غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) یکی از پدیده‌هایی است که با اراده و تدبیر خداوند رخ داده است؛ پس به طور حتم دارای حکمت و مصلحتی مهم و قابل توجّه است. عبدالله بن فضل هاشمی می‌گوید: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می‌فرمود: «صاحب الامر، غیبتی دارد که ناگزیر اتّفاق می‌افتد و ناراستان و طرفداران باطل به شک می‌افتند». عرض کردم: «فدایت شوم چرا چنین می‌شود؟» فرمود: «به خاطر چیزی  که ما اجازه نداریم، آن را برای شما بازگو کنیم». عرض کردم:«حکمت و فایده‌ی این غیبت چیست؟» فرمئود: «حکمت غیبت او، همان حکمت غیبت آن عدّه از حجّت‌های خداوند است که قبلاً از آن‌ها یاد شده است؛ حکمت این غیبت نیز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد؛ همان‌طور که حکمت کارهایی که خضر انجام داد، تا قبل از جدا شدنش از موسی، معلوم نشد. ای پسر فضل! این امری الهی است و سرّ آن و جهات پنهانی آن نیز، الهی و به خدا مربوط است و هنگامی که ما می‌دانیم خداوند عزّوجل حکیم است، قبول و اعتراف می‌کنیم که تمام کارهایش، عین حکمت و درستی است؛ هر چند که علّت و چرایی آن کارها، برای ما روشن نشده باشد»[۱].

بر اساس این حدیث، علّت و حکمت اصلی «غیبت»، برای ما معلوم نیست و پس از ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) آشکار می‌گردد؛ ولی در روایات متعدد دیگر، اسرار و عللی برای غیبت آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و می‌تواند ما را نسبت به وقوع و غیبت و لزوم آن اطمینان بیشتری برساند.

در این‌جا عوامل و حکمت‌های غیبت بر اساس یک دسته‌بندی جدید و جامع- بیان می‌شود؛ بنابراین تقسیم، غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) هم از جانب خدا و به خواست و اراده‌ی او بوده است و هم مردم، حاکمان ظالم و شیعیان در آن نقش و تأثیر داشته‌اند.

یک. اراده و خواست خداوند

طبق بیان روایات، غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، بیشتر از ناحیه‌ی خدا و بر اساس مشیّت، حکمت و اراده‌ی او بوده است. در روند پیشینه‌دار تاریخ، وقایع و رویدادهای شگفت و خارق العاده‌ای رخ داده و این‌ها بر اساس سنّت‌ و قوانین الهی حاکم بر هستی بوده است. زندگی طولانی و غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) نیز از  چهارچوب این قانون خارج نیست. خداوند با غیبت حجّت خود، اهداف و اغراض زیر را در نظر داشته است:

۱-۱٫‌ آزمون و امتحان مردم

یکی از حکمت الهی در مسئله «غیبت حجّت»، امتحان و آزمایش انسان‌ها به خصوص شیعیان- است؛ یعنی، امتحان و آزمایش گروهی که ایمان محکمی ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانی هم که ایمان در اعماق دل آنان ریشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شداید و ایمان به غیب، ارزش و قدرشان معلوم می‌گردد و به درجاتی از ثواب نایل می‌آیند.

زراره بن اعین می‌گوید: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می‌فرمود: «قائم قبل از قیامش غیبتی دارد؛ گفتم: چرا؟ فرمود: می‌ترسد… [تا آن‌جا که فرمود:] «…وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَهَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُون‏»[۲]؛ «او منتظر است؛ امّا خداوند دوست دارد شیعه را آزمایش کند؛ آن‌‌گاه معتقدان و طرفداران باطل به شک می‌افتند».

جابر گوید: به امام باقر (علیه السّلام) عرض کردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «هَیْهَاتَ هَیْهَات!:لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا حَتَّى یَذْهَبَ الْکَیدِرُ وَ یَبْقَى الصَّفْوُ»[۳]؛ «دور است، دور است؛ فرج ما پیش نخواهد آمد تا این‌که غربال شوید، باز غربال شوید… تا این‌که ناخالصی از بین برود و صافی باقی بماند».

بر این اساس آزمایش مردم از دو جهت صورت می‌گیرد:

الف. چون اصل غیبت بسیار طولانی می‌شود، بیشتر مردم در شک و تردید می‌افتند و برخی در اصل ولادت و بعضی نیز در بقای آن حضرت شک می‌کنند.

ب. شدّت‌ها و پیشامدهای ناگوار، باعث می‌شود که حفظ ایمان و استقامت در راه دین، بسیار دشوار گردد و ایمان افراد در مخاطرات سخت واقع شود[۴].

اگر کسی اعتقاد خود را به امام (علیه السّلام) از دست ندهد و یا در مشکلات و سختی‌ها استقامت داشته و مؤمن باشد، از این امتحان سربلند بیرون می‌آید. امام صادق (علیه السّلام) نیز فرموده است:«… لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا وَ یُمَیَّزُوا وَ یُغَرْبَلُوا وَ یَخْرُجُ مِنَ الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کَثِیر»[۵]؛ «مردم باید خالص و پاک شوند و از هم تمییز داده شد و غربال شوند و مردم بسیاری از غربال خارج شوند».

۱-۲٫‌ اتمام غیبت

 با غیبت طولانی ولیّ الهی، همه‌ی گروه‌ها، افراد، اندیشه‌ها و نظام‌ها، امکان حکومت بر مردم و مدیریت جامعه را پیدا کرده و ضعف و ناتوانی خود را در اداره‌ی جامعه و رفع مشکلات و گسترش عدالت بروز می‌دهند. این در حالی است که حکومت و ولایت بر مردم، شایسته و بایسته اولیای الهی به خصوص دوازده امام معصوم- و خداوند می‌خواهد بدین ترتیب با مردم اتمام حجّت کند و توجّه و خواست آنان را به حکومت معصومان جلب نماید.

امام صادق (علیه السّلام) در این زمینه می‌فرماید: «مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ»[۶]؛ «ظهور تحقّق نمی‌یاید تا این‌که گروهی نماند، مگر این‌که بر مردم حکومت کرده باشد تا کسی نگوید: اگر ما حکومت داشتیم؛ عدالت را (می‌گستراندیم)! آن‌گاه قائم به حق و عدل قیام می‌کند».

۱-۳٫ تطابق و همسانی با پیامبران

خداوند بنابر مصالحی، انبیای گذشته را برای مدّتی از بین مردم مخفی می‌کرد؛ پس خواست که این موضوع را درباره‌ی حضرت مهدی هم پیاده کند تا آن حضرت، آخرین غیبت را انجام دهد و این سنّت الهی به طور کامل و تمام، به منصه ظهور رسد. حنان بن سدیر به نقل از پدرش از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند: «قائم ما غیبتی دارد که طولانی می‌شود»، عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! علّت آن چیست؟ فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ یُجْرِیَ فِیهِ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ (علیه السّلام) فِی غَیْبَاتِهِمْ وَ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ… مِنِ اسْتِیفَاءِ مَدَدِ غَیْبَاتِهِمْ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ» أَیْ سُنَناً عَلَى سُنَنِ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ»[۷]؛ «خداوند نمی‌خواهد این امر انجام شود؛ مگر این‌که تمام سنّت‌هایی را که پیامبران در غیبت‌هایشان داشته‌اند، در این غیبت قرار دهد… بنابراین باید تمام مدّت، مجموع غیبت‌های پیامبران، در این غیبت وجود داشته باشد. خداوند می‌فرماید: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»؛ مقصود این است که سنّت‌های گذشتگان، در مورد شما جاری خواهد شد».

۱-۴٫‌ هدایت بخشی مداوم

همان‌طور که در مباحث گذشته اشاره شد، امامان واسطه‌ی فیض الهی و منبع هدایت و راهنمایی مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدایت مردم وقتی آنان در برهه‌ای از زمان نعمت بی‌نظیر الهی (امام معصوم) را قدردان نبودند طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار می‌دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگاری بر روی مردم باز باشد. به نظر می‌رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فرا روی امامان، غیبت، بهترین وسیله این هدایت بخشی باشد.

امیر مؤمنان (علیه السّلام) فرموده است: «لا تخلوا الأرض من قائم للّه بحجه إما ظاهرا مشهورا أو خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج اللّه و بیناته‏…»[۸]؛ «زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن، قیام کند [به صورت] آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‌هایش از میان نرود (دلیل‌های روشن هدایت از بین نروند)».

۵-۱٫‌ ظهور نسل مؤمن از صلب کافر و منافق

طول غیبت، باعث می‌شود که اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنی باقی باشد، همه به دنیا بیایند؛ چنان‌که شیوه‌ی امامان معصوم نیز چنین بوده و حتّی پیش بینی‌هایی در مورد بعضی از افراد منافق و ناصبی داشتند. بعد از مدّتی نیز از صلب آنان، افرادی مؤمن و دوستدار اهل بیت (علیهِم السّلام) به دنیا می‌آمدند.

ابراهیم کرخی می‌گوید: به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم: خداوند سالمت بدارد؛ آیا علی (علیه السّلام) در دین خدا قوی نبود؟ فرمود: آری چنین بود: گفتم: پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوی ایشان نایستاد؟ چه چیزی باعث شد جلوی آن‌ها را نگیرد؟ فرمود: آیه‌ای از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم: آن آیه کدام است؟ فرمود: «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً»[۹].

خداوند عزوجل فرزندانی مؤمن، در پشت افرادی از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت علی، پدران کافر یا منافق را نمی‌کشت تا این‌که این امانت‌های الهی از پشت آنان خارج شوند و وقتی این فرزندان از صلب آنان خارج می‌شدند، بر هر کدام که دست می‌یافت، با آن‌ها می‌جنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانت‌های الهی از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند. ظهور نکرده و کسی را نمی‌کشد. امّا وقتی امانت‌ها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را می‌کشد»[۱۰].

۱-۶٫ ظهور قدرشناسی

یکی از حکمت‌ها و اسرار مهم غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، توجّه بیشتر مردم، به قدر و منزلت آن موعود امّت‌ها است. پس از آن همه قدرناشناسی که نسبت به پدران بزرگوار حضرت روا داشتند، او در پس پرده‌ی غیبت قرار گرفت تا گوهر گران‌بهای وجودش، بیشتر مورد توجّه قرار گیرد و هنگام ظهور با پذیرش و استقبال کامل مردم رو به رو شود.

دو. نقش و تأثیر مردم

یکی از عوامل مهم غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، عدم همراهی و تمکین مردم از آن حضرت و سستی و قصور در یاری امام (علیه السّلام) است؛ چنان‌که امامان پیشین، از این ناحیه آسیب‌های فراوانی دیدند و مرارت‌ها کشیدند. نتیجه این معصیت و نافرمانی بزرگ مردم، کشته شدند و شهادت همه آنان و از دست دادن حکومت بوده است! بر این اساس غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) بیشتر از ناحیه‌ی خود مردم بوده است؛ نه از سوی امام زنان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، خواجه نصیر الدین طوسی می‌گوید: «وجوده لطف و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»[۱۱] «وجود امام، لطف است (از سوی خدا) و تصرّف او [در امور] لطفی دیگر است و غیبت او، مربوط به خود ما است»؛ یعنی، عدم حضور امام و غیبت او از ناحیه‌ی خود ما و مشکلات و موانعی است که ما به وجود آورده‌ایم. در مورد نقش مردم در غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) می‌توان به چند مورد اشاره کرد:

۲-۱٫ تأدیب و متنبّه شدن

وقتی مردم به وظایف و مسئولیّت‌های خود، در برابر امام و پیشوای بر حق خود، پایبند نباشند و از اطاعت و یاری او سرپیچی کنند و از جان و مالش محافظت نکنند؛ روا است که خداوند، آن امام را برای مدتی از مردم جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت مردم از بسیاری از مواهب و الطاف امام معصوم (علیه السّلام) بی‌بهره مانده و از برکات ظاهری وجود او محروم می‌شوند و این نشانگر غضب و خشم الهی است.

محمّد بن فرج می‌گوید: امام ابوجعفر (علیه السّلام) برایم نوشت: «إِذَا غَضِبَ اللَّهُ- تَبَارَکَ و تَعَالى‏- عَلى‏ خَلْقِهِ، نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ»[۱۲]؛ «وقتی خداوند متعال بر مردم خشم‌ گیرد، ما را از کنارشان دور می‌سازد».

مروان انباری نقل می‌کند: از امام باقر (علیه السّلام) [نوشته یا پیامی] صادر شد که: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا کَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِهِمْ»[۱۳]؛ «وقتی خداوند، بودن ما را در میان قومی ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد».

۲-۲٫ ستمکاری و نادانی مردم

ظلم و ستمی که مردم هم بر خود و هم بر دیگران روا می‌دارند و از حجّت الهی، به جهت جهل و نادانی‌شان بهره کافی نمی‌برند، موجب غیبت امام (علیه السّلام) شده است. حضرت (علیه السّلام) در این زمینه می‌فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنَّ اللَّهَ سَیُعْمِی خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِم‏»[۱۴]؛ «ای مردم بدانید که زمین هرگز از حجّت الهی خالی نمی‌ماند، امّا پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمی که مرتکب می‌شوند و نیز به جهت اسراف و زیاده روی‌های که در حق خود انجام می‌دهند، از دیدن حجّت خودش (امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)) محروم می‌سازد».

در نقل دیگر آمده است: «…َ لَکِنَّ اللَّهَ سَیُعْمِی خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَهلِهِم، وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَهً وَاحِدَهً مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ سَاخَتْ بِأَهْلِهَا لَکِنَّ الْحُجَّهَ یَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا یَعْرِفُونَها…»[۱۵]؛ «…خداوند به واسطه نادانی و ستمکاری مردم، دیده‌‌ی ایشان را از دیدن حجّتش فرو می‌بندد… سپس حجّت (در زمان غیبت) مردم را می‌شناسد؛ ولی آنان او را نمی‌شناسند».

سه. دشمنان عنود و ستمگر

یکی از موانع و چالش‌های اساسی فرا روی امامان معصوم (علیهِم السّلام)، وجود حاکمان ظالم، دشمنان جاهل و کینه جو و نفاق پیشگان دنیا دوست بوده است. این امر منجر به غصب خلافت، کشته شدن امامان، انزوا و محدویت، فشارهای مالی و اقتصادی، جلوگیری از ارتباط با مردم و… شده بود.

امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) نیز با همه این خطرات رو به رو بود و حکمت الهی اقتضا می‌کرد که آن حضرت از دیدگاه‌ها غایب شود. با توجّه به این امر بدیهی، عوامل زیر در غیبت آن حضرت نقش و تأثیر زیادی داشته است:

۳-۱٫ جلوگیری از کشته شدن

امام حسن عسکری (علیه السّلام) فرمود: «بنی امیّه و بنی عبّاس، شمشرهای خود را برای ما تیز کردند؛ زیرا خود می‌دانستند که آن‌ها در خلافت حقی ندارند. آنان از ترس این‌که خلافت به جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی‌اش مستقرّ شود، به کشتن اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از بین بردن سلاله‌ی آن حضرت، همّت گماشتند تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند؛ ولی خداوند اراده کرد که او را بر احدی از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام رساند؛ اگر چه مشرکان خوش ندارند»[۱۶].

زراره می‌گوید: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می‌فرمود: «یَا زُرَارَهُ لَا بُدَّ لِلْقَائِمِ مِنْ غَیْبَه»؛ «به درستی که برای قائم غیبتی هست». پرسیدم: برای چه: فرمود: «یَخَافُ عَلَى نَفْسِه‏»؛ «بر جان خویش می‌ترسد»[۱۷].

امام باقر (علیه السّلام) می‌فرماید: «اذا ظهرَ قائِمُنا أهلَ البیت عم» قال: «فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً»؛ خفتکم على نفسی و جئتکم لما أذن لی ربی و أصلح لی أمری»[۱۸].

«وقتی قائم ما اهل بیت، ظهور کند، می‌گوید: «فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ…» از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم و اینکه چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم».

در این‌جا بیان دو نکته خالی از فایده نیست:

الف. ترس حضرت بر جان خود، برای آن است که او، آخرین ذخیره الهی است که باید برای تحقّق عدالت جهانی که وعده حتمی خداوند است- باقی بماند؛ وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسیر تحقّق اهداف الهی، استقبال می‌کند.

ب. خداوند متعال، هر چند قادر و توانا است که در هر زمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور قهر و غلبه، بر تمام ملل و حکومت‌ها پیش از فراهم شدن اسباب- غالب سازد؛ ولی چون جریان این جهان را بر مجرای اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانی که اسباب چنان ظهوری فراهم نشود، قیام آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدّمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند[۱۹].

۳-۲٫ خطر دشمنان داخلی و اهل نفاق

علاوه بر خطری که از ناحیه‌ی خلفای عبّاسی متوجّه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) بود؛ توطئه و اقدامات شومی نیز از طرف بعضی از نزدیکان فاسد و نفاق پیشه علیه آن حصرت صورت می‌گرفت و خطراتی را متوجّه او می‌ساخت. نمونه روشن آن خطر را می‌توان در اقدامات جعفر کذّاب جست و جو کرد. او با دستگاه خلافت ارتباط نزدیکی داشت و می‌خواست به کمک آنان مقام و دارایی امام عسکری (علیه السّلام) را تصاحب کرد و فرزند او را به کشتن دهد…!!

امام هادی (علیه السّلام) می‌فرمود: «از پسرم جعفر دوری کنید که او برای من، به منزله‌ی نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح که قرآن کریم در حق او می‌فرماید: نوح گفت: پسر من از کسان من است [؛ولی] خدا فرمود: ای نوح! او از کسان تو نیست آن عملی (فرزندی) است، غیر صالح»[۲۰].

بر این اساس امام عسکری فرمود: «…اگر جعفر بتواند مرا بکشد، هرگز دریغ نمی‌کند!!»[۲۱]

امام سجّاد (علیه السّلام) در پیش گویی خود، درباره‌ی جعفر کذّاب می‌فرماید: «گویی با چشم خود می‌بینیم که جعفر کذّاب (برادر امام عسکری)، طاغوت زمانش را وادار کرده که به جست و جوی ولیّ خدا بپردازد و آن غایب از دیده‌ها، در حفظ و حراست الهی است و حفاظت خانه‌ی پدر، بر عهده‌ی او است. این از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در کشتن او است، اگر دست بیابد، و این به طمع گرفتن میراث پدرش به ناحق است».

چهار. نقش امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)

غیبت و پنهان زیستی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، می‌تواند از ناحیه‌ی و خواست خود آن حضرت باشد، یعنی، آن حضرت در برابر تحقّق بعضی از اهداف و برنامه‌هایش و رهایی از قید و بند حکومت‌ها و با اذن الهی، از دیده‌ها غایب شده است. در این رابطه می‌توان به مؤلّفه‌های زیر اشاره کرد:

۴-۱٫ بیعت نکردن با حاکمان

یکی از عواملی که در روایات بسیار به آن اشاره شده، عدم بیعت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) با خلفای جور و طاغوت است، آن حضرت به جهت این‌که مثل پدرانش مجبور به بیعت با آنان نشود، به فرمان خدا از چشم مردم مخفی شد.

«بیعت، نوعی عقد و قرار داد دو سویه بین حاکم و فرمانبرداران است که از یک سو خلیفه را متعهّد به اداره‌ی جامعه… می‌کند و از طرف دیگر بیعت کنندگان متعهّد می‌شوند، ضمن شنیدن و اطاعت از خلیفه، از او حمایت کنند»[۲۲].

آن حضرت زمانی که ظهور می‌کند، بیعت هیچ کس و هیچ حکومت غاصب و ستمگری را حتی به عنوان تقیّه- بر گردن ندارد. او قیام می‌کند، در حالی که نسبت به احدی از جبّاران و حکومت‌های مختلف، تمکین و تسکین ندارد و از راه تقیّه هم حکومت‌های غیر اسلامی ناکامل را در ظاهر امضا نکرده است. او اکمل مظاهر اسم «العادل»، «الغالب»، و «الحاکم» است و چنان شخصیّت و مقامی از این‌که تحت سلطنت غیر خدا واقع شود. یا به حکومتی از حکومت‌های جائر به تقیّه رأی داده باشد  -بر حسب اخبار- محفوظ و محروس است و چنان‌که از اخبار فراوان استفاده می‌شود، آن حضرت به تقیّه عمل نمی‌کند و حق را آشکار و باطل را از صفحه‌ی روزگار برمی‌اندازد. پس یکی از حکمت‌ها و مصالح غیبت، این است که امام (علیه السّلام)، پیش از رسیدن وقت ظهور و مأمور شدند به قیام، ناچار نمی‌شود، مانند پدران بزرگوارش، از راه تقیّه با خلفا و زمامداران و سیاستمداران وقت، بیعت کند و وقتی که ظاهر می‌شود، هیچ بیعتی در گردن او نیست و هیچ حکومتی را بر خود غیر از حکومت خدا و احکام و قوانین قرآن، حتّی به ظاهر و از روی تقیه هم- نپذیرفته است[۲۳].

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) خود در این زمینه مرقوم فرموده است:

«…وَ أَمَّا عِلَّهُ مَا وَقَعَ‏ مِنَ‏ الْغَیْبَهِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ…» إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ لِطَاغِیَهِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَهَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی‏…»[۲۴]؛ «اما در مورد علّت غیبت خدای متعال می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هرگز نپرسید از مسائلی که اگر فاش شود، شما را اندوهگین سازد…» هر یک از پدران من بیعتی از طاغوت‌های زمان به گردن داشت، ولی من به هنگامی ظهور خواهم کرد که بیعت احدی از طاغوت‌ها، بر گردنم نباشد».

امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید: «یَقُومُ الْقَائِمُ و لَیْسَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ عَهْدٌ و لَاعَقْدٌ و لَا بَیْعَهٌ»[۲۵]؛ «قائم ما در حالی ظهور می‌کند که در گردن او، برای احدی، عهد و پیمان و بیعتی نباشد».

امام علی (علیه السّلام) در این باره فرموده بود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، برای احدی در گردن او بیعت نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفی می‌شود و خود از دیده‌ها پنهان می‌باشد»[۲۶].

۴-۲٫ آماده شدن جهان و افکار عمومی

یکی از علّت‌های مهم غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) و طولانی شدن پنهان زیستی آن حضرت، آماده ساخت جامعه بشری، برای رسیدن به مقصد نهایی و الهی خود است. آمادگی جهان عبارت است از: بالا رفتن سطح آگاهی مردم و درک نیاز به پیشوایی عادل و عالم، به وجود آمدن امکانات و زمینه‌های مناسب برای تشکیل یک حکومت جهانی، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بیدادگری و خواست جهانی و مردمی برای گسترش و احیای عدالت، معنویت و امنیت جهانی. تا این زمان (آمادگی جهانی) فرا رسد، حضرت در غیبت خواهند بود؛ زیرا وظیفه حضرت، تحقّق فراگیر و گسترده‌ی تمام اهداف و برنامه‌های پیامبران و اولیا است و اقدامات و اصطلاحات او، نیازمند درک بالا و شعور مترقّی از سوی مردم است. شیخ طوسی می‌گوید: «فلسفه‌ی غیبت فقدان قدرت لازم امام است که باید مردم به آن همّت گمارند؛ در واقع تا هنگامی که مردم زمینه اقتدار او را فراهم سازند، غیبت تداوم خواهد یافت؛ چرا که خداوند خواستار تقویت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، به وسیله بشر است، نه فرشتگان»[۲۷].

۵-۱٫ آماده سازی و تربیت شیعیان

یکی از حکمت‌های «پنهان زیستی» امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)، این بود که شیعیان ضعیف و کم ظرفیت، تربیت شده و سطح آگاهی و تحمّل و آمادگی آن‌ها بالا برود. علی بن یقطین از امام کاظم نقل می‌کند که: «شیعیان با آروزها، تربیت می‌شوند» پدرم یقطین به من گفت: چه آنچه راجع به سلطنت بنی عباس به ما گفته شده بود، انجام شد؛ ولی آنچه که به شما درباره‌ی فرج اهل بیت گفته شده بود، انجام نشد؟ به او گفتم: آنچه که به ما و شما گفته شده بود، هر دو از یک جا صادر شده است؛ نهایت این‌که وعده‌ای که به شما داده شد، سر رسید امّا وعده‌ی ما چون زمانش حتی نبود- هنوز نرسیده است. در عین حال ما را با ایجاد امید و آرزوی آن دوران تربیت کردند؛ چون اگر از همان نخست، به ما می‌گفتند که: فرج بیت، تا سال دویستم یا سیصدم انجام می‌شود، هر آینه مردم قساوت قلب می‌گرفتند و عموم آنان از اسلام برمی‌گشتند! امّا همیشه به ما گفته‌اند: به همین زودی و با سرعت این کار انجام می‌شود تا قلب های مردم حفظ شود و فرج را نزدیک بدانند»[۲۸].

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی مهدویت پیش از ظهور؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: رحیم کارگر


 

[۱]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۸۸، ج ۲۱۷٫

[۲]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰٫

[۳]. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳٫

[۴] . امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۱ و ۳۵۲٫

[۵]. همان.

[۶]. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۴٫

[۷]. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۱۲؛ الخرائج، ج ۲، ص ۹۵۵٫

[۸]. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷٫

[۹]. فتح (۴۸)، آیه ۲۵٫

[۱۰]اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۹٫

[۱۱]. کشف المراد، ص ۲۸۵٫

[۱۲]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۸؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳٫

[۱۳]. همان، ص ۴۹۸، ح ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰٫

[۱۴]. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۳، ح ۸٫

[۱۵]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۳۲، ج ۴۶۳٫

[۱۶]. منتخب الاثر، ص ۲۹۱٫

[۱۷]. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۷٫

[۱۸]. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۸۳، ح ۷۷۷٫

[۱۹]. ر. ک: امامت و مهدویّت، ج ۳، ص ۳۴۷٫

[۲۰]. الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۸٫

[۲۱]. الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۹٫

[۲۲]. نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۸۹٫

[۲۳]. امامت و مهدویّت ، ج ۲، ص ۳۵۰٫

[۲۴]. یوم الخلاص، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲٫

[۲۵]. الغیبه النعمانی، ص ۸۹ و ۱۰۰؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۲٫

[۲۶]. بشاره الاسلام، ص ۵۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۱٫

[۲۷]. تلخیص الشافی، ج ۱ و ۲، ص ۹۵ (نشر عزیزی).

[۲۸]. مرآه العقول، ج ۴، ص ۱۷۶، ج ۶ (به نقل از: مطلع الفجر، ص ۲۷٫