این روایت از جهت سند – به جهت مجهول بودن همه راویان آن – بسیار ضعیف است. به علاوه؛ این روایت دارای اشکالات دیگری مانند اضطراب سندی می‌باشد. بر فرض پذیرش محتوایی؛ می‌توان گفت این روایات، راجع به بنى عباس و انقراض ایشان است.
کلمه «شروسى» ممکن است اسم خاص کسى باشد و ممکن است عنوانى براى یک سلسله از حکومت‌های فاسد و شرور و یا کلمه رمزى براى فرد خاصى باشد.

یکی از روایات مربوط به سروسی (یا شروسی)؛ روایتی است که شیخ صدوق با این سلسله سند نقل می‌کند: «حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الطُّوَالُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الطَّبَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ جَدِّی عَلِیَّ بْنَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَار…»؛[۱] ابو جعفر محمّد بن حسن بن علیّ بن ابراهیم بن مهزیار می‌گوید: از پدرم شنیدم که می‌گفت: از جدّم علیّ بن ابراهیم مهزیار شنیدم که می‌گفت… .

 

بررسی سندی
این روایت از جهت سندی به جهت مجهول بودن همه راویان آن، بسیار ضعیف است. به علاوه این روایت چند اشکال دیگر نیز دارد:
۱ – دارای اضطراب سندی
[۲] نیز هست؛ زیرا در بعضی از نسخه‌ها سند آن چنین است: «محمّد بن على قال سمعت أبى یقول: سمعت جدى علیّ بن مهزیار»[۳] در حالی‌که «علی بن ابراهیم» پدر «محمد بن علی» بود، نه جدّ وی. لذا در کتاب «کمال الدین» شیخ صدوق این‌گونه سند را تصحیح کرده‌اند: «محمّد بن الحسن بن على بن إبراهیم بن مهزیار قال: سمعت أبى یقول: سمعت جدى علیّ بن ابراهیم» و «ابراهیم» را به‌جای «مهزیار» قرار داده‌اند.[۴]
۲ – در کتاب‌های رجالی؛ نامی از علی بن ابراهیم بن مهزیار برده نشده و مجهول است، بلکه کسانی که از آنها با نام مهزیار نام برده شده، عبارتند از: ۱- «حسن بن علیّ بن مهزیار»
[۵] و پسرش «محمّد بن على» از اصحاب امام هادی(ع)،[۶] ۲- «أبو إسحاق إبراهیم بن مهزیار اهوازی».[۷] در این میان این افراد، از سید بن طاوس در ربیع الشیعه نقل شده است که أبو إسحاق إبراهیم بن مهزیار از وکلاء امام زمان(عج) بود.[۸]
۳ – ملاقات علی بن مهزیار با امام زمان(عج) بعید و به دور از ذهن و واقعیت است؛ زیرا روایاتی وجود دارد که دلالت دارند بر این‌که علی بن مهزیار در ایام امامت امام حسن عسکری(ع) از دنیا رفت
[۹] و عصر غیبت حضرت امام مهدی(عج) را درک نکرده است.

 

بررسی محتوایی
خلاصه متن روایت چنین است: على بن ابراهیم بن مهزیار که به خدمت حضرت مهدى(عج) رسید، آن‌حضرت از وى احوال شیعیان را در عراق پرسید، و او گفت: همه در تنگى زندگى می‌کنند و شمشیرهاى بنى شَیصُبان همواره بر سر ایشان است. فرمود: «خدا بکشد ایشان را».
سپس فرمود: «گویا می‌بینم این جماعت را که در دیار خود کشته شوند و امر خدا ایشان را در شب یا روز بگیرد».
گفت: یابن رسول الله چه وقت خواهد بود این امر؟
فرمود: «وقتى که بین شما و بین کعبه حائل شود به جمعى که هیچ بهره‌اى ایشان را نیست، خدا و رسول از ایشان برى است و سرخى در آسمان پیدا شود که در میان سرخى عمودهایى باشد مانند عمودهایى از نقره که متلألأ، و با نور باشد و سه شب پیدا شود و شروسى(یا سروسی) از ارمنیه و آذربایجان خارج شود و قصد رى کند، آن کوهى را که مجاور با کوه سرخى است که متصل به کوه‌هاى طالقان است پس بین او و بین مروزى جنگ عظیمى رخ دهد که صغیر و پیر و کبیر ساقط گردد و کشتار در میان ایشان زیاد شود، پس در آن وقت متوقع باشید خروج او را به بغداد، پس درنگ نکند تا این‌که به ماهان رسد پس حرکت کند، تا به واسط عراق برود، پس یک سال یا کمتر زیست کند، پس به سمت کوفه حرکت کند، پس بین ایشان از نجف تا حیره جنگ سختى باشد که عقول را مدهوش کند، در آن هنگام هلاکت و نابودى هر دو گروه است».
[۱۰]
روایاتی ضعیف شبیه به این روایت نیز در برخی منابع حدیثی دیگر؛ مثل الغیبه نعمانی نیز نقل شده است. همچنین در «الزام الناصب»
[۱۱] از کتاب‏ «مجمع النورین و ملتقى البحرین» شیخ أبی الحسن مرندی(م ۱۳۴۹ق)[۱۲] از ‏عبدالله بن بشّار، برادر رضاعی امام حسین(ع)، از حضرتشان چنین نقل شده است: «خروج شروسى از بلاد ارومیّه به سمت آذربایجان که او را تبریز می‌نامند و از آن‌جا اراده کند وراى رى. پس منتظر باشید خروج او را به زوراء و آن بغداد است و آن سرزمین شوم و ملعون است، لشکرى بالغ بر صد و سى هزار براى تسخیر بغداد بفرستد و تا سه روز بر جسر بغداد بجنگد چنان‌که هفتاد هزار از طرفین بر روى جسر کشته شود به طورى که آب دجله از خون رنگین و از اجسام متعفن گردد و دوازده هزار باکره را بکارت بردارند!».[۱۳]

نکاتی در باره محتوای روایت بر فرض پذیرش:
۱ – ظاهراً مقصود از «بنى شَیصُبان»، بنی عباس باشد؛ چون در خبر کعب الاحبار چنین آمده: «و جنگ اولاد عباس با جوانان ارمنیه و آذربایجان».
[۱۴]
همچنین امام علی(ع) نیز به سرخى که در روایت مورد بحث بود، اشاره فرموده است؛ در آن حدیثى که عمر بن سعد را مخاطب قرار داده، فرمود: «قائم قیام نخواهد کرد تا این‌که چشم دنیا کور شود و سرخى در آسمان نمایان شود و این علامت گریه حاملین عرش است بر اهل دنیا». سپس بنى العباس و انقراض ایشان را ذکر فرمود.
[۱۵]
از این‌رو؛ می‌توان گفت این روایات، راجع به بنى عباس و انقراض ایشان است.
۲ – کلمه «شروسى» ممکن است اسم خاص کسى باشد و ممکن است عنوانى براى یک سلسله از حکومت‌های فاسد و شرور و یا کلمه رمزى براى فرد خاصى باشد؛ لذا نمی‌توان به افراد امروزی تطبیق نمود؛ زیرا این‌گونه تطبیق‌ها که در گذشته نیز گاهی رخ داده است، هیچ‌گونه اعتبار و حجیت شرعی ندارد؛ مانند آنچه را که در فضای مجازی از سوی برخی نقل شده که در هیچ‌یک از منابع حدیثی متقدم و متأخر معتبر و یا قابل استناد نیامده و جَعلی است که حتی قابلیت بحث و بررسی را هم ندارد.
۳ – شاید بتوان گفت: مراد از: «مروزى» همان سیّد هاشمى خراسانى
[۱۶] و مقصود از «شروسى» شخص جنایتکارى است که در آفریدن شرّ و فتنه نظیر ندارد و براى این‌که نهضت سیّد خراسانى را به شکست بکشاند و از اهداف عالیه او که زمینه‌سازى براى ظهور حضرت مهدى(ع) است، جلوگیرى نماید، براى تسخیر ایران به این کشور حمله می‌کند.

 

 منبع: اسلام کوئست


[۱]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج ‏۲، ص ۴۶۵، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.

[۲]. ر. ک: «حدیث مضطرب»، سؤال ۲۵۱۶۰.

[۳]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏۵۲، ص ۴۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۴]. کمال الدین و تمام النعمه، ج ‏۲، ص ۴۶۵، تعلیقه محقق در پاورقی.

[۵]. خویى، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج ۶، ص ۶۰ – ۶۱، بی‌جا، بی‌نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق؛ نمازى شاهرودى، على، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۱۳، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۶]. حلى، حسن بن یوسف، خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال‏، ص ۱۴۱، قم، الشریف الرضی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.

[۷]. نجاشى، احمد بن على، رجال النجاشی، ص ۱۶، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.

[۸]. تفرشى، مصطفى بن حسین، نقد الرجال، ج ‏۱، ص ۹۱، قم، مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ اردبیلى، محمد بن على، جامع الرواه و ازاحه الاشتباهات عن الطرق و الأسناد، ج ۱، ص ۳۵، بیروت، دار الأضواء، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.

[۹]. «إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ أَنَّ مَوْلَاکَ عَلِیَّ بْنَ مَهْزِیَارَ أَوْصَى أَنْ یُحَجَّ عَنْه‏…»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۴، ص ۳۱۰، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۱۰]. کمال الدین و تمام النعمه، ج ‏۲، ص ۴۶۹٫

[۱۱]. ر. ک: «کتاب‌شناسی الزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب»،  سؤال ۶۱۷۱۱.

[۱۲]. آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ‏۲۰، ص ۴۶، قم، اسماعیلیان‏، ۱۴۰۸ق.

[۱۳]. یزدى حایرى، على‏، الزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب (عج)، ج ‏۱، ص ۶۷، بیروت، مؤسسه الأعلمى‏، چاپ اول‏، ۱۴۲۲ق‏.

[۱۴]. ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص ۱۴۷، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.

[۱۵]. الغیبه، ص ۱۴۷ – ۱۴۸٫

[۱۶]. ر. ک: «خروج سید خراسانی از مشرق»، سؤال ۶۵۴۰۳؛ «هویت سفیانی، یمانی، خراسانی، شعیب ابن صالح و زرقاوی»، سؤال ۷۲۲۹.