درخواست مستقیم از اولیاى الهى، به واسطه اعتقاد به ولایت تکوینى آنان است؛ یعنى، آنان متکى به اذن و اراده و قدرت الهى، مى توانند در عالم تکوین تصرف کنند و ـ مثلاً ـ مریض را شفا دهند.

درستى این نوع از توسّل به اولیاى الهى، مبتنى بر ولایت تکوینى اولیاى الهى است. قرآن کریم و روایات شیعه و سنى بر اعطاى چنین قدرتى به اولیاى الهى دلالت دارد:

در قرآن آمده است: هنگامى که بنى اسرائیل از حضرت موسى (علیه السّلام)  طلب آب کردند، وى با کوبیدن عصاى خود بر سنگ، دوازده چشمه آب از دل سنگ براى بنى اسرائیل روان ساخت.[۱]

حضرت عیسى، کور مادرزاد و مرض پیس را شفا مى داد و حتى مردگان را زنده مى کرد و از قبر بیرون مى آورد.[۲]

یکى از اولیاى الهى ـ که از یاران حضرت سلیمان بود ـ در کمتر از یک چشم به هم زدن، تخت بلقیس را از یمن نزد سلیمان حاضر کرد.[۳]

یوسف (علیه السّلام) پیراهن خود را به برادرانش داد و گفت: این را ببرید و بر چهره پدرم بیفکنید تا بینایى اش را باز یابد، و چون برادرانش به این دستور عمل کردند، چشمان حضرت یعقوب شفا یافت.[۴]

از دیدگاه روایات، عثمان بن ابى العاص ـ به واسطه تصرف تکوینى نبى اکرم (صلی الله علیه وآله)  و دست نهادن بر سینه وى ـ موفق به حفظ قرآن و عدم فراموشى آن تا آخر عمر شد.[۵]

در جنگ خیبر نیز، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  با تصرف تکوینى و مالیدن آب دهان مبارک خود بر چشمان على (علیه السّلام) ، چشم درد ایشان را شفا داد.[۶]

ولایت تکوینى پیامبران و اولیاى الهى، از سوى خداوند است، از همین رو، درخواست حاجت از اولیاى الهى همراه با این اعتقاد است که: آنان مستقل از اراده و نیروى الهى، توان هیچ گونه تأثیرگذارى و تصرف در عالم را ندارند: «لا حول و لا قوه الا بالله». بنابراین چنین درخواستى، همراه با این اعتقاد، هیچ گونه منافاتى با توحید و اعتقاد به این مطلب ندارد که: تنها مبدأ مؤثر در عالم هستى خداوند است.

بله این اعتقاد که آنان مبدأ مستقل تأثیر در عالم هستى اند، شرک در ربوبیت و درخواست با این اعتقاد، عملى مشرکانه است.

تقى الدین سبکى از علماى اهل سنت مى نویسد: «نوع سوم از توسّل این است که مقصود و حاجت، از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)  طلب شود؛ زیرا او قادر بر سبب و واسطه شدن در برآمدن حاجات است». وى در ادامه پس از نقل روایت عثمان ابى العاص و برطرف شدن مشکل وى، با تصرف تکوینى پیامبر (صلی الله علیه وآله)،[۷] مى نویسد: «تصرف پیامبر به اذن خدا و قدرت او و فعل او است؛ نه اینکه آن حضرت خالق و فاعل مستقل باشد».[۸]

 

دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی


[۱] – «وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ…»: اعراف ۷، آیه ۱۶۰٫

[۲] – «وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِی …»: مائده ۵، آیه ۱۱۰٫

[۳] – «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی …»: نحل ۱۶، آیه ۴۰٫

[۴] – یوسف ۱۲، آیات ۹۳ و ۹۶٫

[۵] – المعجم الکبیر، طبرانى، ج ۹، ص ۴۷؛ مجمع الزوائد، ح هیثمى، ج ۹، ص ۳؛ سبل الهدى و الرشاد صالحى شامى، ج ۶، ص ۲۹۹؛ الغدیر، ج ۵، ص ۱۴۵٫

[۶] – صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰٫

[۷] – روایت عثمان بن ابى العاص.

[۸] – تقى الدین سبکى، شفاء السقام فى زیاره خیر الانام، ص ۱۶۵٫