شاید بتوان به دو روش مستقیم و غیرمستقیم تا حدودی به شخصیت امام علی(علیه السلام) آشنا شد. آن جایی که امام به توصیف شخصیت خود پرداخته و پرده از لایه های پنهان شخصیت خویش برمی دارند و آن جا که با مطالعه نهج البلاغه و ژرف اندیشی در آن شخصیت علمی معنوی و اجتماعی امام علی(علیه السلام) آشکار می‌ شود.

امیرمومنان(علیه السلام) در خطبه بسیار زیبای «قاصعه» این‌گونه شخصیت خویش را معرفی می‌ نمایند:

«شما می‌ دانید مرا نزدِ رسول خدا چه مرتبت است، و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آن گاه که کودک بودم مرا در دامن خود می‌ نشاند، و در آغوش به گرمی می‌ فشرد و بوی خوش خود را به مشام من می‌ رساند، و غذا در دهانم می‌ گذارد. هیچ‌گاه دروغی در گفتارم نشنید، و خطایی در کردارم ندید. خدا بزرگ ترین فرشته‌اش را قرین و همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود تا راه های بزرگواری را بپیماید، و اخلاق نیک را فراهم نماید. من نیز در پی او بودم، چنان‌که بچه شتر در پی مادرش است، هر روز روزنه ای از اخلاق کریمانه‌اش را برایم می‌ گشود، و من را به پیروی آن می‌ گماشت. هر سال به غار حراء خلوت می‌ گزید، من او را می‌ دیدم و جز من کسی وی را نمی‌ دید، آن هنگام جز خانه ای که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود و من سومین آنها بودم. نور وحی و پیامبری را می‌ دیدم، و بوی نبوّت را می‌ شنودم. من هنگامی که وحی بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد، صدای ناله و فغان شیطان را شنیدم، گفتم: ای رسول خدا این صدای ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است. همانا تو می‌ شنوی آنچه را من می‌ شنوم، و می‌ بینی آنچه را من می‌ بینم، جز این‌که تو پیامبر نیستی، ولی وزیر و یاور من هستی و به راه خیر می‌ روی»[۱]

از این سخن امام علی(علیه السلام) نکته مهمی استفاده می‌ شود، و آن عبارت است از:

رابطه عاطفی و پیوند روحی بسیار قوی میان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی(علیه السلام) و این‌که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از همان آغاز، کمالات و فضایلی را در علی(علیه السلام) مشاهده کردند و در صدد تربیت و پرورش انسانی شایسته برای پذیرش بار سنگین امامت و خلافت پس از خود بودند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) توانمندی ها و شایستگی ها و پاکی هایی در امیرمؤمنان مشاهده نموده بودند که از آغاز زمام تربیت و پرورش او را برعهده داشتند. گواه این مدعا این فراز از سخن امام علی(علیه السلام) است:

«هیچ‌گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دروغی در گفتارم نشنید، و خطایی در کردارم ندید.»

بنابراین علی(علیه السلام) دست پرورده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ساخته تربیت و پرورش ویژه ایشان بود، به گونه ای که این عنایت ویژه برای هیچ یک از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دیده نمی‌ شود.

امام علی(علیه السلام) در پرتو تربیت الهی، به مرتبه ای از کمالات دست می‌ یابند که آنچه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ دید و می‌ شنید، او هم می‌ دید و می‌ شنید:

«إنک تسمع ما أسمع وترى ما أرى إلا أنک لست بنبیٍّ ولکنک وزیر و إنک لعلى خیر»

ویژگی های شخصیتی علی(علیه السلام)

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در پایان خطبه قاصعه این‌گونه شخصیت و ویژگی های رفتاری و شخصیتی خویش را توصیف می‌ نمایند:

«وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لاَ تَأْخُذُهُمْ فِی اَللَّهِ لَوْمَهُ لاَئِمٍ سِیمَاهُمْ سِیمَا اَلصِّدِّیقِینَ وَ کَلاَمُهُمْ کَلاَمُ اَلْأَبْرَارِ؛ عُمَّارُ اَللَّیلِ وَ مَنَارُ اَلنَّهَارِ؛ مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ؛ یحْیونَ سُنَنَ اَللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ؛ لاَ یسْتَکْبِرُونَ وَ لاَ یعْلُونَ وَ لاَ یغُلُّونَ وَ لاَ یفْسِدُونَ، قُلُوبُهُمْ فِی اَلْجِنَانِ  وَ أَجْسَادُهُمْ فِی اَلْعَمَلِ»؛[۲] «من از کسانی هستم که در راه خدا از سرزنش ملامت‌کنندگان باز نمی‌ ایستند، نشانه های آنان، نشانه راست‌کاران و سخنشان، گفتار درست‌کرداران. شب زنده‌دارند و نشانه های روزند – برای هدایت چنگ در ریسمان قرآن زده اند، سنت های خدا و پیامبرش را زنده می‌ دارند، نه بزرگی می‌ فروشند، و نه برتری‌جویی دارند، نه خیانت می‌ کنند و نه تبهکارند. دل‌هایشان در بهشت است و پیکرهایشان را به کار اطاعت خدا وا می‌ دارند.»

همچنین تمام ویژگی های یک پیشوا و زمام‌دار جامعه اسلامی در حد بسیار بالا در امیرمؤمنان(علیه السلام) یافت می‌ شود.

امام علی(علیه السلام) در نامه ۲۸ نهج البلاغه در پاسخ به نامه معاویه این‌گونه خویشتن را معرفی می‌ نمایند:

«فَإِنّا صَنائِعُ رَبِّنا وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنا… وَ أَنّى یکُونُ ذلِکَ وَ مِنَّا النَّبِیُّ وَ مِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ، وَ مِنّا اَسَدُاللَّهِ وَ مِنْکُمْ اَسَدُ الْاَحْلافِ، وَ مِنّا سَیّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مِنْکُمْ صِبْیهُ النَّارِ، وَ مِنّا خَیرُ نِساءِ الْعالَمِینَ وَ مِنْکُمْ حَمّالَهُ الْحَطَبِ؟ فِی کَثِیرٍ مِمّا لَنا وَ عَلَیکُمْ»؛ «ما دست پرورده خداییم و مردم پرورش یافتگان ما هستند. به راستی شما را با ما چه نسبت؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ماست و آن دروغ زن ابوجهل از شماست. «اسدالله» حمزه سیدالشهداء از ماست، و «اسدالاحلاف» – شیر سوگند های جاهلی ابوسفیان از شماست. دو سید جوانان اهل بهشت امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) از مایند و کودکان آتش از شما (پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از جنگ بدر فرمان قتل عقبه بن ابی‌معیط را صادر کرد. او گفت: چه کسی برای کودکان خواهد ماند؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آتش‌)، و از ماست برترین زنان جهان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و «حماله الحطب» – هیزم کشِ آتش جهنم زن ابولهب از شماست. و بسیار چیزهای دیگر که فضیلت ما و عیب شما در آن است.»

امام علی(علیه السلام) در باره ویژگی های اخلاقی خویش می‌ فرمایند:

«به خدا سوگند من در میان این سپاه بودم که به لشکر کفر تاخت و آنان را به شکست واداشت. نه نا توان شدم و نه ترسیدم. اکنون نیز بر همان حال هستم، قطعاً پرده باطل را می‌ شکافم تا حق از پهلوی آن خارج شود»[۳]

اگر کسی بخواهد به عظمت و بزرگواری امیرمؤمنان علی(علیه السلام) پی ببرد، کافی است به صبر و شکیبایی و از خودگذشتگی های ایشان در برابر غصب خلافت پی ببرد؛ امام(علیه السلام) به خاطر حفظ و پایندگی اسلام و قرآن و نیز برای صیانت از یکپارچگی و اتحاد و جلوگیری از خونریزی در جامعه اسلامی، دست به قبضه شمشیر نبرده و این گونه حکمت سکوت خود را تبیین می‌ کنند:

«قد علمتم أنّی أحق الناس بها من غیری. و والله لأسلمنّ ما سلمت أمور المسلمین ولم یکن فیها جور إلا علیَّ خاصه التماسا لأجر ذلک وفضله، و زهداً فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه»؛[۴] «شما می‌ دانید که من سزاوارترین شخص برای خلافت هستم. به خدا قسم (به آنچه کردید) گردن می‌ نهم تا وقتی که امور مسلمانان به سامان باشد، و در آن جز  بر من ستم نشود، (و این ستم را تحمل می‌ کنم) تا پاداش و فضل آن را بجویم، و از زر و زیور دنیا که شما در تصاحب آن به رقابت افتاده اید، دوری می‌ کنم.»

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – خطبه ۱۹۲٫

[۲] – خطبه ۱۹۲٫

[۳] – خطبه ۳۳٫

[۴] – خطبه۷۴٫