آیا قانون جذب غیر از کلام امام علی (ع) می باشد که می فرمایند: که هرکس به دنبال هرچه که باشد به همه یا بخشی از آن میرسد.
نکته ای که باید هنگام بررسی قانون جذب، به آن توجه شود تفکیک میان درستی های این قانون که در کلام معصومین علیهم السلام نیز به آن اشاره شده است و ادعاهای غیرقابل اثبات آن می باشد. بی تردید این قانون همانند تمام ایده های علمی دارای یکسری نکات درست و صحیح می باشد که حتی در آموزه های ما نیز به اشاره شده و بطلان آن بدین معنا نیست که به طور کل تمام ادعاهای آن باطل است.
درستی های قانون جذب
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان می شود و کسی که به ناراحتی ها بیندیشد، اندوهگین می شود. کسی که فکر کند می تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجه برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید می شود. اصلاحی که از سوی تعالیم دینی به این قانون وارد می شود این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب چندان فایده ای ندارد، بلکه سامان دهی افکار و مدیریت احساسات مفید و کارآمد است و موجب پدید آمدن احساسات مثبت می شود. برای نمونه امام حسن می فرماید: «آنچه را از دینا خواسته ای و به آن نرسیده ای، طوری فرض کن که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است.» (بحار ج۷۸ص۱۱۱) امام صادق علیه السلام فرمودند: »رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال می آورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد.» (میزان الحکمه ح۳۷۶۷) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: «یقین چه خوب اندوه را می راند.» (بحار ج۷۷ص۱۱۶) زیرا سرچشمه بی پایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرموده امام کاظم: «کسی که خود را به اندوه می زند، اهل اندوه می شود.» (میزان الحکمه ح۳۷۸۱)
اگر ما به هریک از پدیده های روانی شادی، غم، آرامش و… فکر کنیم در درون ما اتفاق می افتد اما پایدارتر و زیربنایی تر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم و آنچه در تعالیم اسلام آموزش داده شده، شناخت همین عوامل و شیوه کنترل و مهار آنهاست. در اینجا نیز از نیروی فکر استفاده می شود، همانطور که در فرمایش امام حسن علیه السلام دیدیم به آنچه دست نیافته ای اصلا فکر هم نکن، این تکنیک را می توانیم «فراموشی عامل رنج» به نامیم. البته در باره تکنیک های مدیریت احساسات در آیات و روایات سخن بسیار است؛ ولی آنچه به بحث حاضر مربوط می شود این است که اگر شما به یک احساس بیندیشی آن را در خود ایجاد خواهی کرد. در این مورد قانون جذب درست است.
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار مؤثر است، صد البته که تنها عامل نیست. بسیاری از بیماری ها به تصور و خیالات ما مربوط هستند، کسی که فکر کند سر درد دارد، به زودی سیستم عصبی او تجربه درد را برایش ایجاد خواهد کرد. و کسی که خود را تن درست و نیرومند می بیند، درست دیده است. از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: «هیچ بدنی با نیت و اراده قوی، ناتوان نمی شود.» (میزان الحکمه ح۲۰۹۴۹) و از سوی دیگر بر شکایت نکردن از دردها و ناله و شیون سر ندادن تأکید شده است. «خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین می شود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم می شود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من می آید.» (میزان الحمه ح ۱۸۷۸۶) در مقابل بی تابی کردن در بیماری ها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر می کند. (غررالحکم ح۱۱۹۸و۱۵۶۲) در این روایات سامان دهی به افکار و احساسات برای درمان و بهبودی هدف گرفته شده اما بر ارزش های اخلاقی نیز تأکید شده است. صبر، تسلیم خداوند بودن و ایمان به او بیش از افکار مثبت و احساسات خوب مورد توجه بوده و اساساً افکار و احساسات بر اساس ارزش های انسانی و اخلاقی طراحی شده است و چه بسا احساساتی که از این ارزش ها برنیامده باشد، تأثیر کمتری بگذارد.
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان می توانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوست داشتنی می داند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور می کند، همانگونه به نظر می رسد. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور می خوانیم: «خداوندا همانطور که چهره مرا زیبا آفریدی اخلاق و منش ام را نیز زیبا بگردان.» این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریده خداست.
چهارمین مصداق درست قانون جذب که با شرایطی می توان درستی آن را تجربه کرد این است که سایر تصورات و احساسات دیگران را اگر چه درباره ما نباشد می توانیم تغییر دهیم. برای مثال: فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. اما این موضوع به شرایط روانی و خواست او مربوط است و تنها به اندیشه و احساس فرد تأثیر گذار وابسته نیست.
پنجمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب می شود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته می کند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بی جهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با ۲۳ حدیث)
ششم، از دیگر درستی های قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمی تواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار می کند، که به همین نتیجه می رسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته می شوند و نه فکر. وسوسه ها از سوی شیطان است و معمولاً به صورت ناامیدی و ترس (آل عمران/۱۵۷)، دشمنی و جدایی (مائده/۹۱)، بی تابی(اعراف/۱۷۶) و ناکامی (قرقان/۲۹) در دل های ضعیف افکنده می شود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید زندگار وسوسه ها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ۹۱) و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. (کنز العمال ح۱۷۰۹)
تمام این موارد درست به اموری محدود می شود که فکر از طریق سیستم اعصاب، احساسات و رفتارها و گفتار ما را تحت تأثیر قرار می دهد و نتیجه طبیعی آن را محقق می کند. همچنین نیروی فکر می تواند با نمودهای احساسی و رفتاری و گفتاری فرد، روی احساس، رفتا و گفتار سایر افراد نیز تأثیر بگذارد. کافی است که ما از طریق رفتار یا گفتار و یا حالت های خود بتوانیم اندیشه و احساس خود را منتقل کنیم. یک انسان شاد می تواند دیگران را نیز شاد کند. یک انسان با اعتماد به نفس، طوری سخن می گوید و رفتار می کند، که به دیگران نیرو می دهد. یک شخص قدرتمند طوری نگاه می کند که دیگران قدرت او را احساس می کنند.
انسان می تواند با رفتار و کلمات و احساسش حتی شعور و احساس حیوانات را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً آنها را آرام یا مضطرب کند و یا حرکاتی را به آنها بیاموزد. یعنی افکارش از طریق، احساسات و رفتارها منتقل می شود.
اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمی تواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بال هایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماری هایی را درمان کند، که بنابه تقدیر الاهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفن هاوکینگ از بزرگ ترین فیزیکدانان روزگار ما مبتلا به فلج عمومی است. او بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
ادعای باطل قانون جذب
آنچه که در قانون جذب بر آن تکیه می شود قدرت خداگونه ذهن یا همان تجسم است. ادعای قانون جذب صرفا شامل تاثیر افکار بر روان و درون خود انسان نمی شود، بلکه ادعایش درباره تاثیر افکار بر امور خارج از وجود انسان است؛ به این صورت که انسان می تواند با استفاده از نیروی خلاق ذهن بر امور بیرون از جسم تصرف کند و جالب آنکه این نوع تاثیر را از نوع تاثیر علت تامه بر معلول می داند. یعنی فقط از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ذهن و پدیده ها سخن نمی گویند، بلکه از خالقیت ذهن می گویند و خلق و آفرینش را به ذهن نسبت می دهند و ادعا می کنند که ذهن انسان هر چه را تجسم کند، در عالم خارج و نه درون انسان، به وقوع می پیوندد. بی تردید چنین ادعایی مورد قبول معصومین علیهم السلام نبوده و آنچه که در کلام این بزرگواران به آن اشاره می شده است، تاثیر افکار بر روان و درون انسان و نه قدرت خلق گونه ذهن بشر بوده است.
بنابراین نباید تصور شود که منظور از قانون جذب فقط مثبت اندیشی، تلقین، خوش بینی، حمل بر صحت و اموری از این قبیل است که در تعالیم اسلامی نیز بر تاثیر و اهمیت آنان تاکید شده است. بی تردید قانون جذب اگر درست قرائت شود و از غلوّها و تعمیم های نابجا دور بماند، با واقعیت سازگار است، اما به صورتی که امروزه در جامعه معرفی شده دروغی بیش نیست.
منبع:پرسمان
پاسخ دهید