در برخی از منابع اهل سنّت آمده است:

وقتی که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فضل بن عبّاس را پشت سر خود سوار داشت، در میان راه زنی زیبا از قبیله خثعم پیش آمد و درباره نیابت حج از پدرش پرسید که پیرمردی بزرگ بود و خود را نمی‌توانست روی شتر بگیرد. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود که به نیابت از پدرش حج گزارد. فضل به زن نگاه می‌کرد و زن به فضل. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دست خود را روی صورت فضل گذاشت و به طرف دیگر برگرداند تا نه زن به فضل بنگرد و نه او به زن.

جابر گوید:

فضل مردی با موهای زیبا و سفید و چاق بود. عبّاس گفت: گردن پسر عمویت را چرخاندی؟ فرمود: مرد جوان و زن جوانی را دیدم؛ از شیطان در مورد آنان مطمئن نبودم.[۱]

 

نقدی بر متن بالا:

ما منکر آن نیستیم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فردی را به سبب نیاز به وسیله سواری، در صورت لزوم پشت سر خود سوار کرده باشد… یا هدف پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آن بود که به وی احترام گزارد و او را گرامی بدارد. امّا نمی‌توانیم تصدیق کنیم که این موضوع به یک پدیده رفتاری تبدیل شده باشد و چنان‌که گویی شغل پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده است! خصوصاً که از افرادی نام برده می‌شود که نه نیازی به مرکب داشته‌اند و نه آن‌قدر بی‌پول که برای خود وسیله سواری تهیّه کنند. هم‌چنان که برخی از آنان اصولاً شایسته گرامیداشت و احرام نباشند، بلکه از این تکریم برای فریب مردم استفاده سوء خواهند کرد تا بتوانند آنان را در جهت نیل به مقاصد خویش گول بزنند.

به این و آن دلیل، ما بسی در صحت این سخن تردید داریم که می‌گویند: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم معاویه را نیز در مسیر منا به مکّه پشت سر خویش سوار کرد! زیرا معاویه نه از تهیّه مرکب ناتوان بود و نه موجبی وجود داشت که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم او را گرامی بدارد!

 

تحلیلی بر عکس العمل پیامبر

دیدیم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، فضل بن عبّاس را از نگاه به آن زن باز نداشت بلکه به جای سخن، دست به کار شد و روی وی را به سوی دیگری گرداند تا در عمل، نه چشم وی به زن بیفتد و نه چشم زن به او! از این موضوع توان استفاده کرد:

۱٫‌ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم اجازه نداد که دو طرف با نگاه‌های زیرچشمی و پنهانی چنان وانمود کنند که به هم دیگر نگاه نمی‌کنند و حاضران را به اشتباه اندازند. از سوی دیگر، چنان‌که عادت مردمان است؛ نمی توان دو طرف را زیر نظر و مراقبت گرفت که به همدیگر نظر نیندازند. از این‌رو فرصت این‌کار را در عمل از آنان گرفت.

  1. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با این اقدام خویش، دو جوان را از نگاه آلوده به هم بازداشت.

  2. این کار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، توجّه دیگران را جلب کرد و آنان را واداشت تا از سبب کار پرسش کنند و پس از تلویح، علّت را به صراحت برای حاضران و ناظران بیان کند… این شیوه‌ی عمل می‌توانست تأثیر بیشتری در نفوس داشته و غرض مورد نظر را با وضوح بیشتری بیان کند.

  3. این رفتار، درسی عملی می‌دهد که مفاد آن چنین است: اقتضای حکمت است که اجازه ندهیم اسباب فساد فراهم شود نه این‌که رها کنیم تا به وجود آید و رشد کند. آن‌گاه درصدد ریشه‌کنی آن برآییم، البتّه باید دانست که هرگز موفق نخواهیم شد!

  4. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نه فضل بن عبّاس را متهم کرد، نه زن خثعمی را، بلکه تصریح فرمود: قصد داشت آن دو به گناه نیفتند و برخلاف رضای خداوند متعال رفتار نکنند!

  5. این موضوع نشان می‌دهد که بر حاکم، فرض است است امور را ارزیابی و قبل از وقوع حادثه جوانب احتیاط را مراعات کند. اقدامات احتیاطی در زمینه اقدام و عمل بسی مؤثر است.

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۰ 


[۱]ـ سبل الهدی و الرشاد، ۸/۴۷۳ـ ۴۷۴؛ الأم، ۲/۱۲۴؛ الموطّأ، ۱/۳۵۹؛ المغنی، عبدالجبار، ۷/۴۶۰؛ سبل الاسلام، ۲/۱۸۱؛ مسند احمد، ۱/۳۵۹؛ صحیح بخاری، ۲/۱۴۰؛ صحیح مسلم، ۴/۱۰۱؛ سنن ابوداود، ۱/۴۰۷؛ السنن الکبری، نسائی، ۵/۱۱۸؛ عمده القاری، ۹/۱۲۳؛ شرح صحیح مسلم، ۹/۹۷؛ صحیح ابن خزیمه، ۴/۳۴۲ـ ۲۴۴؛ صحیح ابن حبان، ۹/۳۰۱ـ ۳۰۹؛ سیره حلبی، ۳/۳۲۶٫