یکی از مسائل مهم و کلیدی در بررسی مکتب وهابیت، تحلیل و شناسایایی جایگاه غلات وهابیت می باشد، که از مهره های اصلی و بعضاً از علمای نامی این مکتب به حساب می آیند. در متن ذیل، حسن فرحان مالکی تلاش دارد تا به این مهم دست یابد. متن ذیل توسط علی فاطمی اقتباس شده است.
یکی از مسائل مهم و کلیدی در بررسی مکتب وهابیت، تحلیل و شناسایایی جایگاه غلات وهابیت می باشد، که از مهره های اصلی و بعضاً از علمای نامی این مکتب به حساب می آیند. لذا در این قسمت بنا داریم ابتدا مقایسه ای اجمالی، بین غلات سلفیه و اهل جاهلیت انجام دهیم تا اوصاف این دو گروه عیان شود. نکته بعدی بررسی تأثیراتی است که دودمان بنی امیه بر اعمال و عقاید غلات سلفیه برجای گذاشته اند؛ در نتیجه این غلات خواسته و نا خواسته وام دار این مکتب شده اند. سپس شباهت این غلات با خوارج صدر اسلام را مورد ارزیابی قرار دهیم، که این بحث(مقایسه غلات سلفیه با خوارج) از بارزترین موارد مناقشه ای، میان سایر مکاتب و مکتب سلفیت به شمار می رود، لذا نیاز به بررسی منصفانه دارد، از این رو باید شباهت ها و تفاوت های این دو گروه مورد ارزیابی قرار گیرد.
۱٫ تطبیق عینی اعمال غلات وهابیون، با ویژگی های اهل جاهلیت
شیخ محمد بن عبد الوهاب «۵۳ ویژگی» را برای اهل جاهلیت ذکر می کند؛ و بر همین اساس، اقدام به مقایسه مسلمین با مشرکین قریش می نماید که نتیجه آن، برتر دانستن کفار بر مسلمین و تکفیر اکثر مسلمانان است. این یکی از دستاوردهای مسلک وهابیت است، که تا امروز استمرار دارد و گریبان جامعه اسلامی جهان را گرفته است. اما آنچه حایز اهمیت است، این است که اگر از دریچه ای جدید به کلام شیخ نگاه کنیم، خواهیم دید بسیاری از این اوصاف، امروز با غلات وهابیت تطبیق عینی دارد و این غلات، هم شأن کفار جاهلیت هستند. در ذیل به گزیده ای از این ویژگی ها و اوصاف اشاره می کنیم، و تطبیق آنرا به شما می سپاریم، مگر در مواردی که لازم است نکاتی تحت آن مورد بیان شود:
- شیخ محمد بن عبد الوهاب میگوید: «دین اهل جاهلیت بر پایههایی استوار است که مهم ترین آنها تقلید است! و تمام کفار نیز از اولین نفر تا آخرین آنان، تقلید را مهم ترین اصل آیین خود میدانند».
توضیح و نقد:
رواج تقلید در میان غلات ما گویاتر از آن است که نیاز به ذکر نمونه داشته باشد، به ویژه در عقاید، زیرا اینان دیدگاه های علما در زمینه ی عقاید را دقیقاً به جای نصوص شرعی قرار میدهند، اگر فراتر از آن ندانند! امروز سلفیت برای ارائه استدلال کافی می داند، فقط بگوید: «امام احمد بن حنبل گفته است، شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید، یا شیخ محمد بن عبدالوهاب میگوید.» و با این بیان، گویا به نص شرعی، با دلالت و سند قطعی استدلال میکند! این نقص بزرگی است که مورد غفلت قرار گرفته و کسی به آن اهتمام نورزیده؛ بلکه حتی معترضان به اهل تقلید که تقلید فقهی را رد میکنند، از تقلید عقیدتی که در میان امت اسلام به ویژه در میان غلات سلفی رواج یافته، غفلت ورزیده اند، در حالی که تقلید عقیدتی بسیار نابود کننده تر از تقلید فقهی است.
- شیخ محمد بن عبد الوهاب میگوید: «از بزرگ ترین قواعد اهل جاهلیت، مغرور شدن به داشتن اکثریت است! و همین را دلیل درستی مدعای خود میدانند؛ و برای اثبات نادرستی راه دیگران، به غربت و کمی طرفداران آنان استدلال میکنند».
- شیخ محمد بن عبد الوهاب میگوید: «یکی از خصلتهای جاهلی، استدلال به سخن پیشینیان است، مانند سخنی که خداوند از نحوۀ استدلال فرعون نقل میکند: «آنگاه فرعون گفت پس حال اقوام سلف چیست؟».[۱]
- شیخ محمد بن عبد الوهاب میگوید: «از جمله خصلتهای اهل جاهلیت، استدلال به سخن کسانی است که به پندار آنها قوت فهم و عمل به آنان اعطا شده است.»
توضیح: بیسار پیش می آید، هنگامی که بحث و منظره ای رخ می دهد، برخی از مقلدان ابن تیمیه به مخالف خود میگویند: تو کوچک تر از آنی که بتوانی ابن تیمیه را – که دارای ذکاوت و اهل منطق، فلسفه و چنین و چنان است- درک کنی؟
- «از دیگر خصلتهای اهل جاهلیت این است که برای اثبات نادرستی یک مسلک، به پیروی مستضعفان از آن استدلال میکنند».
- «آنان در حق علما و صالحان غلو می کنند».
توضیح: این ویژگی در میان وهابیان نمونههای فراوانی دارد، و اگر کسی کتاب های غلات دربارۀ احمد بن حنبل، ابن تیمیه و شیخ محمد را بخواند، خیال میکند آنها دربارۀ موجودات خارق العاده ای گفت و گو میکنند که از جنس جن و انس و ملائکه نیستند؛ و این در حالی است که خود، از تندترین سرزنش کنندگان غلو در حق صالحان هستند.
- «آنان از هوای نفس و گمان متابعت کرده؛ و اوامر خدا را ترک میکنند».
توضیح: برخی از غلات ما هنگامی که با ادله شرعی مواجه میشوند، در پاسخ می گویند: دیدگاه ابن تیمیه یا ابن قیم، چنین و چنان است و علما چنین میگویند. اگر گویندۀ این سخنان عوام باشند، موضوع چندان مهم نیست، اما شاهدیم بزرگ ترین علما، از علمایی پیروی میکنند که علم آنان از همه کمتر و تعصبشان از همه بیشتر است؛ و زمانی که مردم رهبری خود را به افراد جاهل بسپارند، چراغ علم خاموش خواهد شد و آنان مردم و خود را گمراه خواهند کرد.
- «از جمله خصلتهای اهل جاهلیت این است که آنها درباره متابعت از آنچه خداوند دستور داده است، بهانه میآورند که نمی فهمند؛ و آن گروه گمراه، به تمسخر به پیامبران گفتند: «دل های ما در پرده غفلت است».[۲]
توضیح: هنگام گفت و گو با برخی غلات وهابیان، مشاهده کرده ام که به تمسخر میگویند: ما را احمق های نفهم فرض کن!
- «آنان عمل باطل خود را به انبیا نسبت میدهند.»
توضیح: غلات وهابیت و سلفیه، تکفیر را به خدا و رسولش نسبت میدهند.
- «از جمله خصلتهای اهل جاهلیت تناقض گویی است، بدین صورت که ادعای انتساب به دین پیامبر صلی الله و علیه و آله را دارند، اما از او پیروی نمی کنند».
توضیح: وقتی به برخی غلات وهابیت گفته میشود پیامبر صلی الله و علیه و آله چنین فرمود، در ردّ این دیدگاه میگویند: برخی از فقها چنان میگویند و آنها حدیث شناس تر از ما هستند!
- «آنان حتی به آنچه گروهشان میگویند عمل نمی کنند!»
توضیح: غلات وهابیت بر خلاف بزرگان مرتکب امور زیر می شوند:
– ابن تیمیه، جهمیه و رافضیه را تکفیر نمیکند
– ابن تیمیه، جایز نمی داند شخص به طور قاطع به رستگاری گروهی و هلاکت گروه دیگر حکم کند، زیرا اینها نسبتهای ناروا به خداوند است.
– و احمد بن حنبل تبرک به قبر و منبر پیامبر صلی الله و علیه و آله را موجب تکفیر نمی دانسته است.
- «یکی از صفات جاهلی این است که وقتی حق با کسی باشد که به او علاقه ندارند حق را نمی پذیرند!»
توضیح: یک سخن واحد را، از کسی که دوست دارند می پذیرند و از کسی که به او علاقه ندارند نمی پذیرند.
- «از دیگر صفات جاهلی، انکار چیزی است که اقرار کرده اند جزء دین آنهاست».
توضیح: از جمله مواردی که جزء دین ماست: نبودن حجت غیر از کلام خدا و رسول، سرزنش ظلم و تجاوز، وجود احادیث جعلی در کتب روایی و .. می باشد، اما غلات وهابیت این موارد را نمی پذیرند.
- «آنان نسبت به مذهب خود تعصب دارند.»
توضیح: تعصب نسبت به گروه خود و یاری آنان، از خصلتهای مهم جاهلی است، خواه گروهشان ظالم باشد، خواه مظلوم.»
- «آنان متعبد به حرام کردن احکام حلال هستند!»
- «احبار و رهبان خود را به جای خدا معبود خود میگیرند!»
- «به وسیله تقدیر الهی با شریعت الهی مبارزه میکنند».
- «آنان سخنان را تحریف میکنند».
- «آنان به مخالفان خود لقب باطل میدهند».
- «و از جمله صفات جاهلی تکذیب حق است».
- «از جمله صفات جاهلی دروغ بستن به خداوند است».
- «متهم کردن صالحان به عوض کردن دین پدرانشان».
- «ترک واجب به بهانۀ رعایت ورع».
- «بدون آگاهی، مردم را به گمراهی دعوت میکنند».
- «آنان ادعای محبت خدا را دارند، اما به احکام شرعی پایبند نیستند».
- «پیشوایان آنان یا عالم فاجرند یا عابد جاهل».
- «امید واهی به رستگاری خود دارند».
- «ادعا میکنند که فقط آنان دوست خدا هستند نه دیگران.»
- « به حسب خویش افتخار می کنند؛ و افتخار به حسب را ملاک برتری انسان می دانند».
- شخص را به جرم گناهی که دیگری مرتکب شده است مواخذه میکنند.»
- «دنیا در قلوبشان عظمت یافته و آخرت رنگ باخته است.»
- «متهم کردن پیروان پیامبران به عدم اخلاص و دنیا طلبی.»
- «باطل را لباس حق میپوشانند.»
- «با علم به حق آن را کتمان میکنند.»
- «بدون علم سخنی را به خدا نسبت میدهند».
- «تناقضگویی آشکار»
- «مخالفت و مجادله نسبت به چیزهایی که به آن علم ندارند».
- «ادعای پیروی از علمای سلف با اینکه صریحاً با آنان مخالفت میکنند».
- «آنان از حق جز چیزی که به نفع گروه آنها باشد نمی فهمند».
- «زندگی دنیا آنان را فریب داده است، پس گمان میکنند عطای خداوند به آنها نشانۀ رضایت خداوند از آنان است!»
۲. نقش و تأثیر دودمان بنی امیه در غلات سلفیه
حسن فرحان مالکی سرچشمه تمام گرفتاریهای مسلمانان، حتی سختگیریهای عقیدتی و فقهی را در دودمان بنیامیه می داند! غلات سلفیه و از جمله غلات وهابیت، دقیقاً در راه آنان گام برمیدارند. مهمترین دغدغه آنان در این امور همین است که به کمک آن، بندگان خدا را میان مشرک و موحد، هدایت شده و گمراه، تقسیم و میان امت اسلام تفرقه ایجاد کنند!
حسن فرحان مالکی معتقد است: ما گروه سلفیها، میراث دار دشمنان ناصبی اهل شام هستیم، به عنوان مثال، حکومت اموی تاثیر زیادی در ترویج سرزنش عراق داشت تا جایی که برخی از فقها و اهل فضل هم تحت تأثیر این اقدامات قرار گرفتند و حتی امام مالک، سخنانی دارد که میگوید: «احادیث اهل عراق را مانند احادیث اهل کتاب بدانید، نه تصدیقشان کنید و نه تکذیب.» وقتی مالک با آن جایگاه علمی اینگونه سخن میگوید. وای به حال سایر مردم!
و شگفت انگیزتر اینکه برخی از حنابله، مانند: ابن تیمیه ـ که شامی است ـ در سرزنش عراق زیادهروی کرده است؛ و اگر کسی به او بگوید بسیار خوب، بنابراین، امام احمد بن حنبل را که عراقی است نه تصدیق کنید و نه تکذیب، آنگاه مبهوت میشوند!
۳. شباهت های غلات سلفیه با خوارج صدر اسلام
* دلیل انحطاط خوارج
علت به افراط کشیده شدن خوارج و دیگر گروه های افراطی، تاکید آنان بر امثال امور مشتبه جزئی و نادیده گرفتن موارد قطعی و مهم بوده است. از این رو، ریختن خون مسلمانان را بر پایه دلایل نادرست یا دلیل ضعیفی مباح اعلام می کرده اند و در طول تاریخ افراطی ها به همین صورت به افراط کشیده شده اند.
* تشابه و تفاوت های میان خوارج و سلفیت
- تفاوت:
خوارج توده مسلمانان را تکفیر نمی کنند و ریختن خونشان را روا نمی دانند، و حال آنکه شیخ و پیروانش بالعکس، مسلمین را تکفیر و جان، مال و ناموسشان را مباح می شمارند. بلکه اباضیه در کتاب ها و اجتماعاتشان، دیدگاه وهابیت درباره ی تکفیر را رد می کنند. بنابراین اگر صحیح باشد که آنان را جزء خوارج قلمداد کنیم رد کردن تکفیر توسط آنان دلیل بر این است که یا خوارج معتدل شده اند، یا افراط وهابیان خیلی زشت است، یا هردو.
- تشابه:
مثلا یکی از این امور مشتبه دیدگاه برخی از علما در مورد شیخ و طرفدارش می باشد که آنان را به پیروی از خوارج متهم می کنند. به نظر آنان ویژگی های خوارج در این گروه جمع است، زیرا این گروه مانند خوارج مسلمانان را تکفیر می کنند و از طرف مشرق شورش نموده اند و آیاتی را که بر مشرکان نازل شده است بر مسلمانان تطبیق می کنند. همچنین این گروه اوامر و نواهی قرآن را می خوانند، اما از حنجره هایشان تجاوز نمی کند و از این رو، قرائت قرآن، آنان را از تکفیر مسلمانان و حلال دانستن ریختن خونشان باز نمی دارد؛ و علی رغم اینکه نصوص قرآنی از ظلم و لباس حق پوشاندن به باطل نهی کرده است، باز هم به مسلمانان ظلم می کنند.
منبع: مبلغ نه پیامبر / حسن بن فرحان مالکی / نشر ادیان
[۱] طه؛ ۵۱٫
[۲] بقره؛ ۸۸٫
پاسخ دهید