شاید این سؤال به ذهن خیلیها بیاید که چرا شیعیان خلفای سه گانه را به عنوان امام و خلیفه رسول خدا قبول ندارند؟ به عبارتی ممکن است کسی بگوید: به حساب بده بستان هم که شده می بایست شیعیان حداقل یک خلیفه را امام خود بدانند زیرا اهل سنت، با روحیه باز علی علیهالسلام را امام خود می دانند. شما می توانید پاسخ این سؤال را در نوشتار زیر بنگرید:
برای رسیدن به پاسخ صحیح این سوال لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که امامت مساله مهمی است که هم شیعیان آن را قبول دارند و هم اهل سنت و اختلاف تنها در شرایط امام است. ما مىگوییم شرط امام این است که معصوم و منصوص باشد، آن ها مىگویند نه، آن امامتى که شیعه به آن اعتقاد دارد، اصلا سنى معتقد به آن نیست.
در واقع می توان گفت که در نزد اهل سنت، امام تنها یکی شئون دنیایى خود را داراست؛ مثل این که در باب نبوت، یکى از شئون پیغمبر این بود که حاکم مسلمین بود، اما روشن است که نبوت مساوى با حکومت نیست. نبوت خودش یک حقیقتى است که هزاران مطلب در آن هست. از شئون پیامبر این است که با بودن او، مسلمین حاکم دیگرى را ندارند و وى حاکم مسلمین هم هست. اما اهل سنت مىگویند امامت، یعنى حکومت و امام یعنى همان حاکم میان مسلمین؛ یعنی همان فردى که مسلمین او را براى حکومت انتخاب می کنند.
آن ها برای امام بیش از حکومت قائل نیستند. ولى امامت در شیعه مسأله اى تالىتلو نبوت و بلکه بالاتر از آن است. زیرا مقام امامت تنها به برخی از درجات انبیا داده می شود. چنانچه در تعریف انبیاى اولو العزم، بیان می کنند که آنها پیامبرانی هستند که مقام امامت را نیز دارا می باشند. بنابرین بسیاری از انبیا اصلاً امام نبودهاند. و انبیاى اولو العزم نیز در آخر کار به امامت رسیدهاند.
پس وقتى چنین حقیقتى را قبول کردیم، باید بدانیم که تا وقتی امام هست، کس دیگرى براى حکومت مطرح نیست؛ همان طور که تا پیامبر هست، صحبت این نیست که چه کسى حاکم باشد؛ زیرا او یک شخصیت فوق بشری است[۱].
در مکتب اهل بیت امامت، انتصابى است و این انتصاب باید از جانب خداوند باشد. پس پیامبر فقط وظیفه دارد که آن را تبلیغ کند، نه اینکه صاحب مقام امامت را تعیین و یا زمامدارى او را توصیه کند.هم چنان که پیامبر اکرم نماز را تبلیغ مىنماید و در این کار فقط فرمانبردار خدا و پیامآور اوست، و حج را تبلیغ مىکند و آن هم به دستور خداست و … در مسأله امامت نیز به همین شکل است. او امامت را از جانب خداوند تبلیغ مىکند و نصب و تعیین از سوى ربّ العالمین است. پس آن چه که حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره امامت بیان مىکند، مانند همانهایى است که درباره نماز و حجّ و زکات و جهاد مىگوید و بیان مىکند و توضیح مىدهد. او درباره نماز مىگوید: نماز را چنین بخوانید، در ابتدا این گونه وضو بگیرید، سوره حمد را در رکعت اوّل و دوم بخوانید، در رکوع چنین کنید و در سجده چنان. و مىگوید که نماز را چند رکعت بخوانید، و یا مقارنات و مقدّمات آن را چگونه بجا آورید.
بنابرین اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله شخصی را به عنوان امام مطرح کند، بیشک و تردید چنین چیزی را از سوی خود مطرح نمینماید. بلکه تمام گفته ها و رهنمودها و دستورات ایشان از جانب خداوند علی اعلی است و هیچ سخنی را از روی هوی و هوس نمی زند[۲].
اینک برخى از احادیث و سخنان پیامبر در این باره را در دو دسته متمایز تقسیم نموده و آن را در دو فصل به طور مختصر ذکر می نماییم.
دسته اول: امامت عموم اهل بیت
روایت اول موسوم به حدیث ثقلین است. که در آن زید بن ارقم مىگوید: در بین راه مکّه و مدینه (در سفر بازگشت از حجّه الوداع) در کنار آبگیرى که خم نام داشت، پیامبر در میان مردم چنین خطبه خواند:
اى مردم! آگاه باشید من نیز بشرى هستم. نزدیک است مرا [به عالم بقا] بخوانند، و من اجابت دعوت حق کنم.
من دو چیز گرانمایه در میان شما به میراث مىگذارم:
کتاب خدا که در آن هدایت و نور مىباشد. آن را رها نکنید و بدان چنگ زنید؛ و خاندانم. شما را در مورد اهل بیتم یادآور خدا مىشوم.
و بنا به نسخه مستدرک، اضافه مىفرماید:
هوشیار باشید که شما پس از من با این دو بازمانده چگونه رفتار مىکنید. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند[۳].
با تکیه بر جمله اخیر این گفتار شریف پیامبر صلیاللهعلیهوآله درمیابیم که حداقل یکى از امامان اهل بیت- که تعدادشان نیز در روایات معتبر دیگر تعیین شده است- باید چنان عمرى درازی داشته باشد که تا پایان جهان زنده بماند. و در نتیجه همدوش و قرین کتاب خدا براى همیشه در جامعه بشرى موجود باشد و فرموده پیامبر در مورد عدم جدایى این دو راست آید.
شبیه به همین سخن را جابر از خطبه عرفه پیامبر نقل مىکند.
او نقل می کند که در ایام حج، پیامبر اکرم را سوار بر ناقه مشاهده کرده که ایشان خطبه می خواند و می فرمود: ای مردم من در میان شما چیزى گذاردم که اگر بدان چنگ زنید و از آن دست برندارید هرگز گمراه نمىشوید؛ کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من مىباشند.
ترمذى پس از نقل این سخن اضافه مىکند که این حدیث از ابوذر، ابو سعید خدرى، زید بن ثابت و حذیفه بن اسید نیز نقل شده است[۴].
در این روایت، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اهل بیت خویش را در کنار قرآن قرار داده است و هدایت مردم را به دست ایشان و قرآن مىداند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در این حدیث بیان مىکند که چنگ زدن به دامان قرآن و اهل بیت، موجب نجات قطعى از گمراهى و ضلالت می باشد. ایشان همچنین مىفرماید که هوشیار باشید و دقّت کنید که چگونه بعد از من با این دو رفتار خواهید کرد؛ بدانید که این دو هیچ وقت از هم جدایى ندارند و در حوض کوثر (محلّ ورود نجات یافتگان رستاخیز) بر من وارد خواهند شد.
اینکه کتب آسمانى امام مردمند و پیشواى فکر و اعتقاد و اخلاق و عمل مردم از وجهه نظرى هستند، یک مسأله مسلّم قرآنى است. چنانچه در سوره احقاف بیان شده است خداوند متعال کتاب حضرت موسی را امام و پیشوای مردم می خواند[۵]. پس با توجّه و تکیه بر همین اصل، در کنار قرآن قرار گرفتن اهل بیت، نشان از امامت ایشان است.
به بیانى دیگر، اسلام از جنبه نظرى در قرآن کریم تصویر و طرح شده، و در وجهه عملى و تجسّم خارجى در اهل بیت علیهم السّلام خودنمایى مىکند. بنابراین ما وقتى که امامت قرآن را در وجهه نظرى پذیرا شدیم، امامت اهل بیت را در وجهه عملى نیز باید بپذیریم.
علاوه بر این از آنجا که به گفته پیامبر هدایت منحصر در این دو میراث گرانقدر اوست، و مىدانیم هدایت قرآن در کلّیات مسائل اعتقادى، اخلاقى و عملى اسلام است، پس ناگزیر توضیح و تبیین اسلام قرآنى، وظیفه و کارکرد اهل بیت علیهم السّلام خواهد بود تا هدایت اتمام پذیرد و کامل گردد.
دسته دوم روایات: تعیین دوازده امام
این روایات را از چهار نفر از صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله به ثبت رسیده است. جابر بن سمره یک تن از ایشان است. روایات او را در صحیح مسلم و بخارى، سنن ابو داوود، سنن ترمذى، مسند طیالسى، مسند احمد و … مىتوان یافت.
در اینجا روایات جابر را از نسخه صحیح مسلم نقل مىنماییم[۶]. او مىگوید: من با پدرم به محضر رسول اکرم رفته بودیم. آن بزرگوار فرمود: همیشه و همیشه دین باقى خواهد ماند تا هنگام برپا شدن رستاخیز؛ تا وقتى که بر شما دوازده خلیفه باشند که همه ایشان از قریشند.
در این روایت بیش از این نقل نشده است، ولى امیر المؤمنین على علیه السّلام در نهج البلاغه قسمت حذف شده آن را نیز بیان می فرمایند:
همانا همه امامان از قریشند که درخت آن را در خاندان هاشم کاشته اند، و جز ایشان، صلاحیت آن را ندارند و والیان و زمامداران دیگر صلاحیت این مقام را ندارند[۷].
در روایت دیگر که در مسند احمد و مستدرک حاکم و … نقل شده است که مسروق در درس قرآن از عبدالله بن مسعود پرسیدند: آیا هیچ گاه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله سؤال نکردید که خلفای پس از ایشان به چه تعدادی هستند؟ عبدالله هم علی رغم آنکه می گوید تا به حال در عراق کسی چنین سؤالی را از من نپرسیده است، بیان می کند که آری پرسیدیم و حضرت فرمودند تعداد آنها همانند تعداد نقبای بنی اسرائیل دوازده نفر است.
این روایت از انس بن مالک و عبد اللّه بن عمرو بن العاص نیز نقل شده است. البته هر کدام از این روایات را افراد متعدّدى نقل کردهاند که در نتیجه، روایتشان به حدّ تواتر مىرسد و کاملا مورد اطمینان است[۸].
با توجه به این روایات و ادله فراوان دیگر که شیعه به وسیله آن استدلال می کند، خلافت و جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله، از آن اهل بیت معصوم اوست. بنابرین جایی باقی نمی ماند که دیگران را همتا و هم ردیف آنان بشناسد و برایشان چنین احترامی را قائل شود.
[۱] مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج۴ ص ۹۱۸ امامت در شیعه مفهومى است نظیر نبوت ….. ص : ۹۱۷
.[۲] «وَ ما یَنْطق عَن الْهَوى* إنْ هوَ إلَّا وَحْیٌ یوحى» نجم: ۳ و ۴
[۳] . صحیح مسلم (چ مصر ۱۳۳۴ ق)، ۷/ ۱۲۲ و ۱۲۳؛ المستدرک ۳/ ۱۰۹ و ۱۴۸؛ این روایت در دهها کتاب معتبر دیگر از مکتب خلفا، چون مسند احمد و سنن دارمى و سنن بیهقى و مستدرک الصّحیحین وجود دارد. براى دستیابى به بقیه مدارک، رجوع کنید به: المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث النّبوى.
[۴] ترمذى ۵/ ۶۶۲ ح ۳۷۸۶
.[۵] « وَ منْ قَبْله کتاب موسى إماماً وَ رَحْمَهً » احقاف: ۱۲
[۶] مسلم ۶/ ۲- ۴، کتاب الاماره، باب النّاس تبع لقریش؛ بخارى ۹/ ۸۱، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف؛ ترمذى ۲/ ۴۵، چ هند، و ۴/ ۵۰۱ ح ۲۲۲۵، چ مصر؛ ابو داوود ۴/ ۱۰۶ و ۱۰۷، چ محمّد محیى الدّین عبد الحمید؛ مسند احمد ۵/ ۸۶ و ۸۷ و ۸۸ و ۸۹ و ۹۰ و ۹۲ و ۹۳ و ۹۴ و ۹۵ و ۹۶ و ۹۷ و ۹۸ و ۹۹ و ۱۰۰ و ۱۰۱ و ۱۰۶ و ۱۰۷ و ۱۰۸
.[۷] « انّ الائمّه من قریش، غرسوا فى هذا البطن من هاشم، لا تصلح على سواهم و لا تصلح الولاه من غیرهم». نهج البلاغه/ ۲۰۱، خطبه ۱۴۴، تحقیق صبحى صالح
[۸] نقش ائمه در احیاى دین ج۲ ۲۴۲ با تلخیص
پاسخ دهید