شاید پرداختن به چنین شبهه‌ای ضروری نباشد زیرا نادرستی استدلال موجود در آن کاملاً واضح است، اما با این وجود، چند نکته را در این زمینه متذکر می‌شویم:
۱ – امام دهم یا امام هادی(ع) و فرزند ایشان امام حسن(ع) به عسکریین مشهورند و علت این نام‌گذاری آن است که این دو امام بزرگوار به اجبار و به دستور حاکمان عباسی مدت زیادی از عمرشان را در سامراء محصور بودند که در آن زمان، لشکرگاه و  پادگانی نظامی به شمار می‌آمد و زندگی آن حضرات به دلیل شدت نظارت، نظامی شده بود. علاوه بر اینکه برای لقب و نام‌گذاری، کمترین مناسبت کافی است مثل این‌که به خرمافروش می‌گفتند تمار(خرمایی)؛ نمی‌توان از این نام‌گذاری چنین استنباط نمود که شکل و قیافه او خرمایی است یا خصوصیات خرما در این شخص وجود دارد. خلاصه در نام‌گذاری به عسکری لازم نیست شخص حقیقتاً از لشکریان باشد، بلکه کمترین مناسبت کافی است.   
۲ – «عسکر» معرب «لشکر» است؛ یعنی لفظ لشکر وقتی وارد فرهنگ و زبان عربی شد آن‌را تبدیل به عسکر کردند و تمام معانی که در زبان عربی برای آن بیان کردند؛ مانند انبوه جمعیت، اجتماع افراد، محل اجتماع و زیادی از هر چیز در حقیقت بر گرفته از همین ریشه فارسی است.
[۱] چنان‌که در زبان فارسی نیز برای لشکر یا عسکر غیر از معنای سپاه و نیروی منظم و معین از نظامیان معنای دیگری نقل نکرده‌‌اند.
البته در برخی منابع از شهری در خوزستان به نام لشکر و یا عسکر مکرم نیز نام می‌برند.
[۲] بنابراین نه در زبان عربی عسکر به معنای عقیم و نازا آمده و نه در زبان فارسی!
۳ – لقب عسکری هم برای امام یازدهم و هم برای امام دهم(ع) به کار رفته و به آن دو جناب عسکریین می‌گفتند؛ پس اگر لقب عسکری برای افراد نازا باشد، باید امام هادی را نیز عقیم بدانیم، در حالی‌که با اعتراف به وجود امام حسن عسکری(ع) عقیم بودن امام هادی معنا ندارد و تردیدی نیست که امام دهم صاحب چند فرزند بود. بر این اساس، این استدلال از اساس باطل است.
۴ – معلوم نیست همه‌ی انواع انگور عسکری بی‌هسته باشند و اگر نوعی از انگور عسکری بی‌هسته است، دلیل نیست که علت نام‌گذاری‌اش به این نام  تنها به دلیل نداشتن هسته باشد، شاید به دلیل این‌که اولین فردی که آن‌را کاشت و ترویج کرد نامش عسکری بود، و یا ابتدا از منطقه، روستا و شهری که عسکری نامیده می‌شد رواج یافت.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ر. ک: فیومی، مصباح المنیر، واژه «عسکر»؛ ابن منظور، لسان العرب، واژه «عسکر»؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، واژه «عسکر»؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، واژه «عسکر».  

[۲]. ر. ک: دهخدا، علی اکبر، فرهنگ دهخدا، واژه «عسکر»؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، واژه «عسکر».