آیا فرضیه جذب با اسلام مطابقت دارد؟ و فرضیهای است درست؟
یکی از فرضیه هایی که در مورد قدرت ذهن در بعضی از معنویت های نوظهور ارائه می شود؛ فرضیه جذب می باشد، تعریف های متفاوتی از آن شده است که به عنوان نمونه گفته شده است: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت.واین که اگر انسان به دنیا فرمان دهد و باور کند که به خواسته اش رسیده است، تنها با همین تصورات ذهنی احساس کند (و مطمئن باشد) که به خواسته هایش رسیده است، یعنی دیگر باور کند که حتما به خواسته اش خواهد رسید و شک نداشته باشد؛ البته در طول تاریخ با استفاده از نیروهای شیطانی و سحر و … گروه ها و جریاناتی دیگر هم وجود داشته اند که سعی کرده اند، خواسته ها و اهداف انسان را از راه امور غیر عادی محقق کنند.
هرچند برای فرضیه جذب، دلایلی از علوم مختلف ارائه شده است و در برخی ابعاد آن می توان نمونه هایی مشابه را در متون دینی یافت؛ و فوائدی مانند اعتماد به نفس و تسکین آلام و دردهای روانی در آن وجود دارد؛ ولی بحث ما فعلا بر سر این موارد نیست، بلکه سخن در آن است که برخی از سخنرانان و نویسندگان داخلی که خواسته اند قانون راز یا جذب را بومی کنند، آیاتی از قرآن را مورد استناد قرار داده اند و از آن جا که این آیات هم به نوعی به بحث انسان کامل مرتبط است باید مورد توجه ما قرار گیرد. در این جا به نمونه ای اشاره می کنیم تا اشکالات واقع شده در نوع تفسیر آن ها روشن شود. از جمله آن آیات، آیه ۱۴ سوره مؤمنون است که به طور مشخص، بخشی از آیه را مورد استفاده قرار داده اند: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ [مؤمنون/۱۴] پس آفرین بر خدا و پرخیر و برکت است او که نیکوترین آفرینندگان است.» و تفسیر آن ها این است که خداوند به خاطر این قدرت فوق العاده که در ذهن انسان وجود دارد خود را تحسین کرده است و کسانی که از این قدرت غافل هستند را مصداق عبارت کریمۀ قرآن می دانند که فرموده است: «أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [اعراف/۱۷۹] و آنها همان غافلانند.»
بررسی و نقد:
۱. در ابتدا باید دانست که آیه ۱۴ مؤمنون با توضیح مراحل خلقت جسمی انسان آغاز می شود: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ.[المؤمنون/۱۴] آن گاه نطفه را علقه (به شکل خون بسته) کردیم، سپس علقه را (به صورت) مضغه (نظیر گوشت جویده شده) ساختیم، آن گاه مضغه را (تبدیل به) استخوان ها (ى نرم) نمودیم، پس بر استخوانها (لباس) گوشت پوشاندیم، سپس آن را (که جسمى نموکننده بود به واسطه دمیدن روح حیوانى به صورت) خلقى دیگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ایجاد کردیم، پس آفرین بر خدا و پرخیر و برکت است او که نیکوترین آفرینندگان است».
همان طور که از ظاهر آیه روشن است، علت آن تبرک و تکریمی که از انسان می شود، دمیدن روح در انسان است و این روح الهی است که او را متمایز می کند و الاّ مراحل جسمی که در اول آیه گفته شده است در حیوانات هم مشترک است بر اساس گفتار مفسران، (ف) که در «فَتَبَارَکَ اللَّهُ» آمده است تفریع بر جمله اخیر است «=ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» یعنی همین خلقت دیگر است که باعث تحسین شده است و آن قدر با عظمت است که به صراحت نیامده بلکه با عنوان (آخر) و مبهم آمده است.
حال سؤال اول آن است که افرادی که این آیه را منطبق بر قانون جذب می دانند آیا منظورشان قدرت روح و عظمتِ روح انسان است؟ که ظاهرا چنین نباشد؛ چون در آن صورت می توانستند صراحتا از روح نام ببرند و آیات دیگر هم که در مورد روح است استفاده کنند، ضمن آن که در قرآن روح از امر پروردگار شمرده شده است و مباحث گسترده ای دارد. از سوی دیگر برای رشد و تعالی روحی، باید از مسیر مشخص شریعت بهره برد و تلاش و همت صاحب روح را هم می طلبد و آیات و روایات فراوانی که انسان را به مجاهده و تقوا و نیز تلاش های اجتماعی و سیاسی و عمل صالح فرا می خواند، با این مطلب سازگار نیست که بگوییم با صرفِ تصور و خیال، انسان به دنبال خواسته های خود باشد «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى* وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى.[نجم/۳۹-۴۰] و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد.» «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[عصر/۲_۳] که انسان ها همه در زیانند. مگر آنها که ایمان آورده و اعمال شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش نمودند و به صبر توصیه کردند.»
۲. اگر ادعا شود این حالت خلاقیت ذهن و تأثیرگذاری ذهن بر جهان، حالت عمومیت دارد، می گوییم که این ادعا با واقعیت خارجی سازگار نیست و در این جهان که حاصل زندگی انسان ها به صورت ملموس و تجربه شده وجود دارد افراد به بسیاری از خواسته ها نمی رسند و خواسته های آن ها هم در تضاد است و امکان تحقق خواسته های متضاد و متزاحم وجود ندارد، و اگر منظور آن است که انسان های خاص و متکامل به این موقعیت می رسند، می توان وجود ولایت تکوینی در معصومین (علیه السلام) را تصور کرده که در این بخش مدّ نظر قرار گیرد؛ اما ماهیت ولایت تکوینی با قانون جذب متفاوت است. در این آیه هم اگر مقام انسان کامل و خلیفه اللهی مدنظر قرار گرفته باشد، کلام مدعی با توجیهاتی قابل دفاع است؛ ولی این قابلیت در اختیار همگان نیست و قابل درک و تفویض به عموم انسان ها نمی باشد، در حالی که مدافعانِ قانون راز گفته اند: «حکمرانان و بزرگان، این راز را می دانستند و تلاش کردم مردم آن را نفهمند، چون در آن صورت همه می خواستند از آن استفاده کند، بزرگان این راز را مخفی داشتند.»
این درحالی است که همان طور که گفته شده در آیه مطرح شده است که این خلقت، خلقت آخر است و خداوند، خود را به دلیل آن تحسین نموده است، در حالی که مانند قوانین کشف نشده مادی قابل دسترسی بشر باشد (که بنابر ادعای مدعیان، در حال کشف است) دیگر جایگاه تمجید این چنینی نداشت.
۳. آنچه در آیه ۱۴ سوره مؤمنون مورد تحسین قرار گرفته است، در برخی آیات دیگر هم عاملی برای خداوند بر سجده به انسان و عرضه امانت الهی (خلافت الهی) بر او شده است، در صورتی که حتی اگر فرض بگیریم افرادی با استفاده از قانون جذب به مراحل خاصی رسیده اند، براساس مستندات و فیلم هایی که برای قانون راز می آورند، غایت کار آن ها، رسیدن به ثروت و مقام و موقعیت های مادی ویژه است، و مسلما چنین امکاناتی را ظالمان و مستکبران در طول تاریخ داشته اند (امثال فرعون، قارون، نمرود) ولی ما نمی بینیم که در قرآن با بیان داستان های پیامبران و برخورد آن ها با این ظالمان، شدیدا به نفی و مبارزه با آن ها پرداخت است، پس روشن است که حتی اگر آیه دلالت بر استفاده از قانون جذب و راز هم داشته باشد، نباید محصول استفاده از این قدرت ها، صرف منافع دنیوی و امکانات زیاد مالی و… شود، در حالی که همان کسانی که از این آیات، تفسیر خاص ارائه می دهند، افراد را در آن کلاس ها به رسیدن به ثروت و منافع و امکانات دنیوی فرا می خوانند و آن ها را تشویق می کنند که این خواسته ها را اساس تفکر خود قرار دهند.
۴. اهل بیت (علیهم السلام) که دارای ولایت تکوینی و تأثیرگذاری بر طبیعت بودند به حدّ کفاف از دنیا بسنده کرده اند و از آرزوها و آمال دنیوی دوری جسته اند. در پایان تأکید می شود که از آن روی به قانون جذب پرداختیم که با آن بیانی که مدعیان دارند، این قانون به نوعی نافی تلاش، تقوا و دیگر سیره های ائمه است و به نوعی در تقابل با توسل و تکامل روح و مباحث انسان کامل است.
منبع:پرسمان
پاسخ دهید