بعد از شهادت امام هادی علیه السلام در سال ۲۵۴ ق. فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام به پیشوایی شیعیان اثنی عشری منصوب گردید.[۱]

عصر آن حضرت، عرصه خطر و حذر بود. سخنان پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام درباره دوازده امام علیهم السلام و حضرت مهدی علیه السلام ، هراس را بر حاکمان عباسی مستولی ساخته بود. هرچه گردونه زمان به جلو می رفت، این وحشت بیشتر می شد. سخت گیری خلفای عباسی و بیم آنان، از زمان منصور دوانیقی ظاهر بود؛ ولی از عصر امام جواد علیه السلام به بعد، شتاب و شدّت بیشتری گرفت و سبب شد حاکمان بغداد و سامرّا بر تلاش خصمانه خود بیفزایند. مجموع عمر شریف امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام از ۶۵ سال تجاوز نمی کند. زیرا تولّد امام جواد علیه السلام در سال ۱۹۵ ق. و شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۶۰ ق. بوده است.

امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت نظر مأموران و جاسوسان دربار بود. بنا به نقل یکی از خدمتگزاران، آن حضرت مجبور بود هر دوشنبه و پنج شنبه در دارالخلافه حاضر شود و حضور خویش را در سامرّا به اطلاع حکومت بنی عبّاس برساند.[۲]

ستم، بیداد می کرد و شمشیر حاکمان سامرّا، بر سر امام و شیعیان عریان بود. نوید امید بخش میلاد «قائم»، خواب را از چشم دژخیمان ربوده بود. آنان از راه های مختلف، زندگی امام حسن عسکری علیه السلام را نظارت می کردند و آن حضرت همیشه در حال «تقیّه» به سر می برد.

در این هنگامه سخت، «قم» پاسدار مکتب امامت بود و جریانی از «نور»، سامرّا و قم را به هم متّصل ساخته بود.

کاروان های قمیّون به سوی سامرّا در حرکت بود و محدّثان عالی قدر «مکتب حدیثی قم» قافله سالار این کاروان ها بودند.

فرزانگان قم در میان مجموع شاگردان آن حضرت ـ که بیش از صد نفر بودند۹ ـ بسان ستارگانی پرفروغ می درخشیدند؛ چهره هایی مانند:

احمد بن اسحاق اشعری قمی؛[۳]

عبداللّه بن جعفر حِمْیَری؛[۴]

احمد بن محمد بن عیسی اشعری[۵]

سعد بن عبداللّه[۶]

علی بن حسین (بابویه)؛[۷]

محمد بن احمد بن جعفر قمی؛[۸]

محمد بن حسن صفّار؛[۹]

محمد بن ریّان بن صَلْت؛[۱۰]

علی بن ریّان؛[۱۱]

حسین بن اشکیب (خادم قبر)؛[۱۲]

عروه الوکیل قمی؛[۱۳]

محمد بن ابی الصهبان؛[۱۴]

یعقوب بن اسحاق؛[۱۵]

محمد بن علی بن عیسی اشعری؛[۱۶]

داود بن عامر اشعری؛[۱۷]

احمد بن ادریس قمی؛[۱۸]

سهل بن زیاد آدمی؛[۱۹]

حسین بن حسن بن ابان.[۲۰]

۱٫ «احمد بن اسحاق قمی» در این دوران، فروزنده ترین آفتاب این بام است. «محمد بن جریر طبری» در شأن او چنین می گوید:

«و کان احمد بن اسحاق القمی الاشعری، شیخ الصدوق وکیل ابی محمد. فلمّا مضی ابومحمد الی کرامه اللّه عزّوجلّ و اقام علی وکالته مع مولانا صاحب الزّمان، تخرج الیه توقیعاته …؛۲۸ احمد بن اسحاق، استاد شیخ صدوق و نماینده امام عسکری علیه السلام بود. وقتی آن حضرت رحلت کرد، وکالت حضرت صاحب الزّمان را برعهده گرفت. از طرف آن حضرت، نامه هایی خطاب به او صادر می شد…»

دانشمندان علم رجال، او را رابط قمیّون و امام و از اصحاب مخصوص امام عسکری علیه السلام شمرده اند.[۲۱]

وی وکیل و نماینده امام عسکری علیه السلام در قم بود. لذا طبق دستور آن حضرت، مسجدی در این شهر بنا کرد که هم اکنون پابرجا است.

در «خلاصه البلدان» آمده است:

«حضرت امام حسن عسکری علیه السلام وکلایی به جهت «اخذ خراج» تعیین فرموده و به ایشان گفته بود که از وجوه مقاسمه و خراج قم در آن مسجدی بنا نهند و ایشان صفّه ای در مسجد جامع ـ واقع در بیرون قم، به قرب روضه مقدّسه فاطمیه، در کنار رودخانه ـ که مشهور و معروف است به مسجد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به فرموده آن حضرت از وجوه خراج ساختند که الحال، آن مسجد کثیرالفیض باقی و نمازگاه شیعیان است.»[۲۲]

در «بحارالانوار» روایتی نقل شده که از آن استفاده می شود، او نماینده امام علیه السلام در موقوفات قم بوده است.[۲۳] بنابراین، می توان وی را از جمله متولّیان آستانه مقدّسه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نام برد.

نشانه های آشکاری که بر وکالت احمد بن اسحاق از ناحیه امام عسکری علیه السلام دلالت می کنند؛ عبارتند از:

الف) در «کمال الدّین» نام او در فهرست وکلایی که به مقام تشرّف نایل آمده اند، ذکر شده است: «و مِنْ قم احمد بن اسحاق».[۲۴]

ب) در خبری که «کلینی» نقل می کند، از قول «حسن بن نصر» می گوید:

«فجائنی بعض الوکلاء بثیاب و دنانیر و خلّفها عندی… ثم جائنی احمد بن اسحاق بجمیع ما کان معه».[۲۵]

ج) «طبری» می گوید:

«وکان احمد بن اسحاق القمی الاشعری، شیخ الصدوق وکیل ابی محمد. فلما مضی ابومحمد الی کرامه اللّه عزّوجلّ و اقام علی وکالته مع مولانا صاحب الزّمان تخرج الیه توقیعاته…».[۲۶]

د) «مجلسی» به نقل از تاریخ قم می نگارد:

«احمد بن اسحاق الاشعری و کان وکیلاً فی الاوقاف بقم».[۲۷]

ه.) در منابع دیگر نیز آمده است:

«ممّا یؤیّد علی أنّه کان وکیلاً للعسکری بقم ما اشار الیه البحرانی فی مدینه المعاجز قال ما رواه الصدوق بسنده المتصل الی سعد بن عبداللّه القمی فی حدیث له مع ابی محمد الحسن بن علی العسکری و احمد بن اسحاق الوکیل».[۲۸]

از این شواهد استفاده می شود که احمد بن اسحاق، علاوه بر آن که وکیل امام عسکری علیه السلام بود، به مقام وکالت امام عصر علیه السلام نیز مفتخر گردید.

در این که احمد، نماینده سفیر بوده، هیچ جای تردید نیست؛ ولی این که مستقلاًّ نماینده امام بوده باشد، محلّ اختلاف است.[۲۹]

یکی از جلوه های بارز محدّثان قمی «امام شناسی» آنان بود. از این رو، احمد ـ که در زمان امام حسن عسکری علیه السلام از بزرگان و مفاخر قم است ـ به حضور امام علیه السلام می رسد و از آن حضرت می خواهد تا امام بعد از خود را معرّفی نماید. امام عسکری علیه السلام می فرماید:

«ای احمد بن اسحاق! خداوند از آن زمان که آدم را آفرید تا روز قیامت، هرگز زمین را از حجّت خالی نگذاشته و نمی گذارد. خداوند از برکت وجود امام، زمین را از بلا محفوظ می دارد و بارانش را نازل می کند و برکات نهفته در دل زمین را آشکار می سازد.»

احمد بن اسحاق می گوید: عرض کردم: پیشوا و امام بعد از شما کیست؟

حضرت به سرعت برخاست و به اتاق دیگر رفت و طولی نکشید که بازگشت و پسر بچّه ای مانند قرص ماه را که حدود سه سال داشت به دوش گرفته بود. آن گاه فرمود:

«یا احمد بن اسحاق لولا کرامتک علی الله عزّوجلّ و علی حججه ما عرضتُ علیک ابنی هذا…[۳۰] ؛ ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خداوند و امامان محترم نبودی، پسرم را به تو نشان نمی دادم. او هم نام و هم کنیه رسول خدا است. زمین را پر از عدل و داد می کند؛ آن گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.»

احمد بن اسحاق، دانشمند و محدّثی آگاه و دور اندیش است. وی می گوید:

به حضور امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و از او در خواست کردم چیزی بنویسد تا اگر نامه ای از او رسید، خطّ آن حضرت را بشناسم [و دشمن نتواند به نام امام، نامه جعل کند] امام علیه السلام فرمود: «خطّ من گاهی با قلم باریک و گاهی با قلم درشت است؛ اگر چنین تفاوتی مشاهده کردی، نگران نباش.»[۳۱]

۲٫ یکی دیگر از فرزانگان قم، «حسین بن اشکیب» است. «کشّی» او را چنین وصف می کند:

«هوالقمی خادم القبر… عالم متکلّم مؤلّف لکتب».[۳۲]

او از دانشوران کلامی قم بود. وی مدّتی در قم افتخار خدمت گزاری به آستانه مقدّسه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام را داشته و یکی از حلقه های پیوند تشیّع قم با حوزه سمرقند بوده است که در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری شکل گرفت.

نجاشی از دو اثر او به نام: «الرّدّ علی من زعم انّ النّبیّ صلی الله علیه و آله وسلم کان علی دین قومه» و «الرّدّ علیّ الزّیدیّه» یاد کرده است.[۳۳]

۳٫ از چهره های دیگر این دوران، «محمد بن خالد برقی» و فرزند نامورش «احمد بن محمد» می باشند. کتاب «المحاسن» احمد برقی، دائره المعارفی مشتمل بر احادیث امامان در زمینه های معارف دینی از قبیل اخلاق و تفسیر است. از جمله تألیفات وی کتاب «التبیان فی اخبار البلدان» در باره جغرافیای تاریخی دنیای اسلام است.[۳۴]

۴٫ یکی دیگر از رجال نامور این دوران، «علی بن الحسین بن موسی بن بابویه» است. «شیخ عباس قمی» در شأن او چنین می نگارد:

«… العالم الفقیه المحدّث الجلیل ،بل شیخ القمیین فی عصره و فقیههم و ثقتهم، صاحب المقامات العالیه و الدّرجات الرّفیعه».

«شهید» در ذکری نیز او را چنین می ستاید:

«اِنّ الاصحاب یأخذون الفتاوی مِن رساله علی بن بابویه اذا اعوزهم النّص ثقهً و اعتماداً علیه؛ مکانت و وثاقت «علی بن بابویه» چنان است که فتوای او هنگامی که نصّ و روایتی پیدا نمی شد، منبع فتاوای فقهای ما بود.»[۳۵]

از این رو، برخی معتقدند: در شأن او توقیعی بدین شرح از سوی امام حسن عسکری علیه السلام صادر شده است:

«اما بعد أوصیک یا شیخی و معتمدی و فقیهی أباالحسن علیّ بن الحسین القمی؛ وفّقک اللّه لمرضاته، و جعل من صلبک أولاداً صالحین برحمته، بتقوی اللّه و اقام الصّلاه و ایتاء الزّکاه فانّه لاتقبل الصّلاه من مانعی الزّکاه… و علیک بالصّبر و انتظار الفرج فانّ النّبیّ صلی الله علیه و آله وسلم قال: افضل اعمال امّتی انتظار الفرج.»[۳۶]

از آن جا که رحلت ابن بابویه در سال ۳۲۹ ق. بود و در زمان امام حسن عسکری علیه السلام ۲۰ سال بیش تر نداشت، بیان چنین تعابیر و القابی موجب تردید بعضی از بزرگان در صدور این توقیع، گردیده است.

۵٫ چهره دیگری که بسیار فروزان است، دانشور نامی «سعد بن عبداللّه» می باشد. «نجاشی» در وصفش می گوید:

«سعد بن عبداللّه بن ابی خلف الاشعری القمی ابوالقاسم شیخ هذه الطّائفه و فقیهها و وجهها…»[۳۷]

بعضی معتقدند: او به محضر امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب گردید. نجاشی می نویسد:

«ولقی مولانا ابامحمّد علیه السلام و رأیت بعض اصحابنا یضعّفون لقاءه لأبی محمد علیه السلام و یقولون هذه حکایه موضوعه علیه؛ واللّه اعلم».[۳۸]

برخی دیگر، این دیدار را تکذیب می کنند. او در سال ۲۹۹ یا ۳۰۱ ق. رحلت کرد. وی کتاب های فراوانی دارد.

۶٫ از جمله ستارگان این آسمان، «محمد بن حسن صفّار قمی» است. «نجاشی» در شرح حالش می نویسد:

«کان وجهاً فی اصحابنا القمیین ثقه عظیم القدر… توفّی بقم سنه تسعین و مأتین؛[۳۹]او سیمای تابناک حوزه حدیثی قم و بسیار جلیل القدر است… وی در سال ۲۹۰ ق. در قم رحلت کرد.»

انقلابیّون قم

قم در زمان امام حسن عسکری علیه السلام کانون فرهنگ شیعی بود؛ از این رو، مردم به بهانه های مختلف از پرداخت خراج به دولت بنی عباس امتناع می ورزیدند. مردمی که در یک نوبت، احمد بن اسحاق ۱۶۰ کیسه طلا و نقره آنان را به پیشگاه امام حسن عسکری علیه السلام نثار کرد، به بهانه کسر خراج، پرچم انقلاب را علیه حکومت بغداد برافراشتند. «بلاذری» در این راستا چنین می نویسد:

«به روزگار ابوعبداللّه معتز ـ پسر متوکّل ـ مردم قم باز پیمان بشکستند. معتز، موسی بن بُغا را بدان جای فرستاد. موسی خود از جانب او امارت جبل داشت تا با طالبیان که در طبرستان قیام کرده بودند، بجنگد. وی قم را به جنگ فتح کرد و خلقی بسیار بکشت. المعتز نامه ای به او نوشت که گروهی از سرانِ ایشان را نزد وی فرستد.»[۴۰]

معتز در سال ۲۵۵ ق. درگذشت. برادرش، «مهتدی» به جای او نشست. او نیز در سال ۲۵۶ ق. درگذشت و «معتمد» جای او را گرفت. مردم قم بار دیگر در زمان معتمد شورش کردند و «حسین کوکبی» و یارانش را یاری نمودند تا بر قزوین و زنجان تسلّط یافته، حکومت مستقل تشکیل دهند. مردم قم این بار نیز از پرداخت مالیات به حکومت بغداد خودداری کردند. در سال ۲۵۸ ق. «معتمد»، موسی بن بُغا را که والی بلاد جبل بود، مأمور کرد تا قزوین و زنجان را از دست سادات علوی بیرون آورد و شعله انقلاب قم را فرو نشاند. او «عبدالرّحمن بن مفلح ترک» را همراه سپاهی بزرگ به قم روانه داشت. مردم قم او را به شهر راه ندادند؛ ولی او با نیرنگ، شبانه خود را به درون شهر رساند و رهبران نهضت را قتل عام و گروهی را نیز زندانی کرد. مردم متواری شدند؛ او شهر را ویران کرد و خراج چهارساله قمیّون را وصول کرد و جانب ری رفت و به موسی پیوست.

«تفرشی»، نویسنده «نقد الرّجال» در این باره می نویسد:

«لمّا توجّه موسی بن بغا الی قم فوطئها وطئه خشنه و عظم بها ما کان فعل بأهلها فکتبوا بذلک الی ابی محمّد علیه السلام صاحب العسکر یسألونه الدّعاء لهم فکتب الیهم: ان ادعوا بهذا الدّعاء فی وترکم[۴۱]؛ پس از بیداد موسی بن بغا به مردم قم، آنان به ساحت مقدّس امام عسکری علیه السلام متوسّل شدند و از آن حضرت خواستند تا دعایی به آنها یاد دهد و شرّ آن ستمگر را از آنان رفع نماید…»

حضرت دعایی بسیار طولانی به آنان آموخت که در قنوت نمازهای خود ـ خصوصاً نماز وترـ بخوانند تا خداوند شرّ آن ستمگر را برطرف نماید:

«اَللّهُمَّ وَ لاتَدَعْ لِلْجَوْرِ دَعامَهً اِلاّ قَصَمْتَها وَ لا جُنَّهً اِلاّ هَتَکْتَها، وَ لا کَلِمَهً مُجْتَمِعَهً اِلاّ فَرَّقْتَها… اَللّهُمَّ فَکَوِّرْ شَمْسَهُ، وَ حَطِّ نُورَهُ، وَ اَطْمِسْ ذِکْرَهُ، وَ ارْمِ بِالْحَقِّ رَأْسَهُ، وَ فَضِّ جُیُوشَهُ، وَ ارْعَبْ قُلُوبَ اَهْلِهِ…»[۴۲]

نامه ای ماندگار

لطف و احسان امام نسبت به مردم قم فراوان بود. در نامه ای که آن حضرت برای اهل قم و آبه نوشت، از خداوند متعال برای آنان آرزوی رحمت، عمر طولانی، رشد و هدایت نمود:

«أَنَّ اللّهَ تَعالی بِجُودِهِ وَ رَأْفَتِهِ قَدْ مَنَّ عَلی عِبادِهِ بِنَبیِّهِ مُحَمَّدٍ بَشیراً وَ نَذیراً وَ وَفَّقَکُمْ بِقَبُولِ دینِهِ وَ اَکْرَمَکُمْ بِهِدایَتِهِ وَ غَرَسَ فی قُلُوبِ اَسْلافِکُمُ الْماضِینَ رَحْمَهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ وَ اَصْلابِکُمُ الْباقینَ تَوَلّی کِفایَتَهُمْ وَ عَمَّرَهُمْ طَویلاً فی طاعَتِهِ، حُبَّ الْعِتْرَهِ الْهادِیَهِ فَمَضی مَنْ مَضی عَلی وُتَیْرَهِ الصَّوابِ وَ مِنْهاجِ الصِّدْقِ وَ سَبیلِ الرَّشادِ».[۴۳]

امام علیه السلام نامه ای با مضامین عالی برای مردم قم ارسال داشت و در پرتو دعای خود آنان، گذشتگان و آیندگانشان را مشمول لطف خویش قرار داده، زندگی سرشار از صفا و معنویت را برای آنان در سایه سار همای امامت و عترت هادی، در پیمودن منهج پارسایی و امامت خواستار شد.

 

منبع: سخن تاریخ


[۱]– اصول کافی، ج ۱، ص ۴۹۷؛ مروج الذّهب، ج ۱، ص ۸۴؛ کشف الغمّه، اربلی، ج ۲، ص ۳۸۴٫

[۲]– الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۲۹٫

[۳]– رجال طوسی، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۷ (ضمن اصحاب امام عسکری(ع))؛ رجال برقی، ص ۶۰ (اصحاب ابی محمد العسکری(ع))؛ رجال نجاشی، ص ۹۱، ش ۲۲۵٫

[۴]– رجال برقی، ص ۶۰؛ رجال طوسی، ص ۴۳۲٫

[۵]– رجال نجاشی، ص ۸۱، ش ۱۹۸٫

[۶]– رجال طوسی، ص ۴۳۱ (عاصره علیه السلام و لم اعلم انّه روی عنه)؛ رجال نجاشی، ص ۱۷۷، ش ۴۶۷٫

[۷]– رجال نجاشی، ص ۲۶۱، ش ۶۸۴؛ خلاصه الاقوال، ص ۹۴، ش ۲۰٫

[۸]– رجال طوسی، ص ۴۳۶، ش ۱۷٫

[۹]– همان، ش ۱۶؛ رجال نجاشی، ص ۳۵۴، ش ۹۴۸٫

[۱۰]– رجال نجاشی، ص ۷۳۰، ش ۱۰۰۹٫

[۱۱]– رجال طوسی، ص ۴۳۳، ش ۱۴؛ رجال نجاشی، ص ۲۷۸، ش ۷۳۱٫

[۱۲]– رجال طوسی، ص ۴۲۹؛ رجال نجاشی، ص ۴۴، ش ۸۸٫

[۱۳]– رجال طوسی، ص ۴۳۳، ش ۱۵٫

[۱۴]– رجال برقی، ص۶۱؛ رجال طوسی، ص۴۳۵،ش۵٫

[۱۵]– رجال طوسی، ص ۴۳۷٫

[۱۶]– رجال نجاشی، ص ۳۷۱، ش ۱۰۱۰؛ خلاصه الاقوال، ص ۱۶۰، ش ۱۴۱٫

[۱۷]– رجال برقی، ص ۶۱؛ رجال طوسی، ص ۴۳۱٫

[۱۸]– . رجال طوسی، ص ۴۲۸، ش ۱۶؛ رجال نجاشی، ص ۹۲، ش ۲۲۸٫

[۱۹]– رجال برقی، ص ۶۰؛ رجال طوسی، ص ۴۳۱؛ رجال نجاشی، ص ۱۸۵، ش ۴۹۰٫

[۲۰]– رجال طوسی، ص ۴۳۰٫

[۲۱]– دلائل الامامه، طبری، ص ۲۷۲؛ حیاه الامام العسکری، ص ۳۳۳٫

[۲۲]– احتجاج، طبرسی، ص ۲۷۲٫

[۲۳]– خلاصه البلدان، صفی الدّین محمد بن محمد هاشم حسینی قمی، ص ۹۵٫

[۲۴]– بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۲۳، ح ۱۷٫

[۲۵]– کمال الدّین، صدوق، ج ۲، ص ۴۴۲، (باب ۴۳، ح ۱۶).

[۲۶]– اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۷٫

[۲۷]– دلائل الامامه، ص ۲۷۲٫

[۲۸]– بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۳٫

[۲۹]– مدینه المعاجز، ص ۵۶۸؛ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۱۳٫

[۳۰]– الغیبه، طوسی، ص ۲۵۷٫

[۳۱]– کمال الدّین، ج ۲، ص ۳۸۴، (باب ۳۸، ح ۱).

[۳۲]– مناقب آل ابیطالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۴۳۳٫

[۳۳]– همان.

[۳۴]-رجال نجاشی، ج ۱، ص ۴۴، ش ۸۸٫

[۳۵]– حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ص ۵۵۵٫

[۳۶]– سفینه البحار، ج ۱، ص ۱۱۰٫

[۳۷]– رجال نجاشی، ص ۱۷۷، ش ۴۶۷٫

[۳۸]-همان.

[۳۹]– همان، ص ۳۵۴، ش ۹۴۸؛ فهرست، شیخ طوسی، ص ۱۷۰، ش ۶۲۲٫

[۴۰]– فتوح البلدان، ترجمه آذرنوش، ص ۷۴٫

[۴۱]– نقدالرّجال، ص ۳۳۱٫

[۴۲]– بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۲۲۹ و ۲۳۰٫

[۴۳]-همان، ج ۵۰، ص ۳۱۷، ح ۱۴؛ مناقب آل ابیطالب(ع)، ج ۴، ص ۴۲۵؛ الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج ۳، ص