ماجرای کشف حجاب در زمان رضا شاه

 شما می‌دانید که در زمان پهلوی در ایران، رضاخان فقط یک سفر خارجی داشت. یک مسافرت خارج از کشور بیشتر نداشت. مسافرت او به ترکیه بود. اواخر ۱۳۱۳ شمسی. یک مسافرت به ترکیه داشت، انصافاً هم وقتی به ترکیه رفت، آتاترک آن‌جا خیلی از او پذیرایی کرد. یعنی به قدری هم پذیرایی خوبی کرد، هم رضاخان را به جاهایی بردند که خوب یک مقدار از جهت پیشرفت تمدّن آن‌جا پیشرفت کرده بود. سدهای بزرگ، پل‌های خیلی بزرگ، ساختمان‌های خیلی شیک، کارخانجاتی که دختر و پسر، زن و مرد در آن ها کار می‌کردند و چرخ‌ها را به گردش درمی‌آوردند. همه‌ی این‌ها را نشان دادند. رضاخان یک مرتبه با یک پیشرفت ظاهری خیلی زیاد مواجه شد که نسبت به ایران آن زمان ترکیه خوب جلو افتاده بود، خیلی پیشرفت کرده بود. لذا خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. طوری که وقتی به ایران آمد، وزرای کابینه‌ی رضاخان می‌گفتند که ما در هیئت دولت که نشسته بودیم، رضاخان با مناسبت و بی‌مناسبت مدام می‌گفت: ما باید مثل ترکیه بشویم. آن‌ها خیلی پیشرفت کردند، ما باید مثل آن‌ها بشویم و بعد یکی از فریب‌هایی که در ترکیه به او دادند، این بود که به او گفتند اگر می‌خواهید پیشرفته بشوید، نیمی از جامعه‌ی شما زنانی هستند که در چادر و چاقچور هستند -به اصطلاح قدیم- این‌ها باید از چادر و چاقچور بیرون بیایند و باید وارد اجتماع بشوند. همین‌طور که الآن می‌بینید در این کارخانه زنان ما در این‌جا بی‌حجاب کنار مردان ایستادند… ببینید مغلطه این‌جا است که گویی اگر با حجاب باشد، نمی‌تواند وارد اجتماع بشود. حتماً باید چادر و چاقچور را کنار بگذارد، بی‌حجاب بشود و بیاید چرخ‌ها را به گردش دربیاورد.

واقع این است که رضا خان سوادی نداشت، اهل فرهنگ نبود، یک نظامی بود، این را کاملاً پذیرفت. لذا سال ۱۳۱۴ وقتی آمد، شروع کرد بحث کشف حجاب را در ایران با بخش‌نامه و به اجبار پیش بردن که دیگر حالا همه‌ی شما می‌دانید چقدر چادرها بود که از سرها کشیده شد و چقدر مادر بزرگ‌های متدیّن ما بودند که وقتی چادر از سر آن‌ها کشیدند، دق کردند. خیلی زنانی بودند که دق کردند. خیلی زنانی بودند که مدّت‌های طولانی از خانه‌های خود بیرون نرفتند که مبتلا به کشف حجاب نشوند.

رضا خان سعی خود را کرد، تا حدّی هم این کار را موفّق شد امّا نه چندان. امّا زمان فرزند او، محمّد رضا که رسید او دیگر با زور اسلحه نیاورد که چادرها را بردارد. بلکه شروع به فرهنگ سازی کرد. به تعبیر امروزی جنگ نرم. نه به آن صورتی که لازم باشد حتماً با اسلحه بیاید بگوید که باید چادر را برداری. کاری کرد که حجاب در جامعه تحقیر بشود. به عنوان یک سمبل عقب‌ماندگی حساب بشود. یک جوان اگر می‌خواست برود -به خصوص در جاهای دانشگاهی- – نماز بخواند با اسلحه جلوی او را نمی‌گرفتند امّا این‌قدر متلک به او می‌گفتند که این کارها امل‌بازی است که دیگر خود او آرام آرام کنار می‌گذاشت. کاری که اولیای شیطان می‌کنند این شکلی است. فرهنگی می‌سازند که منکرات در آن رشد پیدا بکند و خوبی‌ها و معروف‌ها قبیح جلوه بکند. جای معروف و منکر را عوض می‌کند. جای خوبی‌ها و بدی‌ها را عوض می‌کند.