کردند. این خوابی که دیده بودم برای من بُهت‌آور بود. بنا بود تا در پای منبر حضرت علی (علیه السلام) باشیم، ولی علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) سخنرانی کردند. وقتی صبح فرا رسید اعلان کردند که علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) وفات کردند و تشییع جنازه‌ی ایشان است. در تشییع جنازه‌ی ایشان شرکت کردیم و ایشان را به آن‌جایی که در عالَم خواب دیده بودم که منبر را قرار داده بودند تا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشریف بیاورند و سخنرانی نمایند، علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) را آوردند و در همان‌جا دَفن کردند. بنده از مرحوم علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) پرسیدم که شنیده‌ام شما حضرت علی (علیه السلام) را زیارت کرده‌اید؟ می‌شود از زبان خودتان این موضوع را بشنوم؟ ایشان فرمودند: آری و این‌گونه تعریف فرمودند که در روز عیدالزهرا (سلام الله علیها) یک جلسه‌ی فُکاهی بود و در آن جلسه آن کسی که بنا بود تا در قلوب طلبه‌ها اِدخال سُرور نماید، یک عکس بسیار زیبا از یک مَلَکه‌ی زیبا از یک مجلّه‌ی خارجی آورده بود و به از بعضی‌ها پرسید که اگر هزار سال عُمر داشته باشید و چنین همسری که موافق شما باشد و چنین جَمالی داشته باشد، در کنار شما باشد، اگر این را در یک سو قرار بدهید و یک‌مرتبه دیدن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را هم در یک سوی دیگر قرار بدهی، کدام‌یک از آن‌ها را انتخاب می‌کنی؟ بعضی‌ها معرفت نداشتند و یا فکر نکردند و پرسیدند: در آخرت چگونه می‌شود؟ ایشان گفتند: فرض کنید که در آخرت هم خداوند به شما پاداش می‌دهد و شما را به بهشت می‌برد. گفتند: خب اگر بناست تا در آخرت هم ضربه نخوریم، هزار سال عُمر با چنین زندگی مطلوبی را انتخاب می‌کنم. مرحوم علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) گفتند که سوّمین نفر بنده بودم، ولی از ابتدای که این سؤال مطرح شده بود، یک حال اضطرابی به من دست داد که این چه مقایسه‌ای است؟ این چه بی‌معرفتی است؟ این چه سؤالی است؟ وقتی به بنده رسید، به آن شخص پاسخ دادم: تو هزار سال عُمر را همراه یک زن زیبایی که رَهین مرگ و فَناست را در یک سو قرار می‌دهی و یک‌مرتبه دیدن حضرت علی (علیه السلام) را در یک سو قرار می‌دهی؟ به خدا قسم اگر بهشت ابد را با حوریان بهشتی در یک سو بگذارند و یک‌بار تماشای جَمال حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در یک سوی دیگر قرار بدهند، من یک لحظه نگاه به حضرت علی (علیه السلام) را با بهشت و ابدیّت و حورالعین عوض نمی‌کنم و نگاه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بر همه‌ی دنیا و آخرت ترجیح می‌دهم. مرحوم علّامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرمودند که خداوند متعال این را به من دادند و یک جوششی بود که در من به وجود آمد. وقتی حرفم تمام شد، احساس سنگینی کردم و متوجّه شدم که دیگر نمی‌توانم بنشینم. انگار باید می‌رفتم و دراز می‌کشیدم. به سرداب‌های شهر نجف که در آن دوره برای فَرار از گرما ایجاد می‌کردند، زیرا کولر و وسایل سرمایشی وجود نداشت، به سرداب رفتم. به محض این‌که دراز کشیدم، خواب نبودم و بین خواب و بیداری بودم. دیدم که صدایی بلند شد: می‌خواهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ببینی؟ چشم باز کردم و دیدم که وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کنار من هستند.

انسان باید در شب‌قَدر، قَدر پیدا کند

برادرانی که در شب‌قَدر آمده‌اید، قَدر پیدا کنید. گناه انسان را بی‌قَدر می‌کند. شب‌قَدر آمده‌ایم تا با آمُرزش گناهان‌مان اعتبار پیدا کنیم و آبرو کسب کنیم. به خداوند قسم که آبرو بر سر سُفره‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، بر سر سُفره‌ی ولایت است. به جز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه‌ی طاهرین (سلام الله علیهم اجمعین) راه نجاتی برای بَشر وجود ندارد. «أَنَا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا[۱۴]»؛ برای دین خدا و برای قرآن خدا درب دیگری وجود ندارد . فقط مُراجعه‌ی به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ «وَ عَلِیٌّ بَابُهَا». لذا اصل معرفت که مُولّد محبّت و عشق است، گاهی باید از این حرف‌ها بزنیم تا خداوند دل ما را که به خواب رفته است، بیدار نماید و سیم دل ما با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولاد طاهرین ایشان متّصل شود. امروز هم یادگار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)،آقا جان ما، امام زمان ما (ارواحنا فداه) هستند. دل‌های ما وصل می‌شود.

فداکاری حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

اما از سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم غفلت نکنیم. سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سراسر جاذبه است. حضرت علی (علیه السلام) با آن مقام عَرشی که خداوند متعال در تمام آسمان‌ها آوازه‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بلند کرده است و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: در سفر معراج به هر آسمانی قدم گذاشتم، ملائکه سُراغ علی (علیه السلام) را از من می‌گرفتند و در آسمان هفتم سیمای علی (علیه السلام) را دیدم و گفتم: «یَا أَبَا اَلْحَسَنِ سَبَقْتَنِی[۱۵]»؛ علی جان! تو جلوتر از من به این‌جا رسیده‌ای. از محضر جَلال خطاب آمد که وقتی نور حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزول اِجلال بر زمین کردند، ملائکه از فِراق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بی‌تابی می‌کردند و خداوند متعال مثال حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در آن‌جا قرار داد تا ملائکه به دیدن مثال حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) مُبتهج باشند. چنین شخصیّتی در دوران خلافتش که منطقه‌ی وسیع عالَم اسلام در اختیار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و حضرت علی (علیه السلام) خلیفه هستند و حاکم سیاسیِ اُمّت اسلامی هستند. با آن موقعیّت عَرشی و معنوی‌شان و با این موقعیّت ظاهری‌شان، وقتی با یتیم‌ها اُنس می‌گرفتند، شخصیّت اوّل عالَم وجود بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چهار دست و پا راه می‌رفتند تا این یتیم‌ها خُشنود بشوند و لبخندی بر لب‌شان دیده بشود و خودشان مَشک پیرزن را بر روی دوش می‌گرفتند. به قنبرشان نمی‌گفتند و خودشان حَمل می‌کردند.

سِعه‌ی صَدرِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

این امیرالمؤمنین (علیه السلام) سِعه‌ی صدری داشت که در «جنگ جمل» کسانی که در مقابل ایشان قرار گرفتند و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیروز شدند، «طَلحه» کُشته شد، «زُبیر» کُشته شد و آن لشکری که با رهبری «عایشه» صورت گرفته بودند، مُتفرّق شدند، وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)‌ فرمودند به مجروحین کاری نداشته باشید و حتی کسانی را که با ایشان جنگیده بودند را از بیت‌المال محروم نکردند. این به ما سِعه‌ی صدر می‌دهد. همدیگر را تحمّل کنیم، وحدت خودمان را در زیر پَرچم ولایت که به حضرت علی (علیه السلام) قَسم می‌خورم که امروز پَرچم غدیر و پَرچم ولایت به دست ولی‌فقیه ماست و این سِعه‌ی صدری که ایشان در همه‌ی اَدوار فتنه داشتند که ملاحظه فرمودید در فتنه‌ی سال ۱۳۸۸ چه سِعه‌ی صدری داشتند و حتی یک‌ نفر از فتنه‌گران را هم نام نبردند و مقابله‌ی لفظی نکردند. ایشان چه‌قَدر با سِعه‌ی صدر برخورد کردند. در این فتنه‌ی اخیر آشوب نیز هم قدرت نظام را نشان دادند و این آتش را خاموش کردند و همه‌ی آشوب‌گَران را به بَند کشیدند و هم عَفو خودشان را گُسترده کردند و همه را بخشیدند. امروز چنین شخصیّتی وارث حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. وحدت ما، اُلفت ما، اُنس ما خدا می‌داند که «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَه[۱۶]» می‌باشد. ما با یکدیگر دوقُطبی نشویم و بدانید که عمل به احکام اسلامی دوقُطبی به وجود نخواهد آورد.

دشمن در مسأله‌ی بی‌حجابی، فروپاشیِ نظام خانواده را مورد هدف قرار داده است

از این جهت رهبر عزیز ما در مورد حجاب که بانوان عزیز ما امشب می‌خواهند در زیر سایه‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بروند و به حضرت زهرا (سلام الله علیها) تسلیت بگویند که فِراق حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)‌ قابل تحمّل نبود؛ لذا پس از آن‌که فاطمه‌اش را دَفن کرد، فرمود: «فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ[۱۷]»؛ دنیا سیاه شد. یا این شعری که به مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُنتصب است که ایشان فرموده‌اند: «أَبْکِی مَخَافَهَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی[۱۸]»؛ فاطمه! گریه‌ی من برای این است که می‌ترسم بعد از تو زنده بمانم. امشب گویا دیگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) به استقبال حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است. لذا بانوان مُحترمه در این مدارس دخترانه، به این افراد بی‌توجّه همان چیزی را که رهبر معظم انقلاب (مُدّ ظلّه العالی) فرمودند که اگر این بی‌حجاب‌ها بدانند پُشت این بی‌حجابی چه دشمنانی ایستاده‌اند و (به تعبیر بنده) چه چاله و چاهی برای این‌ها کَنده‌اند که این‌ها در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار بگیرند و دین‌شان و نظام خانواده‌شان را هدف قرار داده‌اند و مسأله‌ی حجاب باید برای کنترل نظام خانواده جدّی گرفته شود. مسأله‌ی دیگر «ارحموا ترحموا[۱۹]» است که باید به یکدیگر رحم کنیم، به داد هم برسیم، دست هم را بگیریم، به محبّت مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) همه یکدیگر را دوست داشته باشیم.

شب‌قَدر شب «یقظه» و «توبه» است

امشب شب‌قَدر است. این‌که شب‌قَدر را ۳ شب قرار داده‌اند، به این دلیل است که اَسرار دارد. می‌توانستند شب‌قَدر را عُمومی کنند و بگویند فقط همین امشب را احیاء بگیرید؛ ولی این لُطف است و خداوند دوست دارد تا ما مُدام دَرب بزنیم. گاهی خداوند حاجت برخی از بندگان خوبش را زود برآورده نمی‌کند، ولی بعضی از بندگان آلوده را زود رَد می‌کند و هرچه می‌خواهند، زود به آن‌ها می‌دهد. در روایت هم آمده است که سِرّ این کار این است که خداوند متعال صدای بنده‌ی محبوب خودش را دوست دارد. حاجت او را دیر می‌دهد که رفت‌و‌آمد این‌ها قطع نشود. مُدام به کوی دوست بیایند و دَرب بزنند و خداوند را صدا کنند. خداوند هم به این‌ها لبیک می‌گوید. ولی از روی لُطف آن‌ها را مُعطّل می‌نماید.

«اگر با دیگرانش بود میلی     *****     چرا جام مرا بشکست لیلی»

لذا قرار دادن این ۳ شب دلیل بر محبّت خداوند متعال است. ۳ شب سُفره‌ی ویژه پَهن کرده است تا ما در این ۳ شب اُنس بگیریم، اُوج بگیریم، دلمان را از حجاب‌ها پاک کنیم. در طیّ این ۳ شب بتوانیم غُبار گناه را با اشک نِدامت و با اشک توسّل برطرف کنیم و دل‌هایمان را بشوییم و پاکیزه کنیم. لذا در مورد امشب عُرفا گفته‌اند که قدم اوّل «یقظه» است. «یک شبی بیدار شو دولت بگیر[۲۰]». تا به حال بیداری‌های ما نیز خواب بوده است. «اَلنَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا[۲۱]»؛ مرگ انسان را بیدار می‌کند. ولی به ما گفته‌اند که شما شیعه هستید، پس «مُوتُوا قَبلَ أن تَمُوتُوا[۲۲]»؛ قبل از آن‌که حضرت عززائیل (علیه السلام) بیاید و عَنان اختیار را از شما بگیرد و دیگر فرصتی نداشته باشید، خودتان خودتان را بمیرانید. این دل و اراده را به خداوند متعال بدهید به گونه‌ای که گویا مُرده‌اید تا‌ خداوند شما را اداره نماید. همه‌ی سرنوشت‌تان را به دست خداوند متعال بدهید و از خداوند بخواهید که به شما عنایت داشته باشد و تدبیرش را شامل حال شما نماید. اول یقظه است. پس از آن «توبه» است؛ «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا[۲۳]»؛ از خداوند متعال توبه‌ی نَصوح بخواهیم. کما این‌که در دعای بعد از زیارت حضرت رضا (سلام الله علیه) و برخی دیگر از دعاها، می‌گوییم: «وَ تُبْ عَلَی وَ عَلَى وَالِدَی[۲۴]»؛ خدایا! من که عُرضه ندارم تا روی به سوی تو آورم، پس تو روی خود را به سوی من قرار بده تا من را جَذب کنی و من نیز توفیق توبه پیدا کنم. لذا توبه از ناحیه‌ی خداوند متعال است. «تا یار که را خواهدو میلش به که باشد».

روضه و توسّل به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

امشب عزادار مولا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستیم. اگر فاطمه‌اش زنده بود، باز هم می‌آمد و پَهلوی خود را سِپَر می‌کرد. اگر فاطمه (سلام الله علیها) بود، بین دَرب و دیوار داغ مِسمار را تحمّل می‌کرد. اگر فاطمه (سلام الله علیها) بود، می‌دید کما این‌که این کار را کرد و مشاهده کرد که علی (علیه السلام) را با سر برهنه و پای برهنه زیر شمشیر «خالد» فشار می‌آورند تا از او بیعت بگیرند.‌ فریاد زد: «خَلُّوا عَنْ اِبْنِ عَمّی[۲۵]»؛ پسر عمویم را رَها کنید و خواست تا با اسلحه‌ی دفاع دشمن را نابود نماید، اما مهربانی ولایت اجازه نداد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) «سلمان[۲۶]» را صدا زدند و فرمودند: سلمان! به فاطمه (سلام الله علیها) بگو که نفرین نکند. وقتی سلمان پیام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) رساند، عرضه داشت: بی‌بی جان! پدر شما «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۲۷]» بود، شما نفرین نکنید. حضرت زهرا (سلام الله علیها) دَغدغه‌ی خودشان را این‌گونه بیان کردند و فرمودند: «یَا سَلْمَانُ یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ[۲۸]»؛ سلمان! این‌ها می‌خواهند علی را بکُشند. «مَا عَلَى عَلَیَّ صَبْرٌ[۲۹]»؛ من تحمّل داغ علی را ندارم. این‌که ملّت ایران ۴۳ سال قُربانی دادند و ولایت را حفظ کردند،‌ ارث مادتان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. بی‌بی‌جان! ولی امشب جای شما خالی بود و نبودید. نامَرد شمشیر را داده بود تا با زَهر آب‌دیده کنند، شمشیر زَهراگین بود. لذا آن‌چنان مُحکم شمشیر را به فرق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرود آورد که هم فرق شکافته شد و دهان باز کرد و هم اثر سَمّ همه‌ی وجود علی (علیه السلام) را دربَرگرفت. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از هوش رفتند و بی‌تاب شدند و در خون خودشان افتادند. ملائکه‌ی آسمان ندا دادند: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ‏ أَرْکَانُ‏ الْهُدَى[۳۰]» ؛ «قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى[۳۱]»؛ مردم مدینه از خانه‌ها بیرون ریختند. اما اَمان از دل زینب کبری (سلام الله علیها). حَسنین (علیهما السلام) خودشان را به مسجد رساندند و دیدند که مولا دیگر نمی‌توانند از جای خود بلند شوند. گلیم آوردند و بدن خونین مولا را بلند کردند و داخل گلیم قرار دادند. به سوی منزل حرکت دادند، ولی بر حسب نقل در مقابل خانه که رسیدند، وجود مقدّس حضرت مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده باشند: بیایید زیر بَغل‌های من را بگیرید، زیرا زینبم طاقت نمی‌آورد ببیند که من بر روی پای خود نمی‌توانم بایستم. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۳۲]»؛

«از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین  ***  دست و پا می‌زد حسین، زینب صدا می‌زد حسین»

خوشا به حال شما که خداوند دل شکسته به شما داده است. دعاهای شما مُستجاب است.

مراسم قرآن به سر

به پناه قرآن کریم برویم. قرآن‌ها را باز کنید. نیّت کنید و حرف‌تان را متوجّه باشید. میهمان خداوند هستید، بر سر سُفره‌ی حضرت علی (علیه السلام) آمده‌اید. نباید دست خالی بروید. «اللّهُمَّ»؛ یعنی اللّها! «إِنِّى أَسْأَلُکَ»؛ دست گدایی آورده‌ام، سائل هستم. ولی تنها نیامده‌ام و با کتابت آمده‌ام. قرآن به محضرت آورده‌ام. «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ»؛ قَسمت می‌دهم به این کتابی که نازل کرده‌ای و آن‌چه در این کتاب آورده‌ای. «أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ»؛ این کتابی است که اسم اعظم در این کتاب است. هر‌کسی خداوند را به اسم اعظم قَسم بدهد که نباید خداوند او را رَد نماید. وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى»؛ آمده‌ام تا به همه‌ی اَسمائت قَسمت بدهم. «وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ»؛ خدایا! نگران هستم که وقتی مُردم به داخل جهنّم بیفتم. شب‌قَدر به پَناه آمده‌ام. «أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ»؛ حال به زیر سایه‌ی قرآن کریم می‌رویم. قرآن را بر روی سر می‌گیریم، سرِ ما فدای قرآن باد.

«اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ».

ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَهَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّهِ».

حال ایشان را صدا بزنید، زیرا ایشان اُذُن‌الله الواعیه هستند و ان‌شاءالله پاسخ می‌دهند؛ یا صاحب‌الزمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)!

دعا

خدایا! امام‌ زمان‌‌‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! توفیق دَرک ظهور را به ما عنایت بفرما.

خدایا! ما را خجالت‌زده‌ی شُهدا و امام‌ زمان‌‌‌مان (ارواحنا فداه) قرار نده.

خدایا! سایه‌ی عَمود خیمه‌ی امنیّت این کشور و مقاومت، چشمه‌ی عزّت ما، این اُلگوی مناسب و مرجع شایسته‌ی ما، این رهبر حکیم ما را تا ظهور امام‌ زمان‌‌‌ (ارواحنا فداه) برای ما مُحافظت بفرما.

خدایا! این دولت دلداده‌ی به ولایت و عاشق به خدمت به مردم را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! مشکلات فرهنگی و معیشتی مردم را با تدبیر صحیح و اِلهام‌آمیز این دولت کَریمه رَفع بفرما.

خدایا! به جوانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت می‌دهیم جوان‌های ما را از سرگردانی نجات بده.

خدایا! جوان‌های ما را از نگرانی به آینده خلاص‌شان بفرما.

خدایا! همسر خوب، شغل خوب و زندگی پاکیزه به همه‌ی دختران و پسران ما روزی بفرما.

خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم عاقبت اَمر ما را با مُهر شهادت مُزیّن بفرما.

خدایا! دست‌های نِفاق ‌اَفکن را قطع بفرما.

خدایا! همه‌ی ملّت ما را در یک خیمه‌ی وحدت‌آفرین قرار بده و دل‌های آن‌ها را به یکدیگر مُرتبط بگردان.

خدایا! روح اُخُوّت و تعاون به همه‌ی مردم ما روزی بفرما.

خدایا! رحم و مُروّت به آحاد مردم ما روزی بگردان.

خدایا! کارشِکنی‌ها، بدبینی‌ها و کینه‌توزی‌ها را تبدیل به خیرخواهی و خدمت و تعاون بفرما.

الها! پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم گذشتگان‌مان، کسانی که سال‌های گذشته با ما در این محافل حضور داشتند، اشک‌ها می‌ریختند و اکنون حَسرت یک اشک در سوز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) را دارند، همگی را همراه امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و شهدای ما السّاعه بر سر سُفره‌ی حضرت زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) که میزبان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، مُتنعّم به نعمت‌های در تَراز آن عالَم قرار بده و روح گذشتگان و امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا را از ما خُشنود بگردان.

خدایا! به جوانی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به حقیقت شافی بودن حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) به همه‌ی مریض‌ها، مریض‌های سفارش‌شده، مریض‌های خسته‌ی از بیماری، سیّد مورد نظر، بانوی مورد نظر، جوان مورد نظر شِفای عاجل و شِفای کامل و عافیت پایدار روزی بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای زیارت شریف جامعه کبیره.

«…بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ، وَ عِنْدَکُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ، وَ إِلىٰ جَدِّکُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ، آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَِلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ…».

[۳] همان.

[۴] همان.

[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».

[۶] موسوی، حرکه الشعر فی النجف، بی‌تا، ص ۲۲۸ و طهرانی، امام شناسی، ج ۷، ص ۲۸۵-۲۹۳؛ قصیده کوثریه سید رضا هندی؛ مشهورترین شعر سید رضا هندی قطعه‌ معروف به «قصیده‌ کوثریه» است که توسط برخی از علما مثل سید تقی طباطبایی قمی در مجالس اهل بیت (علیهم السلام) خوانده شده است.

«سَوّدْتُ صَحیفهَ أعْمالی *** وَ وَکَلتُ الأمْرَ إلی حَیْدَر

هُوَ کَهْفی مِنْ نُوَبِ الدُّنْیا *** وَ شَفیعی فی یَوْمِ الْمَحْشَر

قدْ تَمّتْ لی بِوِلایَتِهِ *** نِعَمٌ جَمّتْ عَنْ أنْ تُشْکَر

لاصیبُ بِها الحَظّ الأوْفی *** وَ أخَصّصُ بِالسّهْمِ الأوْفرِ

بِالحِفْظِ مِن النّارِ الکُبْری *** وَ الأمْنِ مِن الفَزَعِ الأکبرِ

هلْ یَمنعُنی وَ هوَ السّاقی *** أنْ أشْربَ مِنْ حَوْضِ الکَوثَر

أمْ یَطرُدُنی عَنْ مائِدهٍ *** وُضِعتْ لِلقانعِ وَ المُعترّ

یا مَنْ قَدْ أنْکَرَ مِن آیاتِ *** أبی حَسَنٍ ما لایُنکَر

إنْ کنتَ لِجَهلِک بِالأیّامِ *** جَحَدتَ مقامَ ابی شُبّر

فاسْأل بدراً وَ اسْألْ أحُداً *** وَ سَلْ الأحْزابَ وَ سلْ خَیبَر

مَنْ دَبَّرَ فِیهَا الْأمْرَ وَ مَنْ أرْدَی *** الْأبْطَالَ وَ مَنْ دَمَّرْ

مَنْ هَدَّ حُصُونَ الشِّرْکِ وَ مَنْ *** شَادَ الاسْلَامَ وَ مَنْ عَمَّرْ

مَنْ قَدَّمَهُ طه وَ عَلَی *** أهْلِ الْإیمَانِ لَهُ أمَّرْ

قَاسَوْکَ أبَاحَسَنٍ بِسِوَاکَ *** وَهَلْ بَالطَّوْدِ یُقَاسُ الذَّرّْ

أنَّی سَاوَوْکَ بِمَنْ نَاوَوْکَ *** وَهَلْ سَاوَوْا نَعْلَیْ قَنْبَرْ

مَنْ غَیْرُکَ مَنْ یُدْعَی لِلْحَرْبِ *** وَللْمِحْرَابِ وَللْمِنْبَرْ

أفْعَالُ الْخَیْرِ إذَا انْتَشَرتْ *** فِی النَّاسِ فَأنْتَ لَهَا مَصْدَرْ

وَ إذَا ذُکِرَ الْمَعْروفُ فَمَا *** لِسِوَاکَ بِهِ شَیُ یُذْکَرْ

أحْیَیْتَ الدَّینَ بِأبْیَضَ قَدْ *** أوْدَعْتَ بِهِ الْمَوْتَ الْأحْمَرْ

قُطْباً لِلْحَرْبِ یُدِیرُ الضَّرْبَ *** وَ یَجْلُو الْکَرْبَ بِیَوْمِ الْکَرّ

فَاصْدَعْ بِالْأمْرِ فَنَاصِرُکَ *** التَّبَّارُ (البَّتَّارُ) وَشَانِئُکَ الْأبْتَرْ

لَوْلَمْ تُؤمَرْ بِالصَّبْرَ وَ کَظْمِ *** الْغَیْظِ وَلَیْتَکَ لَمْ تُؤَمَرْ

مَانَالَ الْأمْرَ أخُو تَیْمٍ *** وَلَا تَنَاوَلَهُ مِنْهُ حَبْتَرْ

مَا آلَ الْأمْرُ إلَی التَّحْکِیمِ *** وَ زَاَیَلَ مَوْقِفَهُ الْأشْتَرْ

لَکِنَّ أعْرَاضَ الْعَاجِل مَا *** عَلِقَتْ بِرِدَائِکَ یَا جَوْهَرْ

أنْتَ الْمُهْتَمُّ بِحِفْظِ الدَّینِ *** وَ غَیْرُکَ بِالدُّنْیَا تَغْتَرّ

أفْعَالُکَ مَا کَانَتْ فِیهَا *** إلَّا ذِکْرَی لِمَنِ اذَّکَّرْ

حُجَجاً ألْزَمْتَ بِهَا الْخُضَمآءَ *** وَ تَبْصِرَهً لِمَنِ اسْتَبْصَرْ

آیَاتُ جَلَالِکَ لَا تُحْصَی *** وَ صِفَاتُ کَمَالِکَ لَا تُحْصَر

مَنْ طَوَّلَ فِیکَ مَدَائِحَهُ *** عَنْ أدْنَی وَاجِبِهَا قَصَّرْ

فَاقْبَلْ یَا کَعْبَهَ آمَالِی *** مِنْ هَدْیِ مَدِیحِیِ مَا اسْتَیْسَرْ»

[۷] بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، جلد ۱، صفحه ۱۶۳.

«وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْحُسَیْنِ بْنُ أَبِی اَلطَّیِّبِ بْنِ شُعَیْبٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَیْلٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَاصِمٍ عَنِ اَلْمُغِیرَهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنِ اَلْأَسْوَدِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: یَا عَلِیُّ أَنْتَ قَسِیمُ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ وَ أَنْتَ یَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِینَ».

[۸] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۹] بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲٫

«رُوِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَهَ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِی سَلْمَانَ الْفَارِسِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَعْرِفَهُ الْإِمَامِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالنُّورَانِیهِ قَالَ یا جُنْدَبُ فَامْضِ بِنَا حَتَّی نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِک قَالَ فَأَتَینَاهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قَالَ فَانْتَظَرْنَاهُ حَتَّی جَاءَ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ مَا جَاءَ بِکمَا قَالا جِئْنَاک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَسْأَلُک عَنْ مَعْرِفَتِک بِالنُّورَانِیهِ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ مَرْحَباً بِکمَا مِنْ وَلِیینِ مُتَعَاهِدَینِ لِدِینِهِ لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَینِ لَعَمْرِی إِنَّ ذَلِک الواجب [وَاجِبٌ ] عَلَی کلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ ثُمَّ قَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ع إِنَّهُ لَا یسْتَکمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَانَ حَتَّی یعْرِفَنِی کنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیهِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَذِهِ الْمَعْرِفَهِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَهِ ذَلِک فَهُوَ شَاک وَ مُرْتَابٌ یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ ع مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیهِ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیهِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یؤْتُوا الزَّکاهَ « البینه: ۵- » وَ ذلِک دِینُ الْقَیمَهِ یقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیهُ الْمُحَمَّدِیهُ السَّمْحَهُ وَ قَوْلُهُ یقِیمُونَ الصَّلاهَ فَمَنْ أَقَامَ وَلَایتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاهَ وَ إِقَامَهُ وَلَایتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَک مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَالْمَلَک إِذَا لَمْ یکنْ مُقَرَّباً لَمْ یحْتَمِلْهُ وَ النَّبِی إِذَا لَمْ یکنْ مُرْسَلًا لَمْ یحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ إِذَا لَمْ یکنْ مُمْتَحَناً لَمْ یحْتَمِلْهُ قُلْتُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنِ الْمُؤْمِنُ وَ مَا نِهَایتُهُ وَ مَا حَدُّهُ حَتَّی أَعْرِفَهُ قَالَ ع یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ لَبَّیک یا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ قَالَ الْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذِی لَا یرَدُّ مِنْ أَمْرِنَا إِلَیهِ شَی ءٌ إِلَّا شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ یشُک وَ لَمْ یرْتَبْ « فی نسخه: و لم یرتد. » اعْلَمْ یا أَبَا ذَرٍّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّکمْ لَا تَبْلُغُونَ کنْهَ مَا فِینَا وَ لَا نِهَایتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَعْطَانَا أَکبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمَّا یصِفُهُ وَ أَصِفُکمْ أَوْ یخْطُرُ عَلَی قَلْبِ أَحَدِکمْ فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَکذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ یا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ أَقَامَ الصَّلَاهَ أَقَامَ وَلَایتَک قَالَ نَعَمْ یا سَلْمَانُ تَصْدِیقُ ذَلِک قَوْلُهُ تَعَالَی فِی الْکتَابِ الْعَزِیزِ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکبِیرَهٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ « ( البقره: ۴۵- الصَّبْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الصَّلَاهُ إِقَامَهُ وَلَایتِی فَمِنْهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ إِنَّها لَکبِیرَهٌ وَ لَمْ یقُلْ وَ إِنَّهُمَا لَکبِیرَهٌ لِأَنَّ الْوَلَایهَ کبِیرَهٌ حَمْلُهَا إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعُونَ هُمُ الشِّیعَهُ الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ ذَلِک لِأَنَ أَهْلَ الْأَقَاوِیلِ مِنَ الْمُرْجِئَهِ وَ الْقَدَرِیهِ وَ الْخَوَارِجِ وَ غَیرِهِمْ مِنَ النَّاصِبِیهِ یقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ ( فی نسخه: بمحمد. ص لَیسَ بَینَهُمْ خِلَافٌ وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فِی وَلَایتِی مُنْکرُونَ لِذَلِک جَاحِدُونَ بِهَا إِلَّا الْقَلِیلُ وَ هُمُ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کتَابِهِ الْعَزِیزِ فَقَالَ إِنَّها لَکبِیرَهٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی مَوْضِعٍ آخَرَ فِی کتَابِهِ الْعَزِیزِ فِی نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ فِی وَلَایتِی فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ «۲» فَالْقَصْرُ مُحَمَّدٌ وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَهُ وَلَایتِی عَطَّلُوهَا وَ جَحَدُوهَا وَ مَنْ لَمْ یقِرَّ بِوَلَایتِی لَمْ ینْفَعْهُ الْإِقْرَارُ بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ ص إِلَّا أَنَّهُمَا مَقْرُونَانِ وَ ذَلِک أَنَّ النَّبِی ص نَبِی مُرْسَلٌ وَ هُوَ إِمَامُ الْخَلْقِ وَ عَلِی مِنْ بَعْدِهِ إِمَامُ الْخَلْقِ وَ وَصِی مُحَمَّدٍ ص کمَا قَالَ لَهُ النَّبِی ص أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی وَ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ فَمَنِ اسْتَکمَلَ مَعْرِفَتِی فَهُوَ عَلَی الدِّینِ الْقَیمِ کمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ ذلِک دِینُ الْقَیمَهِ «۳» وَ سَأُبَینُ ذَلِک بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیک قَالَ کنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدٌ نُوراً وَاحِداً مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی ذَلِک النُّورَ أَنْ یشَقَّ فَقَالَ لِلنِّصْفِ کنْ مُحَمَّداً وَ قَالَ لِلنِّصْفِ کنْ عَلِیاً فَمِنْهَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِی مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِی وَ لَا یؤَدِّی عَنِّی إِلَّا عَلِی وَ قَدْ وَجَّهَ أَبَا بَکرٍ بِبَرَاءَهَ إِلَی مَکهَ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یا مُحَمَّدُ قَالَ لَبَّیک قَالَ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُک أَنْ تُؤَدِّیهَا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ عَنْک فَوَجَّهَنِی فِی اسْتِرْدَادِ أَبِی بَکرٍ فَرَدَدْتُهُ فَوَجَدَ فِی نَفْسِهِ وَ قَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِی الْقُرْآنُ قَالَ لَا وَ لَکنْ لَا یؤَدِّی إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِی یا سَلْمَانُ وَ یا جُنْدَبُ قَالا لَبَّیک یا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ قَالَ ع مَنْ لَا یصْلُحُ لِحَمْلِ».

[۱۰] من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۲۰۵.

[۱۱] المناقب، جلد ۳، صفحه ۲۰۲.

«وَ فِی رِوَایَهِ عَمَّارٍ وَ مُعَاذٍ وَ عَائِشَهَ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَهٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَهٌ وَ لاَ یُقْبَلُ إِیمَانٌ إِلاَّ بِوَلاَیَتِهِ وَ اَلْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِهِ».

[۱۲] میر محمد تقی، بزرگان نامی پارس، مرکز نشر دانشگاه شیراز، ج۲، ص ۱۰۲۲، ۱۳۶۸.

«میرزا ابوالقاسم شیرازی، (متوفی ۱۲۹۳ق)که از عالمان و بزرگان مشایخ شیراز در قرن سیزدهم هجری است و به دلیل آن که  همواره زبانش از گفتن خاموش  بود به «خاموش شیرازی» و نیز به « سکوت شیرازی» مشهور شد.  وی ذوق شعری داشته و در اشعار خویش با نام «سکوت» تخلص می‌کرده است. او در توضیح و ترجمه همین تعبیر حضرت علی (علیه السلام) رباعی معروفی دارد که این چنین سروده است».

[۱۳] محمد‌تقی جعفری مشهور به علامه جعفری (۱۳۰۲ – ۱۳۷۷ش)، از علمای شیعه در قرن ۱۵ هجری قمری، حکیم، فیلسوف، متکلم، فقیه و اصولی. او شاگرد مرتضی طالقانی بود و سراسر عمر خود را در تحصیل، تدریس و پژوهش و تحقیق سپری کرد. وی بیش از ۸۰ جلد کتاب تالیف کرده است. جبر و اختیار، شرح نهج‌البلاغه، شرح مثنوی معنوی و وجدان، از معروف‌ترین آثار اوست. علامه جعفری چندین بار با «برتراند راسل» در مورد مسائل فلسفی نامه‌نگاری داشته و با «روژه گارودی»، «پروفسور عبدالسلام» و «پروفسور روزنتال» گفتگوهایی داشته است.

محمد تقی جعفری خواندن و نوشتن و بخشی از مقدمات دروس ابتدایی و قرآن را نزد مادرش آموخت. او وقتی شش سال داشت در مدرسهٔ اعتماد تبریز، فقط پایه چهارم و پنجم را گذراند و در این زمان متن «کلیله و دمنه» را از حفظ می‌خواند. سپس به همراه برادرش به مدرسه طالبیه تبریز رفت و آموزش علوم دینی را نزد استادان آنجا شروع کرد. تأمین هزینهٔ زندگی، او را ناگزیر ساخته بود تا صبح‌ها به دانش آموختن پرداخته و بعد از ظهرها را کار کند. او در سال ۱۳۱۹ش برای ادامه تحصیلات به تهران رفت. ابتدا در مدرسه علمیه فیلسوف‌الدوله، واقع در جوار امامزاده اسماعیل و سپس مدرسه مروی دروسی چون مکاسب٬ کفایه و حکمت منظومه و بخشی از اسفار اربعه را خواند. او در سال ۱۳۲۲ش به قم مهاجرت و در مدرسه دارالشفا اقامت گزید. در این زمان به دست سید محمد حجت کوه‌کمری و محمد صدوقی ملبس به لباس روحانیت شد.

محمدتقی جعفری در درس خارج اساتید سطوح عالی حوزه شرکت کرد. سپس در ۱۳۶۳ق به نجف اشرف رفته و در حالی‌که تنها ۲۳ سالش بود، از محمدکاظم شیرازی، اجازه اجتهاد دریافت کرد. وی در نجف از محضر مرتضی طالقانی از نظر تربیتی واخلاقی بهره برد و در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ش پس از یازده سال اقامت در نجف، به ایران بازگشت و بیش از یک‌سال در مشهد مقدس ماند و سپس تا انتهای عمرش در تهران به تحصیل، تدریس و تحقیق پرداخت. او به زبان های عربی و انگلیسی تسلط کامل داشت. در سال ۱۳۷۶ش سید محمد خاتمی٬ رییس‌جمهور وقت به پاس خدمات پنجاه ساله در عرصه دانش و پژوهش٬ نشان درجه یک دانش را به محمدتقی جعفری تقدیم کرد. محمدتقی جعفری در ۲۵ آبان ۱۳۷۷ش درگذشت، آیت الله عبدالله جوادی آملی بر او نماز خواند و در مشهد در حرم امام رضا (علیه السلام) در دارالزهد به خاک سپرده شد. آیت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران درگذشت او را تسلیت گفت.

[۱۴] عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، جلد ۴، صفحه ۱۲۳.

«وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: أَنَا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَهَ فَلْیَدْخُلْ مِنْ بَابِهَا».

[۱۵] المناقب، جلد ۲، صفحه ۲۳۴.

«مُجَاهِدٌ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ اَلْحَدِیثُ مُخْتَصَرٌ: لَمَّا عُرِجَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ رَأَى مَلَکاً عَلَى صُورَهِ عَلِیٍّ حَتَّى لاَ یُفَاوِتَ مِنْهُ شَیْئاً فَظَنَّهُ عَلِیّاً فَقَالَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ سَبَقْتَنِی إِلَى هَذَا اَلْمَکَانِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَیْسَ هَذَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ هَذَا مَلَکٌ عَلَى صُورَتِهِ وَ إِنَّ اَلْمَلاَئِکَهَ اِشْتَاقُوا إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَسَأَلُوا رَبَّهُمْ أَنْ یَکُونَ مِنْ عَلِیٍّ صُورَتُهُ فَیَرَوْنَهُ وَ فِی حَدِیثِ حُذَیْفَهَ : أَنَّهُ رَآهُ فِی اَلسَّمَاءِ اَلرَّابِعَهِ».

[۱۶] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷؛ از سخنان حضرت علی (علیه السّلام) به خوارج است.

«فَإِنْ أَبَیْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّهَ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) بِضَلَالِی وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِی وَ تُکَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی سُیُوفُکُمْ عَلَى عَوَاتِقِکُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) رَجَمَ الزَّانِیَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِیَ غَیْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَیْهِمَا مِنَ الْفَیْ‏ءِ وَ نَکَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ وَ لَمْ یَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَیْنِ أَهْلِهِ ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیْطَانُ مَرَامِیَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَهَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ فَإِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَ یُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَ إِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَیْنَا اتَّبَعُونَا فَلَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُکُمْ عَنْ أَمْرِکُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُمْ عَلَى اخْتِیَارِ رَجُلَیْنِ أَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَلَّا یَتَعَدَّیَا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَکَا الْحَقَّ وَ هُمَا یُبْصِرَانِهِ وَ کَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیَا عَلَیْهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا فِی الْحُکُومَهِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْیِهِمَا وَ جَوْرَ حُکْمِهِمَا».

[۱۷] أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹٫ / امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳٫

«فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ‏. سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».

[۱۸] دیوان امام علی علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۱۲۳.

«نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ   ***   یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ

لاَ خَیْرَ بَعْدَکَ فِی اَلْحَیَاهِ وَ إِنَّمَا   ***   أَبْکِی مَخَافَهَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی».

[۱۹] نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، جلد ۱،  صفحه ۲۰۵٫ / ابو عبد الله أحمد بن حنبل، المسند، المحقق، شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، و آخرون، ج ۱۱، ص ۹۹، مؤسسه الرساله، الطبعه الأولى، ۱۴۲۱ هـ/ ۲۰۰۱ م.

«ارحموا ترحموا، واغفروا یغفر الله لکم، ویل لأقماع القول، ویل للمصرّین الذین یصرّون على ما فعلوا وهم یعلمون».

[۲۰] مولانا.

[۲۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۵۰، صفحه ۱۳۴.

[۲۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۹، صفحه ۵۹.

[۲۳] سوره مبارکه تحریم، آیه ۸٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ ۖ نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».

[۲۴] مفاتیح الجنان، زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) معروف به زیارت جوادیه. / بحارالأنوار، ج ۱۰۲، ص ۵۲-۵۷.

«متنی که گردآوری و ترجمه شده، زیارت مولایمان علیِّ بن موسَی الرِّضا آلافُ التَّحیَّهِ وَ الثَّناء می باشد. این زیارت از طریق فرزند بزرگوارشان امام محمّد جواد علیه السّلام برای آن حضرت روایت شده،لذا معروف به جوادیّه می باشد. این زیارت از متون صحیح السّند می باشد و عبارات استفاده شده و معانی معارفی عمیق زیارت دلالت بر آن دارد که این زیارت از لسان معصوم علیه السّلام بیان شده است. همچنن مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار جلد ۹۹ صفحه ۵۲ می نویسد:  در نسخه ای قدیمی که تاریخ تألیف آن سال ۷۴۶ هجری قمری ذکر شده و از تألیفات علمای پیشین بوده است، زیارتی را برای حضرت رضا (علیه السلام) یافتم و آن را همان گونه که یافته ام نقل می کنم. در آن مرقوم داشته اند:  زیارت مولا و سَروَر ما حضرت رضا (علیه السلام) در هر زمانی شایسته و نیکو است و بهترن زمان آن، ماه رجب است. این زیارت از فرزندش امام جواد (علیه السلام) برای آن حضرت بیان شده است». فرازی از این زیارت نامه بدین شرح است: « رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیاءٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَجَاءٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِنَابَهٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَغْبَهٍ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَهْبَهٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ طَاعَهٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِیمَانٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِقْرَار وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِخْلَاصٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ تَقْوَى ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ تَوَکُّلٍ ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ ذِلَّهٍ وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَکَ هَارِبٍ مِنْکَ إِلَیکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُبْ عَلَی وَ عَلَى وَالِدَی بِمَا تُبْتَ وَ تَتُوبُ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِکَ».

[۲۵] بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۷؛ روضه کافی، ج ۸، ص ۲۳۸ با اندکی تفاوت.

«خَلُّوا عَنْ اِبْنِ عَمّی فَوَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخِلُّوا عَنْهُ لاَنْشُرَنَّ شَعری وَ لاَضَعَنَّ قمیصَ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله عَلی رَأسی وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَی اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالی».

[۲۶] سلمان فارسی، صحابی مشهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و از یاران امام علی (علیه السلام) بود. او جایگاه والایی در میان صحابه داشت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را از اهل بیت خود خواند. او به اسم اعظم خداوند آگاه بود و مقامش از مقام لقمان حکیم بالاتر شمرده شده است. برخی منابع او را اهل اصفهان و برخی دیگر اهل شیراز معرفی کرده‌اند. مطابق روایات شیعه او هیچگاه به غیر خدا سجده نکرد. او روح حق‌جویی داشت و برای یافتن حقیقت به سرزمین‌های مختلفی مسافرت کرد و نزد اسقف‌های مسیحی به تعلیم و تربیت نفس پرداخت تا آنکه به ظهور پیامبر آخر‌الزمان در سرزمین عرب بشارت داده شد. سلمان برای یافتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حجاز رفت و با دیدن نشانه‌های نبوت در پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به وی ایمان آورد.

سلمان پس از غزوه خندق در همه جنگ‌های دوران پیامبر شرکت کرد و حضوری موثر داشت؛ از جمله اینکه او در جنگ احزاب پیشنهاد حفر خندق، گرداگرد مدینه و در جنگ طائف استفاده از منجنیق را ارائه داد. او پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از یاران خاص امام علی (علیه السلام) شد و صحابه را به دلیل تخلف از دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبنی بر جانشینی علی (علیه السلام)، سرزنش می‌کرد. با این حال او با خلفاء آن دوران همکاری داشت و با پیشنهاد عمر بن خطاب و با اجازه امام علی (علیه السلام) فرماندار مدائن شد. سلمان فارسی زندگی ساده و زاهدانه‌ای داشت و این روش را در دوران امارت خود بر مدائن ادامه داد. او از امکانات حکومتی به نفع خود استفاده نمی‌کرد و با دست‌رنج خود گذران زندگی می‌کرد. در طول عمر سلمان نظرات مختلفی ذکر شده است و برخی او را از معمّرین (افراد بسیار سالخورده) معرفی کرده‌اند. مطابق برخی از پژوهش‌ها سلمان در سال ۳۳ق درگذشت و امام علی‌ (علیه السلام) با طی الارض به مدائن رفته، او را کفن و دفن نمود.

[۲۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ».

[۲۸] التفسیر (للعیاشی)، جلد ۲، صفحه ۶۶.

«عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ : مَا أَتَى عَلَیَّ یَوْمٌ قَطُّ أَعْظَمَ مِنْ یَوْمَیْنِ أَتَیَا عَلَیَّ، فَأَمَّا اَلْیَوْمُ اَلْأَوَّلُ فَیَوْمٌ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَمَّا اَلْیَوْمُ اَلثَّانِی فَوَ اَللَّهِ إِنِّی لَجَالِسٌ فِی سَقِیفَهِ بَنِی سَاعِدَهَ عَنْ یَمِینِ أَبِی بَکْرٍ وَ اَلنَّاسُ یُبَایِعُونَهُ، إِذْ قَالَ لَهُ عُمَرُ : یَا هَذَا لَیْسَ فِی یَدَیْکَ شَیْءٌ مَهْمَا لَمْ یُبَایِعْکَ عَلِیٌّ ، فَابْعَثْ إِلَیْهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ یُبَایِعَکَ، فَإِنَّمَا هَؤُلاَءِ رَعَاعٌ فَبَعَثَ إِلَیْهِ قُنْفُذَ فَقَالَ لَهُ: اِذْهَبْ فَقُلْ/ لِعَلِیٍّ : أَجِبْ خَلِیفَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَذَهَبَ قُنْفُذٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ رَجَعَ فَقَالَ لِأَبِی بَکْرٍ : قَالَ لَکَ: مَا خَلَّفَ رَسُولُ اَللَّهِ أَحَداً غَیْرِی، قَالَ: اِرْجِعْ إِلَیْهِ فَقُلْ: أَجِبْ فَإِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى بِیعَتِهِمْ إِیَّاهُ، وَ هَؤُلاَءِ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ یُبَایِعُونَهُ وَ قُرَیْشٌ ، وَ إِنَّمَا أَنْتَ رَجُلٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ لَکَ مَا لَهُمْ وَ عَلَیْکَ مَا عَلَیْهِمْ، فَذَهَبَ إِلَیْهِ قُنْفُذٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ رَجَعَ فَقَالَ: قَالَ لَکَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِی وَ أَوْصَانِی أَنْ إِذَا وَارَیْتُهُ فِی حُفْرَتِهِ لاَ أَخْرُجُ مِنْ بَیْتِی حَتَّى أُؤَلِّفَ کِتَابَ اَللَّهِ ، فَإِنَّهُ فِی جَرَائِدِ اَلنَّخْلِ وَ فِی أَکْتَافِ اَلْإِبِلِ، قَالَ عُمَرُ : قُومُوا بِنَا إِلَیْهِ، فَقَامَ أَبُو بَکْرٍ ، وَ عُمَرُ ، وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنُ اَلْوَلِیدِ وَ اَلْمُغِیرَهُ بْنُ شُعْبَهَ ، وَ أَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ اَلْجَرَّاحِ ، وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِی حُذَیْفَهَ ، وَ قُنْفُذٌ ، وَ قُمْتُ مَعَهُمْ، فَلَمَّا اِنْتَهَیْنَا إِلَى اَلْبَابِ فَرَأَتْهُمْ فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا أَغْلَقَتِ اَلْبَابَ فِی وُجُوهِهِمْ، وَ هِیَ لاَ تَشُکُّ أَنْ لاَ یُدْخَلَ عَلَیْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهَا، فَضَرَبَ عُمَرُ اَلْبَابَ بِرِجْلِهِ فَکَسَرَهُ وَ کَانَ مِنْ سَعَفٍ ثُمَّ دَخَلُوا فَأَخْرَجُوا عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُلَبَّباً فَخَرَجَتْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ فَقَالَتْ: یَا بَا بَکْرٍ أَ تُرِیدُ أَنْ تُرْمِلَنِی مِنْ زَوْجِی وَ اَللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَّ جَیْبِی وَ لآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَى رَبِّی، فَأَخَذَتْ بِیَدِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ ، وَ خَرَجَتْ تُرِیدُ قَبْرَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِسَلْمَانَ : أَدْرِکْ اِبْنَهَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی أَرَى جَنْبَتَیِ اَلْمَدِینَهِ تُکْفَیَانِ، وَ اَللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَى رَبِّهَا لاَ یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَهِ أَنْ یُخْسَفُ بِهَا [وَ بِمَنْ فِیهَا] فَأَدْرَکَهَا سَلْمَانُ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ . فَقَالَ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّ اَللَّهَ إِنَّمَا بَعَثَ أَبَاکَ رَحْمَهً فَارْجِعِی، فَقَالَتْ: یَا سَلْمَانُ یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ مَا عَلَى عَلَیَّ صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّى آتِیَ قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیْبِی وَ أَصِیحَ إِلَى رَبِّی، فَقَالَ سَلْمَانُ : إِنِّی أَخَافُ أَنْ تُخْسَفَ بِالْمَدِینَهِ ، وَ عَلِیٌّ بَعَثَنِی إِلَیْکِ وَ یَأْمُرُکِ أَنْ تَرْجِعِی إِلَى بَیْتِکِ وَ تَنْصَرِفِی، فَقَالَتْ: إِذاً أَرْجِعُ وَ أَصْبِرُ وَ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ، قَالَ: فَأَخْرَجُوهُ مِنْ مَنْزِلِهِ مُلَبَّباً وَ مَرُّوا بِهِ عَلَى قَبْرِ اَلنَّبِیِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «یَا « اِبْنَ أُمَّ إِنَّ اَلْقَوْمَ اِسْتَضْعَفُونِی  » إِلَى آخِرِ اَلْآیَهِ وَ جَلَسَ أَبُو بَکْرٍ فِی سَقِیفَهِ بَنِی سَاعِدَهَ وَ قُدِّمَ عَلِیٌّ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ : بَایِعْ، فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ : فَإِنْ أَنَا لَمْ أَفْعَلْ فَمَهْ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ : إِذاً أَضْرِبُ وَ اَللَّهِ عُنُقَکَ، فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ : إِذَا وَ اَللَّهِ أَکُونُ عَبْدَ اَللَّهِ اَلْمَقْتُولَ، وَ أَخَا رَسُولِ اَللَّهِ ، فَقَالَ عُمَرُ : أَمَّا عَبْدُ اَللَّهِ اَلْمَقْتُولُ فَنَعَمْ، وَ أَمَّا أَخُو رَسُولِ اَللَّهِ فَلاَ حَتَّى قَالَهَا ثَلاَثاً فَبَلَغَ ذَلِکَ اَلْعَبَّاسَ بْنَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ فَأَقْبَلَ مُسْرِعاً یُهَرْوِلُ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: اُرْفُقُوا بِابْنِ أَخِی وَ لَکُمْ عَلَیَّ أَنْ یُبَایِعَکُمْ، فَأَقْبَلَ اَلْعَبَّاسُ وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ فَمَسَحَهَا عَلَى یَدِ أَبِی بَکْرٍ ، ثُمَّ خَلَّوْهُ مُغْضَباً فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ اَللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ قَالَ لِی: إِنْ تَمُّوا عِشْرِینَ فَجَاهِدْهُمْ، وَ هُوَ قَوْلُکَ فِی کِتَابِکَ « إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صٰابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ  » قَالَ: وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: اَللَّهُمَّ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یُتِمُّوا عِشْرِینَ ، حَتَّى قَالَهَا ثَلاَثاً ثُمَّ اِنْصَرَفَ».

[۲۹] همان.

[۳۰] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق؛ هاشمی خویى، میرزا حبیب الله‏، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، محقق، مصحح، میانجى، ابراهیم‏، ج ۵، ص ۱۵۱، تهران، مکتبه الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ق‏.

«نَادَى جَبْرَئِیلُ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ کُلُّ مُسْتَیْقِظٍ تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ‏ أَرْکَانُ‏ الْهُدَى‏ وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِیَاء».

[۳۱] همان.

[۳۲] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ(ع) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ(ع): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».