در این متن می خوانید:
      1. شرایط رهبری
      2. اصل تنزّل تدریجی

در این رابطه ادلّه‌ی عقلی متعدّدی وجود دارد. یکی از مباحث مهم «فلسفه‌ی سیاست»، همین است که زمامدار یا رهبران و کارگزاران حکومت در یک جامعه، چه کسانی و با چه خصوصیاتی باید باشند؟ در پاسخ به این سؤال دو فرض قابل تصوّر است:

۱ – هیچ معیار و ویژگی خاصّی لازم نیست.

۲ – وجود یک سری ویژگی‌ها و خصوصیات لازم است.

بطلان فرض اوّل کاملاً روشن است؛ روش عقلی این است که برای ابتدایی‌ترین سطوح مدیریّت در جامعه، در جست و جوی افراد ذی صلاح با ویژگی‌های خاصّی بود؛ چه رسد به مدیریّت کلان اجتماعی که سرنوشت یک ملّت را در ابعاد گوناگون رقم می‌زند. بنابراین فرض دوم تعیّن می‌یابد.

در فرض دوم یک سری ضوابط و ویژگی‌های عام هست که هر عقل سلیمی وجود آن‌ها را بایسته و لازم می‌داند؛ از قبیل: دانش و بینش سیاسی و اجتماعی، تدبیر و قدرت مدیریّت.

امّا آیا این مقدار برای رهبری یک جامعه کافی است؟ افزون بر آن، دانش و بینش و تدبیر براساس چه اصول و هنجارهایی مورد نظر است؟ جواب این سؤال در گرو درک اهداف تشکیل یک حکومت و خاستگاه و پایگاه ارزشی و مکتبی آن است. از همین جاست که اندیشه‌های سیاسی مختلفی بروز نموده و پاسخ‌های متفاوتی در پاسخ به پرسش‌های فوق ارائه می‌شود که نظام‌های سیاسی خاصّی، مبتنی بر آن اندیشه‌ها پیشنهاد می‌گردد. شایان توجّه است که حکومت اسلامی، نظامی مبتنی بر احکام و ارزش‌های الهی است و در آن: جست و جوی سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها ملاحظه شده است. راه تأمین این هدف نیز در احکام و ارزش‌های الهی، مشخّص شده است.

 

شرایط رهبری

کسی که در رأس چنین حکومتی قرار می‌گیرد علاوه بر دارا بودن شرایط عام لازم برای رهبری یک جامعه- باید از دو ویژگی دیگر نیز برخوردار باشد:

۱ – شناخت دقیق نظام حقوقی و احکام و هنجارهای الهی و توان کشف و استنباط آن‌ها از منابع و مصادر اصلی در برخورد با مسائل گوناگون (فقاهت)؛

۲ – تعهّد و التزام و پای‌بندی به احکام الهی (عدالت) و دوری از اوصاف رذیله و اجتناب از دنیاپرستی و هواخواهی (تقوا).

از حضرت ابا عبدالله (علیه السّلام) نقل شده است: «… مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ»[۱]؛ یعنی، جریان امور و احکام باید به دست عالمان ربّانی باشد که نسبت به احکام و حلال و حرام الهی پایبند و وفادارند.

 

از این رو قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصل یکصد و نهم شرایط رهبر را چنین معرّفی می‌کند:

۱ – صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه؛

۲ – عدالت و تقوای لازم برای رهبری امّت اسلام؛

۳ – بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریّت و قدرت کافی برای رهبری.

بنابراین لزوم عقلی ولایت فقیه با کشف ماهیّت حکومت دینی و اهداف و کار ویژه‌های آن روشن می‌شود. و به خوبی آشکار می‌شود که عقل برهانی نه تنها با ولایت فقیه سازگاری دارد که خود از دلایل آن است و دلایل عقلی متعدّدی بر اثبات آن اقامه شده است؛ از آن جمله اصل تنزّل تدریجی و حاکمیّت اصلح است.

 

اصل تنزّل تدریجی

این دلیل از مقدّمات ذیل تشکیل شده است:

۱ – برای تأمین نیازمندی‌های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه امری ضروری است.

۲ – ولایت بر اموال، اعراض و نفوس مردم، از شئون ربوبیّت الهی است و فقط با نصب و اذن خدای متعال مشروعیّت می‌یابد.

۳ – خداوند این حقّ قانونی را به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم (علیهم السّلام) داده است.

۴ – احکام اسلام جاودان است و باید در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها اجرا گردد.

۵ – حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم (علیه السّلام) در رأس آن باشد.

۶ – در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محروم‌اند، یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف نظر کرده باشد، یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است، داده باشد تا ترجیح بلا مرجح و نقض غرض و خلاف حکمت لازم نیاید.

با توجّه به باطل بودن فرض اوّل، فرض دوم ثابت می‌شود؛ یعنی، با توجّه به ابدی بودن احکام اسلامی، از راه عقل کشف می‌کنیم که چنین اذن و اجازه‌ای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم (علیهم السّلام) صادر شده است؛ حتّی اگر بیان نقلی روشنی در این خصوص به ما نرسیده باشد.

 

از این رو اگر فراهم آوردن مصلحت لازم در حدّ مطلوب میّسر نشد، باید نزدیک‌ترین مرتبه به حدّ مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مواهب حکومت معصوم (علیه السّلام) محروم باشند، باید به دنبال نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین حکومت به حکومت امام معصوم (علیه السّلام) باشند.

کسی که بیش از سایر مردم واجد این شرایطی می‌باشد، فقیه عادل زمان‌شناس و قادر به مدیریّت کلان اجتماعی است. بنابراین او باید رهبری جامعه را عهده‌دار شود و حکومت را به سوی اهداف مطلوب سوق دهد.

 

منبع: دین و سیاست، ولایت فقیه، جمهوری اسلامی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: حمیدرضا شاکرین، غلیرضا محمدی


 

[۱]– ابی محمّد الحسن بن علیّ بن الحسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ص ۲۴۲٫