در زمان امیرالمومنین علی علیه السلام, چون آنحضرت گرفتار جنگهای داخلی شده بود قلمرو حکومت اسلامی توسعه چندانی نیافت، اما آنچه مهم است بدان توجه شود این است که گسترش قلمرو اسلامی به تنهایی و بدون در نظر گرفتن بُعد اخلاقی و دینی آن نه تنها مفید نیست بلکه بسیار مضر و خطرناک هم هست همانگونه که ما در فتوحات بعد از پیامبر اکرم و در زمان سه خلیفه اول یا در زمان خلفای اموی و عباسی شاهد آن بوده ایم.
اگر شخصیت و برتری افراد به اندازه گسترش جغرافیایی حکومت آنان باشد، پس دو خلیفه نخست بر پیامبر نیز برتری دارند!!!، زیرا در زمان پیامبر قدرتی که اسلام پیدا کرد، کمتر از قدرتی بود که در زمان آن دو به دست آورد.
اگر واقعاً میزان همان گسترش جغرافیایی حکومت است، در زمان هارون الرشید خورشید اسلام، بیش از همه وقت درخشش گرفت، پس باید هارون بالاتر از همه حتی پیامبر اکرم باشد!!!
اختلاف و دو دستگی در دوران خلافت امام علی نتیجۀ شیوۀ حکومت خلفای پیشین بود، خصوصاً در دوران خلیفۀ سوم، عدالت خواهی و انسان دوستی، به زراندوزی و تعصب قبیله ای تبدیل شد و امام می خواست این ملت دنیا طلب و زراندوز را به دوران عصر رسول خدا باز گرداند. دنیا طلبان، با چنین حکومتی مخالفت کردند وبا قدرت های مالی که قبلاً اندوخته بودند، ارتشی را برای جنگ با علی ترتیب دادن، و امام نیز به فرمان پیامبر، و صریح آیات قرآن با آنان جنگید.( صحیح ابن حبان: ۱۵/۲۸۵، حدیث ۶۹۳۷، مستدرک حاکم: ۳/۱۲۲، مسند احمد:۱۷/۳۶۰، حدیث۱۱۲۵۸٫)
بنابراین، اختلافاتی که باعث شد امیرالمومنین گرفتار جنگهای داخلی شده و نتواند آنگونه که باید و شاید قلمرو حکومتش را افزایش دهد، معلول حکومت علی نبود، معلول آن تربیتهای نادرست پیشینیان بود که پذیرای حکومت عدل الهی نبودند. اگر امیر المؤمنین (ع) نیز به جای سرکوبی ناکثین و قاسطین و مارقین، به صلح و سازش و امتیاز دادن با آنان پرداخته و به توسعۀ ظاهری قلمرو خلافت اسلامی می اندیشید، مطمئن باشید که اکنون دیگر همین مقدار هم که از اسلام وجود دارد وجود نمی داشت .

 

منبع:پرسمان