انسان را غایت و معشوق، خداست که فرمود: یَا ابْنَ آدَمَ، خَلَقْتُ الْأَشْیَاءَ لِأَجْلِکَ وَ خَلَقْتُکَ لِأَجْلِی.
«ای انسان، همه را برای تو آفریدم و تو را برای خود و شهود حُسن و جمال خویش خلق کردم»…
این غزل را که در عشق کلیهی موجودات بدان معشوق سرودهام، ذکرش اینجا مناسب است:
غزل «عدل و احسان»
روی از خدا مگردان کز غیر بینیازی هر گه به یاد اویی پیوسته در نمازی
عقل است فکر و تدبیر در کار و عشق گوید یا ترک هر دو عالم یا ترک عشقبازی
عاشق خبر ندارد از حکم جبر و تفویض عشقست صِرف تسلیم بیفکر و برگ و سازی
معشوق هر دو عالم آن شاهد دلاراست بگسل علاقهی عشق از عالم مجازی
سلطان به عدل و احسان دریافت قرب سبحان شایستهی بهشت است هر بینوانوازی
ای شاه ماهرویان دل را نوید وصلی ای شاهد نکویان جان را جفا و نازی
هرگز دلی نیارد کز وصل او شکیبد با حکم عشق، کس را پنهان نماند رازی
بر ما تفقّدی کن ای تُرک خو به لطفی بر حال مستمندان تا چند ترک تازی
گفتی «الهی» از یار روزی رسی به دیدار
ای ماه لن ترانی جان میدهم به نازی
منبع: کتاب پندهای آسمانی، صص ۱۰۱- ۱۰۲
پاسخ دهید