چه کسی صلاحیت دارد ادعای مدعیان آوردن کتابی همانند قرآن را داوری کند؟
اگر کسی ادعا کند که همانند قرآن آورده است چه کسی باید بر این مدعا بی طرفانه داوری کند و تصمیم بگیرد که آیا آن آیه مثل قرآن است یا نه؟ چه کسی صلاحیت داوری دارد؟
پاسخ اجمالی
داوری و نظر دادن در هر رشته ای مخصوص متخصصان آن رشته است. اگر کسی ادعا داشته باشد که توانسته است کتابی یا حتی سوره ای مثل سوره های قرآن آورده است داوری و بررسی صحت چنین ادعایی در صلاحیت کسانی است که در جنبه ها و وجوه متعدد قرآن مثل ادبیات، معانی و بیان، بدیع و…. خبرویت داشته و کارشناس باشند.قرآن معجزه جاوید پیامبر اسلام، از ابتدای نزول همه را دعوت به مبارزه و آوردن مثل خود یا ده سوره و یا حتی یک سوره مثل سوره های خود کرده است و تا کنون هیچکس نتوانسته است چنین کاری را انجام دهد. علت معجزه بودن قرآن همین عجز مردم از چنین کاری است.
پاسخ تفصیلی
داوری و نظر دادن در هر رشته ای در محدوده تخصص متخصصان آن رشته است و برای اینکه در باره کتاب یا سخنی که ادعای همانندی با قرآن را دارد، بخواهد داوری شود چند چیز باید رعایت شود:
۱ – این کار باید توسط داوران منصف و بی طرف برگزارشود.
۲ – این داوران باید در محدوده داوری خود خبره و حاذق باشند و از آن جایی که قرآن در زمینه علوم مختلف نظیر فصاحت و بلاغت، اسلوب بیان و شیو ه نظم آن، آهنگ بین کلمات، اخبار غیبی، عدم تناقض در صدر و ساقه آن، اعجاز علمی و اشتمال بر معارف حقیقى، اخلاق فاضله، قوانین صالحه و …. سرآمد و بی نظیر و دارای امتیازات و ویژگی های منحصر به فرد فراوان است؛ داوری باید در همه این زمینه ها باشد و داور یا داوران باید در همه این زمینه ها متخصص و صاحب نظر باشند پس اگر سخن یا کتابی قصد هماوردی با قرآن را دارد، باید در این زمینه ها، با قرآن مقایسه شود.
معجزه جاوید پیامبر گرامی اسلام قرآن است، که از جنبه های زیادی اعجاز دارد و برای همیشه باقی است و با همه دوستان و دشمنان خود تحدی و آنان را به مبارزه دعوت کرده است و از آنان خواسته است اگر در الهی بودن قرآن شک و تردیدی دارند کتابی مثل آن یا ده سوره یا حداقل یک سوره مثل یکی از سوره های قرآن بیاورند [۱] ، اما تا کنون هیچکس نتوانسته است چنین کاری را انجام دهد و حتی یک سوره مثل یکی از سوره های قرآن بیاورد. علت معجزه بودن قران نیز همین است. [۲] البته در طول تاریخ عده ای زیادی سعی داشته اند تا سکه قرآن را از اعتبار بیاندازند و با زحمت زیاد کلمات و عباراتی را ردیف کرده و نام سوره بر آنها گذاشتند اما درکوتاه ترین زمان نوشته های آنان از طرف ادبا و دانشمندان عرب مورد نقد قرار گرفت و ایراداتی که در کلام آنان وجود داشت سستی ادعای آنان را برای همگان آشکار ساخت.
داوری درباره قرآن در طول تاریخ توسط عده ای صورت گرفته است. این اشخاص هر کدام درباره جنبه ای از وجوه اعجاز قرآن داوری کرده اند که در آن رشته خبره بوده اند. گاهی این کارشناسان از دوستاران و گاهی از افراد بی طرف نسبت به قرآن بوده اند و بسیاری از اوقات هم کسانی بوده اند که خود در صدد مبارزه با قرآن بوده اند، و دشمن آن به حساب می آمده اند. اعتراف دشمنان و کسانی که قصد بر اندازی قرآن و اسلام را داشتند به بزرگی قرآن، بالاترین اعتراف است که از داوری هر شخص بی طرفی بالاتر است؛ زیرا چنان که مشهور است: “الفضل ما شهدت به الاعداء” یعنی بزرگی و برتری آن است که دشمنان به آن اعتراف کنند”؛ زیرا وقتی کسی، که قصد براندازی داشته است به عظمت قرآن اعتراف کند، مسلماً انسانهای بی طرف، به عظمت آن اعتراف می کنند.
در ابتدای نزول قرآن در صدر اسلام بسیاری از فصحای عرب که از دشمنان درجه اول اسلام و شخص پیامبر(ص) بودند اعترافات بزرگی در باره عظمت و بزرگی قران نموده اند که بسیار گویا است ما در این جا به برخی از کلمات آنان اشاره می کنیم:
۱- ولید بن مغیره که از سران بلند پایه و سرشناس عرب به شمار می رفت و از دشمنان اسلام بود؛ بعد از شنیدن آیات قرآن چنین گفت: آن چه این مرد می گوید به خدا سوگند! نه شعر است و نه سحر و نه گزافه. بی گمان گفته او سخن خداوند است. [۳]
۲- نضر بن حارث بن کلده که از سران قریش و تیز هوشان عرب شناخته می شد و با پیامبر گرامی اسلام دشمنی آ شکار داشت به قریش می گوید: ” پیش آمد بزرگی رخ داده است محمد آورد آنچه را آورد! به او گفتید ساحر است، نه به خدا سوگند! به او گفتیدکاهن است. نه به خدا سوگند!. به او گفتید: شاعر است. نه به خدا سوگند! به او گفتید: دیوانه است. نه به خدا سوگند! نه شبیه کاهنان و ساحران صحبت می کند و نه آنچه آورده است بر اوزان شعری استوار است. درست بیاندیشید که رخداد بزرگی پیش آمده است. نباید آن را ساده گرفت.[۴]
۳- در الدر المنثور آمده است که ابن ابى شیبه، عبد بن حمید، ابو یعلى و حاکم، ابن مردویه، ابو نعیم، و بیهقى، و ابن عساکر از جابر بن عبد اللَّه روایت آوردهاند که گفت: روزى قریش دور هم جمع شده و گفتند: تحقیق کنید ببینید از همه شما داناتر به سحر و کهانت و شعر کیست، برود نزد این مرد که بین جمع ما تفرقه افکنده و نظام ما را درهم و برهم کرده و به دین ما بدگویى مىکند، تا با او حرف بزند ببیند چه جواب مىشنود. همگى گفتند: ما به جز عتبه بن ربیعه کسى را داناتر از خود سراغ نداریم، رو به عتبه کردند و گفتند: اى ابو ولید، برخیز و نزد این مرد برو. عتبه نزد پیامبر رفت و گفت: به خدا سوگند ما براى قومت هیچ فرزندى شوم سراغ نداریم که شومتر از تو باشد. تو جمع ما را پراکندى، امور منظم ما را از هم گسیختى، دین ما را مورد حمله و عیبجویى قرار دادى. تو ما را در بین عرب رسوا ساختى، تا آنجا که در بین همه عرب شایع شد که در قریش ساحر و کاهنى پیدا شده و به خدا سوگند ما دیگر هیچ راه چارهاى برایمان نمانده، مگر اینکه بىخبر و ناگهان دست به اسلحه برده، به جان یکدیگر بیفتیم. هان اى مرد! بگو تا اگر احتیاجاتت فزونى گرفته برایت پول جمع آورى کنیم، آن قدر که از تمامى افراد قریش توانگرتر شوى و مرد یگانه قریش گردى، و اگر شهوتت گل کرده، بگو تا هر زنى از قریش مىخواهى هر چند ده زن باشد برایت بگیریم. رسول خدا (ص) فرمود: تمام شد؟ گفت: بله، دیگر حرفى ندارم. فرمود:” بسم اللَّه الرحمن الرحیم حم تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ” و هم چنان آیات این سوره را خواند تا رسید به این آیه” فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَهً مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ وَ ثَمُودَ”. عتبه گفت: دیگر بس است. آیا غیر از اینها سخنى ندارى؟ فرمود: نه. عتبه نزد قریش رفت. قریش پرسیدند: ابا ولید! چه خبر آوردى؟ در پاسخ گفت: به خدا سوگند کلامى از او شنیدم که تا کنون مثل آن را نشنیده بودم. به خدا سوگند نه شعر بود، نه سحر بود، و نه کهانت، و باز به خدا سوگند مىخورم این کلامى که من از او شنیدم، به زودى موجى به دنبال خواهد داشت. [۵]
۴ – اعتراف بعضی از بیطرفان نسبت به عظمت قرآن
الف: ابوذر برادری داشت به نام “انیس” که در زمان جاهلیت با دوازده تن از شعراء نامی عرب مسابقه داد و بر همه چیره گشت. در سفری که به مکه داشت با پیامبر دیدار داشت و بعد از بازگشت جریان سفر را به ابوذر چنیین گفت: مردی در مکه بود که ادعای پیامبری می کرد، مردم به او شاعر یا کاهن و یا ساحر می گفتند، ولی من سخنان ناهنجار کاهنان را شنیده ام و اوزان شعری را خوب یاد دارم ولی هرگز شبیه آن نمی باشد. به خدا سوگند او راست می گوید و مردم درباره او دروغ می گویند. [۶]
این قسمتی از اعتراف خبرگان در موضوع فصاحت و بلاغت، درباره قرآن بود. انسان باید مطمئن باشد اگر کتاب یا سخنی می توانست در طی این همه سال کمترین سخنی شبیه قرآن داشته باشد از دید تیزبین و نقاد دشمنان و بی طرفان، پوشیده نمی ماند. امروز هم بعضی از قدرت ها در صدد ضربه زدن به قرآن برآمده اند و احتمالاً خواسته اند آیات مشابهی بیاورند، اما آ ن قدر بی ربط و غیر واقعی است که ارزش نظر دادن توسط خبرگان را نداشته است.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱] بقره،۲۳؛ یونس، ۳۸؛ هود،۱۳و..
[۲] جهت اطلاع بیشتر از معجزه بودن قرآن به سؤ الات ۷۰ (سایت: ۳۱۱) مراجعه کنید.
[۳] ترجمه المیزان،ج۲۰، ص۱۴۴
[۴] علوم قرآنی،ص۳۵۳
[۵] ترجمه المیزان، ج۱۷، ص ۵۶۳
[۶] صحیح مسلم، ج۱۲، ص۲۵۳، نرم افزار الشامله. از دیگر این افراد طفیل بن عمرو دوسی است.
پاسخ دهید