«اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون»(انبیاء،۱) در این آیه، مراد پروردگار از نزدیک شدن حسابرسی مردم و غفلت آنان چیست؟
منظور از نزدیک شدن حسابرسی مردم آن است که علیرغم غفلت مردم، قیامت و رستاخیز برایشان نزدیک می شود، اما آنان در گرداب دنیا فرورفته و آمادگی توبه، ایمان و تقوا را در خود ایجاد نکرده اند.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم در ارتباط با نزدیک و قطعی بودن قیامت می فرماید: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ»؛[۱] حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالی که در غفلت بوده و روى گردانند.
ابتدا باید گفت که واژه «اقتراب» از باب افتعال و از ریشه «قرب» بوده و با ثلاثی مجرد خود به یک معناست(نزدیک بودن). منتها «اقتراب» بلیغ تر از «قرب» است و شدّت نزدیکى را می رساند. و هر دوی ثلاثی مجرد و مزید(قرب و اقترب) هم با حرف «من» و هم با حرف «الى» متعدى می شوند:
«اقترب و قرب زید من عمرو»، یا «اقترب و قرب زید الى عمرو».
اما تفاوت آنجاست که اگر با «من» متعدى شوند، «عمرو» که مجرور به این حرف جر است به عنوان عنصر اصلی در این ارتباط و نزدیکی در نظر گرفته شده، اما اگر با «إلی» متعدی شوند، عنصر اصلی در ارتباط، «زید» است که نقش فاعل را ایفا می کند.(این افعال گاه با لام حرف جر – به شرط آنکه به معنای من و إلی باشد – نیز متعدی می شوند).
در همین راستا و در این آیه، «لام» در کلمه «للناس» به معناى «إلى» است، نه به معناى «من»؛ زیرا مناسب با مقام این است که «حسابرسی» عنصر اصلی ارتباط باشد و نه «مردم»، زیرا این حساب است که می خواهد به مردم نزدیک شود، نه آنکه مردم بخواهند به حساب نزدیک شوند؛ چرا که آنان از حسابرسی غافل اند![۲]
منظور از حساب
در این که منظور از حساب در این جا چیست، برخی مفسران معتقدند؛ مراد از حساب(محاسبه خداوند از اعمال مردم در روز قیامت)، خود حساب است، نه زمان آن؛ زیرا غرض در این جا یادآورى خود حساب است، نه روز حساب؛ براى این که آنچه مربوط به اعمال بندگان می شود حساب اعمال است، و مردم مسئول پس دادن حساب اعمال خویش اند؛ از این رو حکمت اقتضا می کند که از ناحیه پروردگارشان ذکرى بر آنان نازل شود و در آن ذکر(کتاب)، مسئولیت آنان را شرح دهد، و بر مردم هم واجب است که با تلاش هر چه بیشتر به آنچه کتاب می گوید گوش دهند و دل هاى خود را از آن غافل نسازند. البته اگر سیاق کلام، سیاق بیان ترس ها و مراحل و مکان های دشوار قیامت بود که چه شکنجه ها و عذاب ها براى مجرمان آماده می شود، مناسب تر آن بود که از قیامت، به «یوم الحساب» تعبیر کند، و یا زمان را تقدیر گیرد، و یا به گونه ای دیگر که زمان را بفهماند.[۳]
بنابر این، منظور از نزدیک شدن حساب، نزدیک شدن حساب اعمال و خود محاسبه است، نه زمان آن.
البته برخی می گویند منظور از حساب در این آیه، همان زمان حسابرسی است،[۴]زیرا هر روزى که از عمر دنیا می گذرد دنیا نسبت به دیروزش به روز حساب نزدیک تر می شود.[۵]
برخی دیگر گفته اند: نزدیک شدن حساب به این اعتبار است که بعثت پیامبر(ص) در آخر الزمان اتفاق افتاده است.[۶] چنان که خود آن حضرت فرمود: «بعثت انا و الساعه کهاتین»؛[۷] فاصله برگزیده شدنم تا قیامت، مانند فاصله میان این دو انگشت است.
منظور از ناس
در ارتباط با مصداق «ناس» در جمله «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ» نیز مفسران اختلاف کرده اند.
بعضی می گویند؛ «ناس» در آیه، تمام مجتمع بشرى را شامل می شود و نه آنکه تنها مشرکان مراد آیه باشند، زیرا هر چند برخی ویژگی های موجود در آیه مانند غفلت، اعراض، استهزا و … از اوصاف مشرکان است، ولى منظور از نزدیک شدن حسابرسی به مردم، تنها نزدیک شدن آن به مشرکان نیست.[۸]
با این وجود، برخی معتقدند، منظور از «ناس» در این آیه، تنها کفار مکه می باشند.[۹] به قرینه آخر آیه(وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ)؛ زیرا که کفار در غفلت به سر می برند، نه مؤمنان.[۱۰]
معنای غفلت و اعراض
«وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ». غفلت مقابل توجه است، بسیاری از مردم از آینده و حوادث آن غافل اند، و فکر و ذکرشان به زندگی امروز مشغول است، و اصلاً به فکر قیامت و حساب نیستند؛ پرده غفلت چشم آنها را بسته؛ گوش آنها را کر کرده؛ جز دنیا و زخارف آن چیزى را در نظر ندارند؛ و بدین جهت غافل و روی گردانند که به دنیا دل بسته و به لذت بردن از آن سرگرم شدند؛ در نتیجه دل هاشان از محبت دنیا پر شد، و دیگر جایى خالى براى یاد قیامت که دل هایشان را متأثر کند در آن باقى نمانده است، حتى اگر دیگران هم آنها را یادآوری کنند، باز متوجه نمی شوند.
ممکن است سؤال شود که چرا در آیه میان «غفلت» و «اعراض» جمع شده است، با این که غفلت عبارت از توجه نداشتن، و اعراض مستلزم توجه داشتن و سپس روبرگرداندن است؟! در پاسخ می توان گفت:
۱٫ غفلت مردم از حساب برای این است که آن گونه که باید و شاید حساب را تصور نمی کنند؛ و چون تصورى که در دل هایشان اثرگذار باشد را ندارند؛ لذا به دلیل دل دادگى به دنیا، از آن اعراض نموده، و به چیزى مشغول می شوند که لازمه آن اشتغال، یقین پیدا کردن بر خلاف آن تصور است.[۱۱] به عبارت دیگر، غفلت و اعراض همزمان به این معنا است که مردم آن چنان مشغول به دنیا و لذات آن هستند که این دل دادگی باعث شده تا باور کنند که حسابی در کار نیست. و این یقین باعث اعراض شده است.
۲٫ خداى تعالى مردم را به دو وصف، توصیف کرده، یکى غفلت، یکى هم اعراض – با این که این دو وصف با هم همخوان نیستند – ولى ناهمخوانی را می شود این گونه بر طرف کرد که زمان این دو با هم مختلف است؛ یعنی زمان غفلت قبل از زمان اعراض است، به این معنا که مادامى که پیامبران مردم را متوجه نکرده اند، غافل اند؛ چون از آنچه که اقتضای عقل آنان است که باید کیفرى براى بدکاران و پاداشى براى نیکوکاران باشد، در غفلت اند، اما زمانی که انبیا آنها را به شنیدن نداى وجدان و عقل دعوت نموده، و آنان را آگاه می کنند، آن وقت اعراض می نمایند، و گوش خود گرفته و فرار می کنند.[۱۲]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. انبیاء، ۱٫
[۲]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۲۴۴- ۲۴۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۳]. همان، ج ۱۴، ص ۲۴۵٫
[۴]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۲، ص ۱۱۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
[۵]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج ۶، ص ۴۲، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ش.
[۶]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۳، ص ۱۰۱، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
[۷]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۷، ص ۶۲، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۸]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۲۴۵٫
[۹]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج ۳، ص ۶۹، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
[۱۰]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۸، ص ۲۳۳، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.
[۱۱]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۲۴۶٫
[۱۲]. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۳، ص ۱۰۱٫
پاسخ دهید