قرآن از عالم اسماء نازل شده است؛ یعنی اصل قرآن، خزینهی قرآن، معدن قرآن اسماء خدا بوده است. نه به این معنا که این قرآن را از آن بالا به پایین آوردهاند، خیر، نزول قرآن یعنی اصل آنجا است و این یک نازله است، یک رقیقه است که ما هم بتوانیم اندک بهرهای از آن ببریم. تشبیهاً مثل نور آفتاب در روز است. آفتاب در روز نور بسیار قوی دارد، حرارت بسیار قوی دارد، اصلاً حیات و چرخهی حیات را به چرخ در میآورد. امّا هنگام شب نور ماه را میبینید که نور همان آفتاب است چون ماه که از خود نوری ندارد. این نور، نور ضعیفی از نور آفتاب است یعنی نازلهی آن نور است، یعنی به تعبیر سادهتر این مهتاب مانند آیینهای است که نور آفتاب روی آن افتاده است و نوری کوچکی را میتاباند. شما فرض کنید اگر در شب آیینهای را جلوی ماه بگیرید. این آیینه هم نور میدهد. حالا شما سه نور دارید؛ یک نور خورشید، یک نور ماه، یک نور آیینه ولی در عین حال تنها یک نور است چون آیینه که از خود نوری ندارد، ماه هم از خود نوری ندارد. یک نور است، همان نور خورشید است که مدام ضعیف میشود و تنزّل پیدا میکند. تنزّل یعنی اصل آن بالا است و یک وجود ضعیف شده از آن پایین میآید. این نور آیینه همان نور خورشید است امّا ضعیف شده و نازلهی آن نور است.
قرآنی که در دست ما است تنزّل است، نزول است «إِنَّا أَنْزَلْناهُ»[۱] ما این را پایین فرستادیم. در وهم ما هم نمیآید که در روایات اصل قرآن چیست، امّا نازلهی آن به این عالم آمده است تا بندگان هم از آن استفاده کنند و بندگان هم بتوانند از این الفاظ استفاده کنند و بالا بروند. ما تصوّر کردیم قرآن تنها همین چیزی است که روی سر خود و داخل جیب و جلوی ماشین میگذاریم است؟ قرآن فقط همین است؟! این نازلهی قرآن است. همین نازله، همین وجود ضعیف شده که به قول مرحوم ملّاصدرا از هزار حجاب رد کرده تا این حجاب شده است تا بشود این الفاظ که من و شما بتوانیم آن را ببینیم و بشنویم و استفاده کنیم. همین نازله، همین الفاظ قرآن با الفاظ کتابهای دیگر فرق دارد.
خدا مرحوم ملّاصدرا را حمت کند، اگر غیر از ملّاصدرا بود آدم جرأت نمیکرد این را بگوید ولی این فیلسوف بزرگ در کتاب اسفار فرموده است: همین الفاظ قرآن با الفاظ کتابهای دیگر فرق دارد. تعبیر ملّاصدرا این است که اگر تو از ظلمتکدهی نفس خود خارج بشوی و به روح منوّر امیر المؤمنین (علیه السّلام) متّصل بشوی و بعد برگردی و قرآن را نگاه کنی همین خطوط قرآن را نور میبینی. همین چیزی که ما الآن آن را خطوط سیاه میبینیم، ملّاصدرا میفرماید: اگر از این ظلمتکده بیرون بروی و به روح منوّر امیر المؤمنین (علیه السّلام) متّصل بشوی وقتی برگردی همین الفاظ و خطوط قرآن را سفید میبینی، نور میبینی، من که آنها را سیاه میبینم چون خودم آنها را سیاه میبینم.
ایشان میگوید: این را دیدم و واقعاً هم وجود دارند. در همین زمان نزدیک هستند. در همین زمان ما مگر شما کربلایی کاظم ساروقی را نشنیدهاید؟
پی نوشت ها
[۱]– سورهی قدر، آیه ۱٫
پاسخ دهید