آیا کرامت با فضیلت فرق دارد؟
فرق کرامت با فضیلت چیست؟
پاسخ اجمالی
براساس آیه شریفه «و لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ … وفَضَّلنهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلا»، خداوند به انسان هم کرامت و هم فضیلت داده است.
در این که میان کرامت و فضیلت چه تفاوتى است؟ نظریات گوناگونى از سوی مفسران قرآن بیان شده است.
برخی می گویند؛ کرامت، ناظر به شرافت ذاتی شیء است که ویژه او است و مقایسه با غیر در آن لحاظ نمی شود؛ برخلاف فضیلت که مقایسه با غیر، رکن آن است.
به بیان دیگر؛ تکریم و کرامت یک معنای نفسی و مستقل است و آن عبارت است از این که خداوند انسان را با شرافت و با کرامت قرار داد. در تکریم کارى به غیر نیست، بلکه تنها شخص مورد تکریم در نظر است که داراى شرافت و کرامت شود. ولی تفضیل یک معنای نفسی و اضافی است و آن عبارت از این است که با اشتراک دو فرد در اصل بخشش، به یکی بیشتر از دیگری عطا نمود.
به بیان روشن تر، کرامت انسان نشان دهنده آن است که وی حقیقتاً از لحاظ وجودی دارای امتیاز و برجستگی است؛ اما افزون بر تکریم انسان، خداوند وی را بر بسیاری از موجودات برتری داده است. بنابر این مقصود از فضیلت انسان نسبت به بسیاری از مخلوقات، این است که هر چیزی که به موجودات دیگر داده شد، بیش از آن به انسان عطا شده است. ممکن است چیزی به انسان داده باشد که اصلاً اندکی از آن را به حیوان نداده باشد.[۱]
برخی نیز بر این باورند که؛ کرامت مربوط به امور ذاتی و طبیعی است، و فضیلت مربوط به اموری است که انسان با تلاش و کوشش خویش به دست می آورد و اکتسابی است؛ یعنی کرامت اشاره به مواهبى است که خدا ذاتا به انسان داده، و فضیلت اشاره به فضائلى است که انسان به توفیق الهى، به دست می آورد.
گروهی معتقدند؛ تکریم، گرامى داشتن به وسیله نعمت است و مستلزم این نیست که کسى را که به وسیله نعمت ها گرامى می دارند، برتر هم باشد؛ از این رو پس از ذکر تکریم، تفضیل را آورد، تا مطلب را تمام کرده باشد.
برخى گفته اند؛ تکریم مربوط به نعمت هاى دنیا و تفضیل مربوط به نعمت هاى آخرت است.
عده ای بر آنند؛ تکریم، به نعمت هایى است که باعث صحت تکلیف می شوند و تفضیل، به تکلیفى است که انسان را در معرض منزلت هاى عالى قرار می دهد.[۲]
بعضى هم می گویند؛ این احتمال نیز بسیار نزدیک به نظر می رسد که کرامت به جنبه هاى مادى اشاره داشته باشد و فضیلت، به مواهب معنوى؛ زیرا کلمه «فَضّلنا» غالباً در قرآن به همین معنا آمده است.[۳]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۱۵۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص ۲۱۶، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
[۲]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۶، ص ۶۶۲- ۶۶۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۱۹۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
پاسخ دهید