عید بودن غدیر چیزی نیست که به تازگی بین مردم مرسوم شده باشد، بلکه از زمان پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شعیان آن را عید گرفته اند. در این نوشتار به نقل برخی از متون که به اثبات آن می پردازد اشاره ای می شود.
نیازی به اثبات ندارد که غدیر یک عید ناب اسلامی است و از سه قرن نخست هجری تا کنون به همین وصف معروف میباشد.
بدین ترتیب نادرستی سخن مقریزی روشن می شود که دربارهی عید غدیر خم میگوید:
غدیرخم نخستینبار در اسلام، در عراق و به روزگار معزّالدوله علی بن بویه معرفی شد که آن را در سال سیصد و پنجاه و دو هجری به وجود آورد. از آن روز بود که شیعهها آن را عید گرفتند.[۱]
این سخن درست نباشد و نتوان آن را پذیرفت.
۱- مسعودی گوید: فرزندان علی علیه السّلام و شیعیان وی این روز را بسی بزرگ میدارند.[۲]
مسعودی پیش از این تاریخ، یعنی در سال سیصد و چهل و شش هجری، مرده است.
۲- فرات بن ابراهیم از دانشمندان قرن سوم از امام جعفر صادق علیه السّلام از پدرش از پدرانشان از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آورده است که فرمود:
«یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَعْیَادِ أُمَّتِی وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ فِیهِ بِنَصْبِ أَخِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلَماً لِأُمَّتِی یَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَتَمَّ عَلَى أُمَّتِی فِیهِ النِّعْمَهَ وَ رَضِیَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً»[۳]
روز غدیر خم برترین عیدهای امّت من است و این همان روزی است که خدای متعال مرا فرمان داد که برادرم علی بن ابیطالب را به عنوان نشانه برای امّت منصوب دارم تا به سبب وجود او بعد از من راهنمایی شوند و این همان روزی است که خداوند دین را در آن کامل کرد و نعمت خود را بر امّت من تمام نمود و دین اسلام را برای آنها به عنوان دین پسندید. حدیثی که حافظ خرگوشی آورده مشعر بر این است که پیغمبر فرمود:
«هَنِّئُونِی؛ هَنِّئُونِی». مرا تهنیّت دهید، مرا تهنیّت دهید.
امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام نیز شعار پیغمبر بزرگوار صلّی الله علیه و آله و سلّم را پیروی کرده و این روز را عید گرفت.
در تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی در سوره مائده از جعفر بن محمّد ازدی از محمّد بن حسین صائغ از حسن بن علی صیرفی از محمّد بزّاز از فرات بن احنف از ابی عبدالله علیه السّلام روایت کرده گوید:
به آن حضرت گفتم: فدایت شوم؛ آیا برای مسلمین عیدی هست که از عید فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل باشد؟ فرمود:
«أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٌ:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ».[۴]
بلی افضل و اعظم و اشرف در نزد خدا از حیث منزلت آن روزی است که خدای متعال در آن روز دین خود را کامل کرد و این آیه را بر پیغمبر خود فرو فرستاد: «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما ]به عنوان[ آیینی برگزیدم و هر کس دچار گرسنگی شود، بیآنکه به گناه متمایل باشد ]اگر از آنچه منع شده است بخورد[، بیتردید، خدا آمرزنده مهربان است.»
گفتم: آن چه روزی است؟
فرمود:
«إِنَّ أَنْبِیَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانُوا إِذَا أَرَادَ أَحَدُهُمْ أَنْ یَعْقِدَ الْوَصِیَّهَ وَ الْإِمَامَهَ لِلْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ جَعَلُوا ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیداً وَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم عَلِیّاً لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أُنْزِلَ فِیهِ مَا أُنْزِلَ وَ کَمُلَ فِیهِ الدِّینُ وَ تَمَّتْ فِیهِ النِّعْمَهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ».
همانا پیغمبران بنی اسرائیل هر وقت میخواستند رشته وصیت و امامت را برای بعد از خود منعقد کنند، پس از انجام، آن روز را روز عید قرار میدادند و این روز، روزی است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، علی علیه السّلام را منصوب فرمود و در آن روز نازل شد آنچه که نازل شد و دین کامل گردید و نعمت بر مؤمنین تمام گشت.
گفتم: این روز در ایّام سال چه روزی است؟
فرمود:
«إِنَّ الْأَیَّامَ تَتَقَدَّمُ وَ تَتَأَخَّرُ وَ رُبَّمَا کَانَ یَوْمَ السَّبْتِ وَ الْأَحَدِ وَ الإثْنَیْنِ إِلَى آخِرِ أَیَّامِ السَّبْعَهِ».
ایّام مقدّم و مؤخّر میشود گاه روز شنبه باشد و گاه روز یکشنبه و زمانی روز دوشنبه تا آخر ایّام هفته.
گفتم: در این دو روز چه عملی برای ما سزاوار است که به جا آوریم؟
فرمود:
«هُوَ یَوْمُ عِبَادَهٍ وَ صَلَاهٍ وَ شُکْرٍ لِلَّهِ وَ حَمْدٍ لَهُ وَ سُرُورٍ لِمَا مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکُمْ مِنْ وَلَایَتِنَا فَإِنِّی أُحِبُّ لَکُمْ أَنْ تَصُومُوهُ».
این روز، روز عبادت و نماز و شکر و ستایش پروردگار است و روز ابراز مسرّت و خوشحالی شما است در قبال نعمت ولایت ما که خداوند در این روز بر شما منّت نهاده است و همانا من دوست دارم که شما در این روز، روزه بدارید.
۳- از علی بن ابراهیم از پدرش از قاسم بن یحیی، از جدّش حسن بن راشد، از ابی عبدالله علیه السّلام، روایت کرده که گوید:
به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم؛ آیا جز دو عید (فطر و قربان) برای مسلمین عیدی هست؟
فرمود:
«نَعَمْ یَا حَسَنُ، أَعْظَمُهُمَا وَ أَشْرَفُهُمَا».
بلی. ای حسن؛ اعظم و اشرف از آن دو عید.
گفتم: چه روزی است؟
فرمود: روزی که امیر المؤمنین علیه السّلام برای مردم به امامت منصوب شد.
گفتم: فدایت شوم؛ برای ما چه عملی سزاوار است که در آن روز انجام دهیم؟
فرمود:
«تَصُومُ یَا حَسَنُ وَ تُکْثِرُ الصَّلَاهَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَبَرَّأُ إِلَى اللَّهِ مِمَّنْ ظَلَمَهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ الْأَنْبِیَاءَ، کَانَتْ تَأْمُرُ الْأَوْصِیَاءَ بِالْیَوْمِ الَّذِی کَانَ یُقَامُ فِیهِ الْوَصِیُّ أَنْ یُتَّخَذَ عِیداً».
سزاوار است یا حسن که در آن روز، روزه بداری و بر محمّد و آل او بسیار درود فرستی و در پیشگاه الهی، از کسانی که بر آنها ستم کردند بیزاری بجویی؛ زیرا همانا پیغمبران (علیهم السّلام) اوصیای خود را امر میکردند تا روزی را که وصیّ آنها، به وصایت منصوب شده عید بگیرند.
عرض کردم: کسی که در این روز، روزه بدارد، پاداش او چگونه است؟
فرمود: معادل پاداش شصت ماه روزه.[۵]
مؤید این موضوع روایت خطیب بغدادی است که از رجال ثقه از ابو هریره نقل کند:
هر کس روز هجدهم ذیحجّه را روزه بگیرد، پاداش روزه شصت ماه برای او نوشته شود و این روز عید غدیر خم است…[۶]
۴- در روایات دیگری است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به علی علیه السّلام سفارش کرد این روز را عید بگیرند. [۷]
در این باره به روایت مفضّل بن عمر از امام جعفر صادق علیه السّلام[۸] و روایت عمّار بن حریز عبدی، [۹] ابو الحسن لیثی، [۱۰] روایت زیاد بن محمّد[۱۱]، و روایت سالم[۱۲] از امام جعفر صادق علیه السّلام مراجعه کنید.
۵- فیّاض بن محمّد بن عمر طوسی در سال دویست و پنجاه و نه هجری در سن نود سالگی گفت که حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا علیه السّلام را در حالی در روز غدیر ملاقات کرد که گروهی از خواص در محضرش بودند و آنها را برای افطار نزد خود نگه داشته و در عین حال غذا و هدایا و لباس و حتّی انگشتری و کفش برای خانههایشان فرستاده بود و وضع زندگی آنها را (از حیث معیشت) تغییر داده بود؛ همچنین وابستگان و نزدیکان خود را از هر جهت به وضع و صورت نوینی درآورده بود، طوری که در کلیهی شئون زندگی و آلات و ادوات معمولی، وضع جدید و نوینی به خود گرفته بودند که با روزهای قبل فرق داشت، حضرت فضیلت و سبقت این روز را برای آنان بیان میفرمود. [۱۳]
۶- در مختصر بصائر الدرجات به اسناد از محمّد بن علاء همدانی واسطی و یحیی بن جریح بغدادی روایت کرده که آن دو در ضمن حدیثی گویند:
همه با هم قصد ملاقات احمد بن اسحاق قمی، نماینده حضرت ابو محمّد عسکری علیه السّلام در شهر قم کردیم و در خانهی او را کوبیدیم. دخترکی عراقی در را گشود و از او دربارهی احمد بن اسحاق و قصد ملاقات سؤال کردیم؛ دخترک عراقی گفت: مشغول مراسم عید خویش است؛ زیرا امروز عید است. با خود گفتیم: سبحان الله؛ عیدهای شیعه چهار است: اضحی و فطر و غدیر و جمعه. [۱۴]
۶- علّامه امینی رحمه الله علیه در کتاب ارزشمند الغدیر دهها روایت از دهها منابع مورد اعتماد اهل سنّت فراهم آورده است که تأکید دارد غدیر خم، در قرون نخستین اسلامی عید گرفته میشد و در همه جا معروف و مشهور بود. کافی است به فصلی از این کتاب ذی قیمت مراجعه شود که تبریک شیخین، ابوبکر و عمر، به امیر المؤمنین علی علیه السّلام، به همین مناسبت را از شصت منبع آورده است! این جدای از منابعی است که تبریک صحابه را به این مناسبت آورده است و علاوه بر منابعی که به عید بودن غدیر خم تصریح کردهاند. این منابع بسی فراوان و پرشمار است. [۱۵]
از همه ی این روایات و متون مندرج در منابع بیشمار دانسته شود که سخن مغرضانهی ابن تیمیه، نادرست است که دربارهی غدیر خم میگوید:
عید گرفتن این روز اصل و اساسی ندارد؛ زیرا در میان سلف کسی وجود ندارد، نه از اهل بیت و نه از دیگران که آن را عید گرفته باشد.[۱۶]
این سخن از درجهی اعتبار ساقط است؛ زیرا نه به دلیل علمی مستند است و نه شاهدی از تاریخ دارد، بلکه دلایل متقن روایی و تاریخی، خلاف آن را ثابت میکند.
موضع بدخواهان علی علیه السّلام
در متون پیش گفته آمده بود که روزهی عید غدیر خم، یعنی هجدهم ذیحجّه برابر است با روزهی شصت ماه، لیکن بدخواهان و کینهتوزان علی علیه السّلام، تحمّل شنیدن این فضیلت را ندارند بلکه قاطعانه این موضوع را رد و با سوگندهای شدید و غلیظ آن را تکذیب میکنند. مستند آنان، هم عجیب است و هم غریب. به سخن ابن کثیر توجّه کنید که به نقل از ذهبی دربارهی این حدیث میگوید:
این حدیث بسی منکر و بلکه دروغ است، زیرا مخالف روایاتی است که در صحیحین از امیرالمؤمنین عمر بن خطاب به اثبات رسیده که این آیه در روز جمعه، یعنی روز عرفه نازل شد و چنانکه گذشت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در آنجا در حال وقوف بود.
همچنین است این گفته وی که روزه هجدهم ذیحجّه که روز غدیر خم باشد؛ برابر است با روزهی شصت ماه. این سخن هم نادرست است؛ زیرا در روایت صحیح به اثبات رسیده که روزهی ماه رمضان، فضیلت روزه ده ماه را دارد. حال چگونه روزهی یک روز برابر است با روزهی شصت ماه؟! این سخن باطل است!
شیخ ما حافظ ابو عبدالله ذهبی پس از آنکه این حدیث را نقل کرده میگوید: این حدیث بسی منکر است و آن را حبشون خلال و احمد بن عبدالله بن احمد نیری، که هر دو صدوق هستند، از علی بن سعید رملی از ضمره روایت کردهاند.
گوید: این حدیث از عمر بن خطاب و مالک بن حویرث و انس بن مالک و ابو سعید (خدری) و دیگران به طرق واهی روایت میشود.
گوید: صدر حدیث متواتر اس و یقین دارم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آن را گفته است امّا این عبارت: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ»؛ افزودهای است که از اسنادی قوی برخوردار باشد. امّا این روزه، درست نباشد. نه؛ به خدا قسم؛ این آیه نازل نشد مگر در روز عرفه یعنی چند روز قبل از غدیر خم. در هر حال خداوند به حقیقت آگاهتر است. [۱۷]
رد متون فوق
در پاسخ می گوییم:
این سخن ذهبی به اجمال و تفصیل مردود است؛ زیرا:
۱- گفتیم: نزول آیهی اکمال دین و اتمام نعمت در روز عرفه و ضمن سورهی مائده بدان معنی نباشد که بار دیگر پس از نُه روز در غدیر خم، نازل نشده است! میدانیم: آیات و سورههایی وجود دارد که چندین بار به اقتضا و به مناسبتهای مختلف نازل شدهاند.
۲- اینان خود نیز روایت کردهاند که هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد و سپس شش روز از ماه شوال را به دنبال آن روزه شود، چنان است که همهی روزگار را روزه گرفته است. [۱۸]
۳- یزید بن هارون، از سعبه، از انس بن سیرین، از عبدالملک بن منهال، از پدرش، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که امر میکرد: روزهای موسوم به ایّام البیض یعنی سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه را روزه بگیرد و میفرمود:
این روزه، همانند روزهی همهی دهر است یا در هیئت روزهی همهی دهر. [۱۹]
۴- از علی علیه السّلام روایت است که فرمود:
در رجب، روز و شبی است، هر کس آن روز را روزه بگیرد و آن شب را عبادت کند، آن را از پاداش، همانند کسی باشد که صد سال روزه گرفته باشد و صد سال عبادت کرده و آن، سه شب مانده از رجب است که در آن روز خداوند، محمّد را به پیغمبری برانگیخت. [۲۰]
۵- روایت است:
هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد، چنان است که یک سال روزه داشته است. [۲۱]
۶- عبدالله بن عمر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است:
روزهی عرفه، پاداش روزهی سال را دارد. [۲۲]
در متن دیگری آمده است: برابر است با روزه دو سال. [۲۳]
۷- از ابوقتاده روایت است که گفت:
روزهی روز عرفه برابر است با روزهی همان سال و سالی که پس از آن میآید و روزهی عاشورا، برابر است با روزهی یک سال. [۲۴]
۸- به طریق مرسل آمده است:
روزهی هر روز از روزهای دهگانه، همانند روزهی ماه رمضان است و روزهی روز عرفه همانند روزهی چهارده ماه. [۲۵]
تواتر حدیث غدیر
بیتردید این حدیث هم متواتر است و از طرق مختلف از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است.شمار انبوهی آن را از افرادی پرشمار نقل کردهاند و در روایات صحیح و حسن فراوانی آمده است. تواتر حدیث، پژوهشگران حقیقتجو را از دقت نظر در اسناد آن بینیاز کرده است. بدین ترتیب به تلاش برخی افراد بیاطلاع و ناآگاه که شناختی در این علم ندارند و خواستهاند آن را تضعیف کنند، توجّه نمیشود. حدیث غدیر چنانکه میگویند به طریق مرفوع از این افراد روایت شده است:
ابوبکر، عمر بن خطاب، طلحه بن عبدالله، زبیر بن عوّام، سعد بن ابی وقّاص، عبدالرحمن بن عوف، عبّاس بن عبدالمطلب، زید بن ارقم، براء بن عازب، بریده بن حصیب، ابوهریره، ابو سعید خدری، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عبّاس، حبشی بن جناده، عبدالله بن مسعود، عمران بن حصین، عبدالله بن عمر، عمّار بن یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، اسعد بن زراره، خزیمه بن ثابت، ابوایوب انصاری، سهل بن حنیف، حذیفه بن یمان، سمره بن جندب، زید بن ثابت، انس بن مالک و غیر آنها از صحابه. از گروهی از آنها به طریق صحیح نقل شده است و موجب میشود که به صدور این خبر ز آنان قطع و یقین داشته باشیم و نیز مسلّم شده است که این گفتار از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز غدیر خم صادر گردیده است.[۲۶]
۹- عبدالله بن عبّاس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است:
هر کس، روز عرفه را روزه بگیرد، کفاره دو سال او باشد و هر کس یک روز از محرم را روزه بگیرد، در مقابل هر روز، ثواب سی روز برد.[۲۷]
۱۰- بخاری، مسلم، احمد ابن ماجه و دیگران روایت کردهاند که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به عبدالله بن عمرو فرمود:
سه روز از میانهی ماه را روزه بگیر که با روزهی همهی دهر برابر است. [۲۸]
آیا عجلونی و ذهبی و دیگر کسانی که به شیوهی آنان میاندیشند، میتوانند همه این روایات و دیگر احادیثی را تکذیب کنند که در همین سیاق آمده است؟! تقریباً هیچ یک از جوامع و کتب حدیثی اهل سنّت نیست که به ثواب روزهی ایّام سال نپرداخته باشد.
شاید دشمنی و مخالفت با علی علیه السّلام است که این افراد را بر آن میدارد تا هر آنچه را در تأیید امامت او است یا در محکومیت ستمی که پس از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بر او و همسرش فاطمه (علیها سلام) رفت؛ مورد تردید و تشکیک قرار دهند!!
منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۱ صفحات ۳۷ تا ۴۸٫
[۱]ـ الخطط و الآثار، ۱/۲۸۸٫
[۲]ـ التنبیه و الاشراف، ۲۲۱ـ ۲۲٫
[۳]ـ ر. ک: الغدیر، ۱/۲۸۳؛ امالی، صدوق، ۱۸۸؛ اقبال الاعمال، ۲/۲۶۴؛ بحار الانوار، ۳۷/۱۰۹؛ ۹۴/۱۱۰؛ نور الثقلین، ۱/۵۸۹؛ بشاره المصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لشیعه المرتضی (علیه السّلام)، ۴۹؛ موسوعه الامام علی بن ابیطالب (علیه السّلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ، ۲/۳۳۹؛ روضه الواعظین، ۱۰۲٫
[۴]– مائده: ۳٫ ر.ک: الغدیر، ۱/ ۲۸۴- ۲۸۵؛ تفسیر فرات، ۱۱۷؛ مستدرک وسائل الشیعه، ۶/ ۲۷۸؛ مستدرک سفینه البحار، ۷/ ۴۷۳؛ بحار الأنوار، ۳۷/ ۱۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ۶/ ۱۸۰؛ ۳۱۳؛ ۴۱۳٫
[۵]. الکافی، ۴/ ۱۴۹- ۱۴۸؛ الغدیر، ۱/۲۸۵؛ مصباح المتهجد، ۶۸۰؛ ذخیره المعاد، ۱/ ۳/ ۵۱۹؛ مشارق الشموس، ۲/ ۴۵۱؛ الحدائق الناضره، ۱۳/ ۳۶۱؛ جامع المدارک، ۲/۲۲۴؛ ثواب الاعمال، ۷۴؛ من لا یحضره الفقیه، ۲/ ۹۰؛ تهذیب الاحکام، ۴/ ۳۰۵؛ وسائل الشیعه، ۱۰/ ۴۴۱؛ بحار الأنوار، ۳۷/ ۱۷۲؛ ۹۴/ ۱۱۱؛ جامع احادیث الشیعه، ۹/ ۴۲۰؛ بشاره المصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لشیعه المرتضی (علیه السّلام)، ۳۶۴٫
[۶]. تاریخ بغداد، ۸/ ۲۹۰؛ تذکره الخواص، ۳۰؛ المناقب، خوارزمی، ۹۴؛ در این کتاب به جای شصت ماه، شصت سال آمده است؛ مناقب الامام علی (علیه السّلام)، ابن المغازلی، ۱۹؛ فرائد المسطین، ۱/۷۷؛ الغدیر، ۱/ ۴۰۱- ۴۰۲؛ ر.ک: الاربعین، شیرازی، ۱۱۴؛ سیره ابن کثیر،۴/ ۴۲۵؛ امالی، صدوق، ۵۰؛ شرح اصول الکافی، ۵/ ۱۹۶؛ ۶/ ۱۲۰٫؛ ینابیع الموده، ۲/ ۲۸۳؛ الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ۱۴۷؛ روضه الواعظین، ۳۵۰؛ خلاصه عبقات الأنوار، ۷/ ۱۳۴، ۲۷۷، ۳۴۸؛ ۸/ ۲۷۷- ۲۹۳؛ ۳۰۱- ۳۰۲؛ المعده، ۱۰۶؛ بحار الأنوار، ۳۷/ ۱۰۸؛ ۹۴/ ۱۱۰؛ ۹۵/ ۳۱۲؛ تفسیر آلوسی، ۶/ ۱۹۴؛ شواهد التنزیل، ۱/ ۲۰۰- ۲۰۳؛ الاربعین، ماحوزی، ۱۴۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ۴۲/ ۲۳۳- ۲۳۴؛ بشاره المصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لشیعه المرتضی (علیه السّلام)، ۱۵۸، ۴۰۲؛ کشف الخفاء، ۲/ ۲۵۸؛ شرح احقاق الحق، ۶/ ۲۳۴؛ ۲۵۵؛ ۳۵۳؛ ۱۴/ ۲۸۹- ۲۹۱؛ ۲۰/ ۱۹۷؛ ۲۱/ ۶۱- ۶۴؛ ۳۰/ ۷۷/ ۷۹؛ البدایه و النهایه، ۵/ ۲۳۳؛ ۳۸۶٫
[۷]. الکافی، ۴/ ۱۴۹؛ وسائل الشیعه، ۱۰/ ۴۴۰؛ بحار الأنوار، ۳۷/ ۱۷۲؛ الغدیر، ۱/ ۲۸۵- ۲۸۶؛ ذخیره العماد، ۱/ ۳/ ۵۱۹؛ جامع احادیث الشیعه، ۹/ ۴۱۹؛ الحدائق الناضره، ۱۳/ ۳۶۲؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ، ۲/ ۳۴۲٫
[۸]. الخصال، ۱/۲۶۴؛ الغدیر، ۱/ ۲۸۶؛ وسائل الشیعه، ۱۰/ ۴۴۳؛ بحار الأنوار، ۹۴/ ۱۱؛ جامع احادیث الشیعه، ۹/ ۴۲۱؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ، ۲/ ۳۴۲٫
[۹]– مصباح المتهجد، ۶۸۰؛ الغدیر، ۱/۲۸۶؛ بحار الأنوار، ۹۵/ ۲۹۸؛ وسائل الشیعه، ۱۰/ ۴۴۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ۸/ ۴۷۰؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ، ۲/ ۳۴۴؛ الحدائق الناضره، ۱۰/ ۵۳۴؛ جامع احادیث الشیعه ۷/ ۴۱۱؛ موسوعه احادیث اهل البیت (علیهم السّلام)، ۸/ ۳۳٫
[۱۰]– الغدیر، ۱/ ۲۸۷؛ مستدرک و وسائل الشیعه، ۶/ ۲۷۶؛ اقبال الاعمال، ۲/ ۲۷۹؛ بحار الأنوار، ۹۵؛ ۳۰۰؛ جامع احادیث الشیعه، ۷/ ۴۱۱؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ، ۲/ ۳۴۳٫
[۱۱]– مصباح المتهجد، ۶۷۹؛ جامع احادیث الشیعه، ۹/ ۱۹؛ وسائل الشیعه، ۱/ ۴۴۳؛ موسوعه احادیث اهل البیت (علیهم السّلام)، ۸/ ۳۸٫
[۱۲]– الکافی، ۴/ ۱۴۹؛ الغدیر، ۱/ ۲۸۵؛ ذخیره المعاد، ۱/ ۳/ ۵۱۹؛ الحدائق الناضره، ۱۳/ ۳۶۲؛ وسائل الشیعه، ۱۰/ ۴۴۰؛ اقبال الاعمال، ۲/ ۲۶۳؛ بحار الأنوار، ۳۷/ ۱۷۲؛ جامع احادیث الشیعه، ۹/ ۴۱۹؛ موسوعه احادیث اهل البیت (علیهم السّلام)، ۶/ ۱۹۲؛ ۷/ ۳۹۲؛ ۸/ ۳۶٫
[۱۳]– الغدیر، ۱/ ۲۸۷؛ مصباح المتهجد، ۶۹۶؛ وسائل الشیعه، ۱۰/ ۴۴۴؛ بحار الأنوار، ۹۴/ ۱۱۲؛ جامع احادیث الشیعه، ۹/ ۴۲۱؛ مسند الامام الرضا (علیه السّلام)، ۲/ ۲۱؛ موسوعه احادیث اهل البیت (علیهم السّلام)، ۸/ ۷۰؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فی الکتاب و السنه و التاریخ، ۲/ ۳۴۶٫
[۱۴]– الغدیر، ۱۰/ ۲۸۷؛ بحار الأنوار، ۱۲۰؛ ۹۵/ ۳۵۱؛ المحتضر، ۹۳٫
[۱۵]– الغدیر، ۱/ ۲۶۷- ۲۸۹؛ ۵۰۸- ۵۰۹؛ ر.ک: الصراط المستقیم، ۱/ ۳۰۳؛ بحار الأنوار، ۳۷/ ۲۱۷؛ التنبیه و الاشراف، ۲۲۲؛ خلاصه عبقات الأنوار، ۷/ ۳۶۷٫
[۱۶]– اقتضاء صراط المستقیم، ۲۹۴٫
[۱۷]– البدایه و النهایه، ۵/ ۲۳۳؛ سیرهی ابن کثیر، ۴/ ۴۲۵٫
[۱۸]– سنن ابو داود، ۱/ ۵۴۴؛ مجمع الزوائد، ۳/ ۱۸۳؛ فتح الباری، ۴/ ۱۹۴؛ مسند حمیدی، ۱/ ۱۸۸؛ سنن نسائی، ۲/ ۱۶۳؛ سنن ابن خزیمه، ۳/ ۲۹۸؛ المعجم الکبیر، ۴/ ۱۳۶؛ معرفه السنن و الآثار، ۳/ ۴۵۰؛ الاستذکار، ۳/ ۳۷۹؛ الانصاف، ۳/ ۳۴۳؛ احکام القرآن، ابن العربی، ۱/ ۱۰۹؛ الدر المنثور، ۳/ ۶۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ۳۶/ ۳۵٫
[۱۹]– مسند احمد، ۵/ ۲۷- ۲۸؛ سنن ابن ماجه، ۱/ ۵۴۴؛ عمده القاری، ۱۱/ ۹۶؛ الآحاد و المثانی، ۳/ ۲۶۸؛ ۴/ ۲۸۹؛ المعجم الکبیر، ۱۰/ ۱۳۷؛ ۱۹/ ۱۷؛ ر.ک: مسند طیالسی، ۱۷۰؛ اسد الغابه، ۴/ ۱۹۵؛ ۴۱۴؛ السنن الکبری، بیهقی، ۴/ ۱۹۷؛ شرح معانی الآثار، ۲/ ۸۱٫
[۲۰]– تذکره الموضوعات، ۱۱۶؛ فضائل الاوقات، ۹۶؛ الدر المنثور، ۳/ ۲۳۵٫
[۲۱]– کنز العمّال، ۸/ ۵۷۸؛ ۱۲/ ۳۱۱؛ الدر المنثور، ۳/ ۲۳۵؛ فضائل الاوقات، ۹۳٫
[۲۲]– مسند ابویعلی، ۱۰/ ۱۷؛ کنز العمّال ۵/ ۷۵؛ ۱۹۳؛ شرح معانی الآثار، ۲/ ۷۲٫
[۲۳]– مسند احمد، ۳۰۷؛ السنن الکبری، نسائی، ۲/۱۵۲٫
[۲۴]– کنز العمّال، ۵/ ۷۵- ۷۶٫
[۲۵]– همان، ۷۶٫
[۲۶]ـ الغدیر، ۱/۲۹۸ـ ۲۹۹؛ اسنی المطالب، ۴۷ـ ۴۸؛ خلاصه عبقات الانوار، ۷/۱۹۰؛ شرح احقاق الحق، ۲۱/۱۰۳٫
[۲۷]– المعجم الصغیر، ۲/ ۷۱؛ الجامع الصغیر، ۲/ ۶۱۴؛ العهود المحمدیه، ۱۹۱؛ مجمع الزوائد، ۳/ ۱۹۰؛ کنز العمّال، ۸/ ۵۷۲؛ فیض القدیر، ۶/ ۲۱۰٫
[۲۸]– مسند احمد، ۲/ ۱۸۹؛ سنن نسائی، ۴/ ۲۱۴؛ السنن الکبری، بیهقی، ۴/ ۲۹۹؛ السنن الکبری، نسائی، ۲/ ۱۳۱٫
پاسخ دهید