فرق بین «اجر کبیر» و «اجر عظیم» و «اجر کریم» که در قرآن آمده، چیست؟
این واژه ها در قرآن کریم در موارد متعدّدی به کار رفته اند، از جمله این که صفت برای اجر قرار گرفته اند.
گروهی از مفسّران، «اجر کبیر»، «اجر عظیم» و «اجر کریم» را در قرآن به معنای ثواب و پاداش بزرگ و فراوان، تفسیر نموده اند.
برخی هم مصداق آنها را بیان کرده و منظور از اجر کبیر، اجر عظیم و اجر کریم را بهشت دانسته اند.
به هر حال، اگر چه هر سه صفت برای اجر در قرآن به معنای پاداش بزرگ و فراوان است و تفاوتی از این جهت ندارند، و حتی مصداقی مانند بهشت را برای آن ذکر کرده اند، اما این صفات برای اجر، اشاره به تفاوت مراتب ثواب و پاداش نسبت به عمل مورد نظر و انجام دهندۀ آن دارد؛ لذا برخی از مفسّران در بیان ویژگی اجر به این مراتب اشاره کرده اند.
پاسخ تفصیلی
کلمات «کبیر»، «عظیم» و «کریم»، بر وزن «فعیل» و به لحاظ ادبی صفت مشبّهه هستند.[۱]
مفهوم شناسی
واژۀ «اجر» در لغت به معنای مزد، ثواب و پاداشی دنیوی یا اخروی که در مقابل عمل نیک، به انسان می رسد، آمده است.[۲]
«عظیم» یعنی؛ بزرگ، خواه محسوس باشد؛ مانند «… و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشى همچون کوه عظیمى بود»؛[۳] خواه معقول و معنوی؛[۴] مانند «و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم».[۵]
«کریم» از ریشۀ «کَرَم»به معنای «سخی»، «نفیس» و «عزیز» است.[۶] «کَرَم» اگر وصف خدا واقع شود، مراد از آن احسان و نعمت آشکار خداست و اگر وصف انسان باشد نام اخلاق و افعال پسندیده اوست که از وى ظاهر می شود به کسى کریم نگویند مگر بعد از آن که آن اخلاق و افعالى از وى ظاهر شود و هر چیزی که در نوع خود شریف است با کرم توصیف می شود.[۷]
«کبیر» به معنای عظیم القدر (قدر و منزلت بزرگ) است، چنان که علىّ به معناى بلند پایه است.[۸] «کبیر»، از اسما و صفات حسناى الاهی به معنای بزرگ و صاحب کبریایی است.[۹]
اصل صغیر و کبیر (کوچک و بزرگ) در اعیان است و به طور استعاره در معانى به کار می روند.[۱۰] از واژۀ کبیر به تناسب موصوف خود معانی متعددی مانند مقام و منزلت و کهنسالی در نظر گرفته می شود.[۱۱]
مراجعه به آیات قرآن نشان می دهد که واژۀ کبیر نوعاً در ذیل آیاتى آمده که سخن در قدرت و احاطه خداوند است.[۱۲]
فرق بین «کبیر» و «عظیم» از نگاه اهل لغت
۱ – «عظیم» در مقابل «حقیر» بوده و تقابلشان به تضاد است، اما «کبیر» در مقابل صغیر است. تقابل کبیر و صغیر نسبی است؛ یعنی یک چیز نسبت به چیز دیگر می تواند کبیر باشد، ولی به تناسب چیز بزرگ تر می تواند صغیر محسوب شود به خلاف «عظیم» که هیچ وقت بر آن اطلاق حقیر، نمی شود.[۱۳]
۲ – عظیم، قوی ترین مرتبه و بالاترین درجه از کبیر است و دلالت می کند بر مرتبۀ رفیعه، امّا کبیر، دلالت می کند بر مطلق رفعت.[۱۴]
واژۀ اجر با صفات مختلف در قرآن
این واژه ها در قرآن کریم در موارد متعدّدی به کار رفته اند، از جمله این که صفت برای اجر قرار گرفته اند. برای نمونه آیاتی ذکر می شود و در ضمن آن نظر مفسران و لغت شناسان و فرق بین این سه صفت بیان خواهد شد.
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبیراً»،[۱۵] «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّهٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَهً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً»[۱۶] و «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً».[۱۷]
گروهی از مفسّران، «اجر کبیر»،[۱۸] «اجر عظیم»[۱۹] و «اجر کریم»[۲۰] را در قرآن به معنای ثواب و پاداش بزرگ و فراوان، تفسیر نموده اند.
برخی هم مصداق آنها را بیان کرده و منظور از اجر کبیر،[۲۱] اجر عظیم[۲۲] و اجر کریم[۲۳] را بهشت دانسته اند.
به هر حال، اگر چه هر سه صفت برای اجر در قرآن به معنای پاداش بزرگ و فراوان است و تفاوتی از این جهت ندارند، و حتی مصداقی مانند بهشت را برای آن ذکر کرده اند، اما این صفات برای اجر، اشاره به تفاوت مراتب ثواب و پاداش نسبت به عمل مورد نظر و انجام دهندۀ آن دارد؛ لذا برخی از مفسّران در بیان ویژگی اجر به این مراتب اشاره کرده اند؛ مانند این که گفته اند:
۱ – «اجر کبیر»؛ یعنی اجری که هم به حسب ذاتش بزرگ باشد هم به حسب عدد که کمترینش ده برابر است.[۲۴]گویا اشاره دارد به آیۀ «هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر به او پاداش دهند».[۲۵]برخی می گویند: «اجر کبیر»، اجری است که کسی مقدارش را نمی داند جز همان کسی که عطا فرموده است.[۲۶]
۲ – «اجر عظیم»؛ یعنی خدا از باب تفضّل اضافه بر آن وعده اى که در مقابل عمل نیکوکاران داده پاداش بزرگى نیز به آنان عطا خواهد کرد.[۲۷]
۳ – «اجر کریم»؛ یعنی پاداش نیکو در آخرت بدون درخواست و طلب،[۲۸]همراه با تکریم و گرامیداشت.[۲۹]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. صفت مشبّهه آن اسمی است که از فعل لازم گرفته می شود و دلالت می کند بر وجود و ثبوت صفتی در موصوف خودش مانند کریم در مثال زید کریم؛ که دلالت می کند بر وجود صفت کرامت در زید بر وجه ثبوت یعنی صفت کرامت و بخشندگی به تازگی در زید به وجود نیامده و به زودی هم از او جدا نمی شود بلکه در او بوده و دارای استمرار است. ر.ک: جامع المقدّمات با تعلیقۀ مدرّس افغانی کتاب شرح انموذج، ص ۳۲۰ و ۳۲۱٫
[۲]. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ۱، ص ۲۵، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص ۶۴، دارالعلم، الدار الشامیه، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۳]. شعراء، ۶۳: «…فَانْفَلَقَ فَکانَ کلُّ فِرْقٍ کالطَّوْدِ الْعَظیم».
[۴]. قاموس قرآن، ج ۵، ص ۱۷٫
[۵]. صافات، ۷۶: «وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکرْبِ الْعَظیمِ».
[۶]. قاموس قرآن، ج ۶، ص ۱۰۳٫
[۷]. المفردات فی الفاظ القرآن، ص ۷۰۷٫
[۸] همان، ص ۷۳٫
[۹]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۵ و ۱۲۶، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق؛ قاموس قرآن، ج ۶، ص ۷۳٫
[۱۰]. المفردات فی الفاظ القرآن، ص ۶۹۶٫
[۱۱]. ر.ک: همان، ص ۶۹۶ و ۶۹۷٫
[۱۲]. قاموس قرآن، ج ۶، ص ۷۳٫
[۱۳]. مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱۰، ص ۱۷، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۱۴] همان، ج ۸، ص ۱۷۶٫
[۱۵]. اسراء، ۹: «این قرآن، به راهى که استوارترین راه هاست، هدایت مى کند و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى دهند، بشارت مى دهد که براى آنها پاداش بزرگى است».
.[۱۶] نساء، ۴۰: «خداوند (حتّى) به اندازه سنگینى ذرهاى ستم نمىکند و اگر کار نیکى باشد، آن را دو چندان مىسازد و از نزد خود، پاداش عظیمى (در برابر آن) مى دهد».
[۱۷]. روزى که با او دیدار کنند درودشان این است: «سلام». و خدا برایشان پاداشى کرامند آماده کرده است.، احزاب، ۴۴٫
[۱۸]. مترجمان، تفسیر هدایت، ج ۶، ص ۲۰۶، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
[۱۹]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۸۴، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
.[۲۰] طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۲۹، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، با مقدمۀ بلاغی، محمدجواد، ج ۸، ص ۵۶۹، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۲۱].کاشانى، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، ج ۵، ص ۲۶۰، کتابفروشى محمد حسن علمى، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۲۲] سبزوارى، نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، ص ۹۰، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، ۱۴۱۹ق.
[۲۳]. عاملى، على بن حسین، الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: محمودی، شیخ مالک، ج ۳، ص ۲۰، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اوّل، ۱۴۱۳ق.
[۲۴]. آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: على، عبدالبارى عطیه، ج ۸، ص ۲۲، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۲۵]. انعام، ۱۶۰٫
[۲۶]. طنطاوى، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج ۸، ص ۳۰۴، بی نا، بی جا، بی تا.
[۲۷]. نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ۳، ص ۲۳۷، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
[۲۸]. مراغى، احمد بن مصطفى، تفسیر المراغى، ج ۲۲، ص ۱۹، داراحیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ حسینى شیرازى، سید محمد، تبیین القرآن، ص ۴۳۶، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
[۲۹]. حسینى شیرازى، سید محمد، تبیین القرآن، ص ۴۳۶، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
پاسخ دهید