فرجام زندگی حضرت مهدی علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و این‌که گفته شده او به دست زنی یهودی کشته خواهد شد درست است یا خیر؟

درباره فرجام زندگی آخرین حجت الهی‌، دیدگاه‌های گوناگونی یاد شده است. برخی پایان عمر آن حضرت را با کشته‌شدن و شهادت دانسته, و برخی دیگر رحلت آن بزرگوار را به مرگ طبیعی ذکر کرده‌اند. هر کدام از دیدگاه‌های بالا مستند به دلایلی است.

 

یک. شهادت امام مهدی علیه السلام

 

۱ – روایاتی در دست است که پایان عمر همه امامان علیهم السلام را شهادت (مرگ غیر طبیعی) ذکر کرده است. از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود: … مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ؛[۱] : هیچ یک از ما امامان نیست، جز آن‌که کشته یا مسموم شود

این روایت، به این صورت فقط در کتاب کفایه الاثر نوشته علی‌ بن محمد خزاز قمی از دانشمندان قرن چهار و پنج هجری آمده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب یادشده نقل کرده است. آنچه در بررسی این روایت، قابل تأمل است این که: این روایت، در کتاب‌های پیش از آن مورد اشاره قرار نگرفته است. همچنین برخی از افراد که در سند روایت آمده‌اند مجهول بوده، در هیچ یک از کتاب‌های رجالی سخنی از آن‌ها به میان نیامده است.[۲] در ادامه روایت نیز مطلبی آمده که با اعتقاد شیعه در تعارض است و آن این که شمار امامان سیزده نفر خواهد شد؛ چرا که شمار امامان که از نسل علی علیه السلام است، دوازده نفر ذکر شده است که با خود آن حضرت سیزده خواهد شد؛ بنابراین استناد به این روایت، برای ادعای یادشده ناکافی می‌نماید.

 

۲ – شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ؛[۳] : «به خدا سوگند! نیست از ما مگر کشته شده به شهادت رسیده.

این روایت را فقط شیخ صدوق نقل کرده است. وی روایت یادشده را در کتاب من لایحضره الفقیه،[۴] به صورت مرسل (بدون ذکر کامل سند) و در دو کتاب امالی[۵] و عیون اخبار الرضا علیه السلام، [۶] با ذکر سند آورده است.

 

این احتمال که مقصودِ حضرت فقط امامان پیش از خود است و شهادت امامان پس از آن حضرت به دلیل نیاز دارد، استدلالِ قطعی آن بر همه امامان علیهم السلام را نیز ناتمام خواهد ساخت.[۷]

اما بررسی رجال سند:

این روایت دارای سندی صحیح و معتبر است؛[۸] در نتیجه می‌تواند نقص اسناد روایات قبل را جبران کند.

البته در کتاب عیون در صدر روایت سخنی به امام نسبت داده شده که طبق دیدگاه شیعه روایت از اعتبار ساقط می‌شود و آن سهو النبی است. در ابتدای روایت هروی از امام می‌پرسد: گروهی در کوفه گمان می‌کنند بر پیامبر در نماز سهوی عارض نشده است. و این پاسخ به امام نسبت داده شده که فرمود: کَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِی لَا یَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُو.

حال این پرسش پیش می‌آید که چگونه به روایتی که بزرگان شیعه از آن اعراض کرده‌اند استدلال می‌شود.

 

 

بررسی و داوری در این امر، مبتنی بر دو بحث است:

الف. آیا همه امامان علیهم السلام به شهادت رسیده‌اند؟ دیدگاه دانشمندان شیعه در این باره چیست؟

آنچه می‌توان در جایگاه دیدگاه شاخص در این باره مطرح کرد، یکی نظر شیخ صدوق است و دیگری نظر شیخ مفید. شیخ صدوق بر این باور است همه امامان علیهم السلام به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته‌اند. ولی شیخ مفید در نقد سخن شیخ صدوق دلیل‌های شهادت همه امامان را یقین‌آور نمی‌داند.[۹]

ب. در سخنی به چگونگی شهادت حضرت مهدی علیه السلام اشاره شده است.

 

 

به نظر می‌رسد نخستین کسی که چنین ادعایی را به گونه گسترده مطرح کرد، صاحب کتاب الزم الناصب بود. او در بخشی از کتاب خود آورده است:

پس چون هفتاد سال گذشت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا خواهد رسید؛ پس او را زنی از بنی‌تمیم که نامش سعیده و دارای ریشی همچون مردان است، با انداختن سنگی (برخی نقل‌ها سنگی که برای آردکردن گندم استفاده می‌شود) از بام بر آن حضرت به قتل خواهد رساند؛ در حالی که آن حضرت، از راه عبور می‌کند. چون از دنیا رفت، امام حسین، امور مربوط به وی را انجام خواهد داد.[۱۰]

در باره این سخن، باید توجه داشت:

از حیث سند:

متن هیچ گونه سندی ندارد.

گوینده آن نیز کاملا نامعلوم است.

از لحاظ متن:

کاملا منفرد است و هیچ گونه مشابه و مؤید مستقیمی برای آن یافت نشد.

تا قبل از قرن چهاردهم و کتاب الزام الناصب در هیچ منبعی دیده نشده است.

افزون بر آن اینکه این سخن ابهاماتی را پدید می‌آورد؛

برای چه انگیزه‌ای زنی در روزگار استقرار کامل حکومت عدل و بی همتای حضرت مهدی علیه السلام باید چنین کاری کند؟

با آن همه پیشرفت و تکامل علمی، چرا باید از این ابزار بسیار قدیمی که حتی در دوران ما نیز به نوعی کنار گذاشته شده و تا حد قابل توجهی تاریخی به شمار می‌رود برای آن عمل زشت استفاده کند؟

دیگران در هنگام رفت و آمد حضرت مهدی علیه السلام به عنوان امام و حاکم صالح علی الاطلاق همه عالم چگونه از حضرت غافلند که کسی بتواند به این سادگی و از نزدیک چنین سوء قصدی نماید؟

 

 

دو. رحلت به مرگ طبیعی

 

کسانی که می‌گویند آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا خواهد رفت، بر این باورند که:

 

ـ دلیل‌های دسته نخست (به‌ویژه روایت اول) ناتمام است.

 

ـ بر فرض قبول روایات یادشده، این روایات به حضرت مهدی علیه السلام تخصیص خورده است.

 

ـ شهادت آن حضرت، با روایاتی که بر اصلاح کامل جامعه در عصر ظهور دلالت دارد، در تعارض است.

 

ـ در روایاتی چند، سخن از مرگ طبیعی آن حضرت به میان آمده است. أیوب‌ بن نوح گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: «ما امیدواریم شما صاحب الامر باشید و خدای تعالی بدون خونریزی و شمشیر آن را به شما بازگرداند که با شما بیعت شده و سکه به نامتان ضرب گردیده است»، فرمود: هیچ یک از ما امامان نیست که نامه‌ها نزد او رفت و آمد کند و از مسائل پرسیده شود و با انگشتان بدو اشاره کنند و اموال نزد وی حمل شود، جز آن که به خدعه کشته شود یا آن که بر بستر خود بمیرد، تا جایی که که خدای تعالی، مردی را برای این امر برانگیزد که مولد و منشأ او مخفی، اما نسبش آشکار است.[۱۱]

از آن جا که «اغتیال» هر دو احتمال (کشته شدن و مسموم شدن) را شامل می‌شود،[۱۲] می‌توان احتمال داد از مرگ در بستر‌، همان مرگ طبیعی استفاده ‌شود. بنابراین طبق این روایت، مرگ طبیعی برخی از امامان علیهم السلام محتمل خواهد بود.

 

 

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: … پس چون معرفت و ایمان به این که او حسین علیه السلام است، در دل‌ها استقرار یافت, مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا می‌رسد. پس حسین بن علی علیهما السلام او را غسل می‌دهد؛ کفن می‌کند؛ حنوط می‌کند و در قبرش قرار می‌دهد… .[۱۳]

مرگ در روایت فوق شهادت را نیز شامل می‌شود اما احتمال مرگ طبیعی را نیز ردّ نمی‌کند. از آنچه یاد شد، به دست می‌آید که شهادت حضرت مهدی علیه السلام امری محتمل است و می‌توان از روایت امام رضا علیه السلام چنین برداشت کرد؛ اما همان‌گونه که شیخ مفید نیز بدان پایبند بوده، برای اثبات قطعی حکم به شهادت، ناکافی است و همان‌طور که علاوه بر آن برای هر امام نیاز به شواهد تاریخی است، برای حضرت مهدی علیه السلام نیز نیاز به دلیل دیگری داریم؛ بنابراین حکم قطعی به شهادت آن حضرت کاری بس مشکل است.

 

 

منبع:پرسمان


[۱] . علی‌ بن محمد خزاز قمی, کفایه الاثر, ص۲۲۶.

[۲] . إِسْحَاقَ بْنِ بُهْلُولٍ: نا شناخته؛ بُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ: نا شناخته؛ الزُّبَیْرِ بْنِ عَطَاءٍ: نا شناخته؛ عُمَیْرِ بْنِ هانی العیسی: ناشناخته؛ و یا عمیر بن مَانِی الْعَبْسِیِّ: ناشناخته. (بر اساس سند بحار الانوار)

[۳] . شیخ صدوق, من لایحضره الفقیه, ج۲, ص۵۸۵, ح۳۱۹۲.

[۴] . همان.

[۵] . شیخ صدوق, الامالی, ص۶۳.

[۶] . شیخ صدوق, عیون اخبار الرضاعلیه السلام , ج۲, ص۲۵۶, ح۹.

[۷] . دیدگاه شیخ مفید در باره سه امام ِ پس از آن حضرت این احتمال را تقویت می‌کند. (شیخ مفید, الارشاد, ج۲، ص۲۹۵)

[۸] . ـ محمد بن موسى بن المتوکل: إمامی و ثقه (الخلاصه للحلی، ص‏۱۴۹)

ـ علی بن إبراهیم: امامی، ثقه و جلیل القدر (رجال‏ نجاشی، ص‏۲۶۰)

ـ ابراهیم بن هاشم: امامی، ثقه و جلیل القدر (رجال‏ نجاشی، ص‏۱۶)

ـ أبی الصلت عبد السلام بن صالح الهروی: (روایت قبل)

[۹] . شیخ مفید، تصحیح‏الاعتقاد, ص۱۳۲.

[۱۰] . «فاذا تمت السبعون سنه أتی الحجه الموت فقتله امرأه من بنی تمیم اسمها سعیده و لها لحیه کلحیه الرجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز فی الطریق فاذا مات تولی تجهیزه الحسین …»، علی یزدی حایری, الزام الناصب, ج۲, ص۱۳۹٫ (لازم به یادآوری است که کتاب یادشده در بر دارنده روایات صحیح هم هست؛ ولی در آن روایات ضعیف نیز وجود دارد.)

[۱۱] . «مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَیْهِ الْکُتُبُ وَ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَیْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِیلَ أَوْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی, ج۱, ص۳۴۲؛ نعمانی، الغیبه, ص۱۶۸,ح۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه, ج۲, ص۳۷۰؛ اربلی، کشف الغمه, ج۲, ص۵۲۴؛ طبرسی، اعلام الوری, ص۴۳۳.

[۱۲] . ر. ک: محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج۴۹, ص۲۸۹.

[۱۳]. «…فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَهُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام جَاءَ الْحُجَّهَ الْمَوْتُ فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ وَ یَلْحَدُهُ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ۸ …»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی, ج۸, ص۲۰۷.