آدمی که گناه نمیکند آرام، آرام متوجّه میشود انسان مهمّی است و با دیگران تفاوت دارد. در جامعه راه میرود، مردم را میبیند، میبیند آنها هیچ کنترلی ندارند، هیچ حصن و دژی برای حفاظ ندارند. هر حرفی را میزنند، هر غذایی را میخورند، هر نگاهی را میاندازند، هر جایی میروند، بعد میبینند مثل اینکه ما مهم هستیم، ما مثل آنها نیستیم. همین که انسان میبیند مثل آنها نیست با خود تصور میکند که انسان مهمّی است. کم کم برای خود ارزش زیادی قائل میشود و خود را بزرگتر میبیند و برای خود بت میشود و تنها خود را قبول دارد. کم کم در همه عیب میبیند، در اساتید خود عیب میبیند، در بزرگان عیب میبیند، میگوید من آن عیبها را ندارم ولی او آن عیبها را دارد و همین ندیدن عیب در خود بالاترین عیب است و انسان مبتلا به عجب میشود؛ عُجب یعنی خودبینی و نتیجهی خودبینی خودخواهی است. خودخواهی کم کم شدید میشود و انسان خودپرست و خود محور میشود، خدا حذف میشود و انسان به جای خدا مینشیند. میگوید من بزرگ هستم، من مهم هستم و خود را خیلی مهم میپندارد.
غرور خشکه مقدس ها
کلیپ صوتی از آیت الله صدیقی
در حال لود شدن فایل های صوتی...
پاسخ دهید