در منابع اهل سنّت آمده است:

از سهل بن سعد آمده است که گفت:

هفت دینار در خانه‌ی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بود و آن را نزد عایشه نهاده بود. در بیماری خود، فرمود: ای عایشه؛ آن دینارها را نزد علی علیه السّلام بفرست و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از هوش رفت. عایشه سرگرم کار او بود. حضرت این موضوع را بارها تکرار کرد و هربار از هوش رفت. سرانجام آن را برای علی علیه السّلام فرستاد و او نیز آن را صدقه داد.[۱]

از مطلب بن عبدالله بن حنطب آورده‌اند:

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بر سینه عایشه تکیه داده بود و فرمود: آن زرها چه شد؟

گفت: پیش من است.

فرمود: فی‌الفور انفاق کن و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در همان حال از هوش رفت و چون به هوش آمد، گفت: ای عایشه؛ آن‌ زرها را بخش کردی؟

گفت: هنوز نه.

زرها را خواست و در کف خود نهاد و شمرد، شش سکه بود.

فرمود: محمّد گمان نمی‌برد که چون به دیدار خدایش نائل شود، این پول در خانه‌ی او باشد؛ و همه را انفاق کرد و همان روز رحلت فرمود.[۲]

از عایشه روایت است که گفت:

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در بیماری ارتحال خود فرمود: آن چند سکه زر چه شد؟ گفتم: پیش من است. فرمود: بیاورد. آوردم و هفت یا پنج دینار بود. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آن را بر کف خود نهاده، فرمود: محمّد به خداوند چه گمانی دارد چون به دیدار خدای خود برود و این پول در خانه‌اش باشد؟ فوراً آن را انفاق کن.[۳]

سهل بن یوسف از پدرش، از جدّش آورده است که گفت: پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در مرض موت خود چهل نفر را آزاد کرد.[۴]

در پاسخ  می گوییم:

۱٫‌ نمی‌دانیم چرا عایشه در اجرای دستور پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ارسال دینارها برای علی علیه السّلام ، کوتاهی می‌کرد تا آن‌جا که حضرت را وادار کرد چندبار این موضوع را تکرار کند و ناچار شد خود، دینارها را برای علی علیه السّلام بفرستد تا صدقه دهد؟!

چه چیزی عایشه را از امتثال فرمان رسول اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم بازمی‌داشت؟! مگر به چه کاری مشغول بود؟! آیا نمی‌توانست به یک نفر بگوید: این دینارها را بردار و به علی علیه السّلام برسان؟! اگر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از درد رنج می‌برد، عایشه از چه رنج می‌برد؟!

مگر وقتی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم درد می‌کشید یا از هوش می‌رفت، عایشه برای حضرت چه می‌کرد؟! مگر نه این است که نهایت چیزی که مدعی است در این زمان برای رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم انجام داده، آن بود که حضرت را به سینه‌اش تکیه می‌داد؟!

به فرض که این ادعا درست باشد، آیا این کار مانع می‌شد که دستور پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را امتثال کند تا حضرت وادار نشود، چندین‌بار سخن خود را تکرار کند؟!

آیا برایش ممکن نبود از همان وسیله‌ای که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای ارسال دینارها برای علی علیه السّلام بفرستد، بازهم تا این حد تعلل می ورزید؟! آیا این تعلل را موجب آزار و اذیّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نمی‌دانست؟! مگر سایر زنان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز رحلت حضرت کجا بودند تا از او پرستاری کنند؟! فقط نام عایشه است که در همه‌جا مطرح است و به گوش می‌رسد!

آیا اگر رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمان می داد که این دینارها را برای پدرش یا هر کس دیگری غیر از علی علیه السلام بفرستد، باز هم تا این حد تعلل می ورزید؟! آیا این تعلل را موجب آزار و اذیت رسول خدا نمی دانست؟! مگر سایر زنان پیغمبر صلّی الله علیه و آله در روز رحلت پیامبر کجا بودند تا از او پرستاری کنند؟! فقط نام عایشه است که در همه جا مطرح است و به گوش می رسد!

چرا همه اصحاب حتّی علی علیه السّلام و زنان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم جز عایشه، آن حضرت را رها کردند؟! از میان همگان، او است که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را به سینه خود تکیه می‌دهد، به دردهایش رسیدگی و از فرمانش عصیان می‌ورزد؟! این نکته همان است که عایشه خود روایت می‌کند نه هیچ‌کس دیگر!!

دختر یگانه‌ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کجا بود که پدر را در ساعت‌های آخر زندگی و لحظات سخت پرستاری کند؟!

  1. روایت عبدالله بن حنطب که علی علیه السّلام را به کلی دور ساخته و مقرر می‌دارد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دینارها را در کف دست خود گرفت، نمی‌گوید: آیا حضرت خود انفاق کرد یا برای کسی فرستاد تا او صدقه دهد؟! و اگر برای کسی فرستاد، او که بود؟‍ آرای این روایت ساکت است و چیزی نمی‌گوید. سپس روایت عایشه می‌آید تا از فرصت استفاده کند و او دینارها را صدقه دهد و علی علیه السّلام را حتّی از دایره احتمال هم به کلی خارج کند‍! «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینً»!
  2. روایت ابوطاهر از چهل نفری که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ، آنان را در مرض موت خود آزاد کرد، هیچ نمی‌گوید تا آنان را بشناسیم؛ نه از اسم آنان یادی هست و نه از خصوصیات و نه از گرایشات آنان. هر چند وقوع این حادثه را رد نمی‌کنیم، امّا احدی از راویان پیش از ابوطاهر، این موضوع را روایت نکرده‌اند!

 

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۱، علامه سید جعفر مرتضی عاملی.


[۱]ـ سبل الهدی و الرشاد، ۱۲/۲۵۰؛ ر.ک: مجمع الزوائد، ۳/۱۲۴؛ العهود المحمّدیه، ۱۵۸؛ الطبقات الکبری، ۲/۲۳۹؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۵۱۵؛ شرح احقاق الحق، ۸/۶۲۷؛ المعجم الکبیر، ۶/۱۹۸؛ سیره حلبی، ۳/۴۷۲٫

[۲]ـ سبل الهدی و الرشاد، ۱۲/۲۵۰؛ الطبقات الکبری، ۲/۲۳۷؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۵۱۶٫

[۳]ـ سبل الهدی و الرشاد، ۱۲/۲۵۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ۴/۱۱۰؛ امتاع الاسماع، ۲/۲۹۲؛ الطبقات الکبری، ۲/۲۳۸؛ صحیح ابن حبان، ۸/۸٫

[۴]ـ سبل الهدی و الرشاد، ۱۲/۲۵۰؛ امتاع الاسماع، ۶/۳۰۲؛ ۱۴/۵۱۶؛ سیره حلبی، ۳/۴۲۲؛ التراتیب الاداریه، ۱/۲۷٫