چرایى کمال:

ابتدا باید توجه داشت که سعادت و «کمال» براى انسان مطلوب بالذات است و مطابق ساختار وجودى و نیازخواهى درونى او  است؛ چنانکه رشد  و میوهدهى درخت، مطابق ساختار طبیعى آن است و این رشد و کمال براى همگان خوشایند است.

 کمال و تعالى انسان نیز براى همگان خوشایند است به طورى که میل و خواسته بشر براى رسیدن به کمال محدودیتى ندارد و به طور طبیعى انسانها همه زیبایىها و خوبىها را هدفگیرى مىکنند؛ از این رو بهشت به عنوان جلوهگاه همه زیبایىها و جایگاه همه خوبىها و خوبها، خواسته همه دل پاکان و خردمندان است.

 

عدم دلزدگى در بهشت:

آنچه موجب رنجش مىشود، کم شدن انرژى، خستگى و «عدم تداوم لذت» است. و آنچه موجب دلزدگى انسان مىشود «عدم تنوع لذت» است. در حالى که قرآن درباره نعمتهاى بهشتى مىفرماید: «لَهُمْ فِیها ما یَشاؤونَ…»؛[۱] «آنچه آنان بخواهند در آنجا برایشان آماده است».

و نیز مىفرماید: «…هُمْ فِیها خالِدُونَ »؛[۲] «و آنان در آنجا جاودان و پایندهاند». بنابراین هیچ محدودیتى در آنجا وجود ندارد؛ هر آنچه تصور کنند و بخواهند، برایشان مهیا است. دیگر آرزوى چیزى فراتر برایشان متصوّر نیست تا از بهشت دل زده و خسته شوند. از طرف دیگر ترس پایان نعمت نیز وجود ندارد تا از این جهت، رنجى وجود داشته باشد.

شهید مطهرى در این باره مىنویسد: «انسان همیشه دنبال دارا شدن است و اینکه انسان دنبال چیزى مىرود و بعد که آن را واجد شد، شوقش کاهش مىیابد و بلکه حالت تنفّر و دلزدگى پیدا مىکند، دلیل آن است که آنچه انسان در عمق دلش مىخواسته، آن چیز نبوده است! خیال مىکرده آن بوده؛ ولى در اصل دنبال چیز برتر؛ یعنى، کمال مطلق بوده است. انسان طالب کمال است، آن هم کمال نامحدود؛ چون از محدودیت که نقص و عدم است، تنفر دارد. به هر کمالى که مىرسد، اول همان بارقه کمال نامحدود او را به سوى این کمال محدود مىکشاند؛ پس خیال مىکند مطلوب و گمشدهاش این است! دنبال یک اتومبیل یا خانه یا فلان مُد مىرود و تصورش این است که گمشده واقعىاش این است. وقتى که مىرسد و آن را کمتر از آنچه مىخواست مىبیند، باز دنبال چیز دیگر مىرود. به آن هم که رسید، چون اشباع نمىشود، مجدداً از آن دلزده شده و دنبال دیگرى مىرود و…  . حال اگر این انسان، به چیزى یا جایى رسید که کمال مطلق است (یعنى به آنچه که در نهادش قرار داده شده است)، در آنجا آرام مىگیرد. دلزدگى هم پیدا نمىکند و به دنبال تحول هم نیست. درست مانند رود خروشانى که به اقیانوس مىرسد و یک مرتبه از خروش مىافتد.

قرآن درباره بهشت مىگوید: «خالِدِینَ فِیها لایَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً»؛[۳] «جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمىکنند». علاوه بر اینکه در بهشت، لذتهاى معنوى و درک حضور پیامبران، امامان و اولیاى الهى و لقاى پروردگار لذت فوق تصور دارد.

 

حافظ مىگوید:

روشن از پرتو رویت نظرى نیست که نیست

منت خاک درت بر بصرى نیست که نیست

ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى

سرّ گیسوى تو در هیچ سرى نیست که نیست

یا سعدى مىگوید:

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

نه فلک راست مسلّم نه ملک را حاصل

آنچه در سرّ سویداى بنى آدم از اوست

آنچه که در سّر سویداى بنى آدم مىدانند، همین است که او جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد؛ با هر چه پیوند داشته باشد، پیوندى است موقتى و مجازى، و روزى آن را خواهد برید.[۴]

 

 

پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف

 

پی نوشت ها


[۱] – نحل ۱۶، آیه ۳۱ ؛ فرقان (۲۵)، آیه ۱۶ ؛ به همین مضمون زمر (۳۹)، آیه ۳۴ ؛ شورى (۴۲)، آیه ۲۲ ؛ ق (۵۰)، آیه ۳۵ ؛ نساء (۴)، آیه ۱۳۲٫

[۲] – بقره ۲، آیات ۲۵ و ۸۲ ؛ آل عمران (۳)، آیه ۱۰۷ ؛ اعراف (۷)، آیه ۴۲ ؛ یونس (۱۰)، آیه ۲۶ ؛ هود (۱۱)، آیه ۲۳ ؛ مؤمنون (۲۳)، آیه ۱۱ و…

[۳] – کهف ۱۸، آیه ۱۰۸٫

[۴] – معاد، شهید مرتضى مطهرى، ص ۱۷۲ – ۱۷۰٫