بحث سفیانی، بحث گسترده‌ای است که روایات آن هم از حد استفاضه گذشته است، روایات کثیری راجع به سفیانی از فریقین داریم که به خصوصیات او هم پرداخته است. (مثل این که، شخصی است از نسل ابوسفیان که در شام و با حمایت اروپا فعالیت داشته ضمن این که فاصله وقت خروج او تا ظهور امام زمان بیان شده [۹ ماه یا یک سال و یا یک سال و نیم و] در روایات به اجمال یا تفصیل پرداخته شده است.)

روایاتی در مورد محل خروج سفیانی

قبل از ورود به بحث، روایتی که مرحوم شیخ طوسی در کتاب الغیبه از بشربن غالب (بشر و بشیر دو برادر هستند که دعای عرفه را از امام حسین علیه السلام نقل می‌کنند) نقل می‌کند، ذکر می‌کنیم. (روایت به معصوم منتهی نمی شود).

عنه، عن أبی النصر إسماعیل بن عبد الله بن میمون بن عبد الحمید بن أبی الرجال العجلی قال: حدثنا محمد بن عبد الرحمان بن أبی لیلى قال: حدثنا جعفر بن سعد الکاهلی، عن الأعمش، عن بشر بن غالب قال: یقبل السفیانی من بلاد الروم متنصرا فی عنقه صلیب وهو صاحب القوم .[۱]

(سفیانی از سرزمین روم در حالی که نصرانی و در گردنش علامت صلیب است (مظاهر نصرانیت دارد) خروج می‌کند و او فرمانده گروهی است).

توجه: در بعضی از نسخه‌ها به جای «متنصرا»، «منتصرا یعنی پیروزمندانه» آمده ولی به قرینه فی عنقه صلیب، همان متنصرا صحیح است.

پس طبق این روایت، معلوم شد که اساس و ریشه سفیانی از روم (غرب) است، اکنون باید به کتب جغرافیایی مراجعه کرد و معلوم کرد که روم آن روز (در هنگام صدور چنین روایتی) برچه امکنه‌ای انطباق داشته است؟ آیا منظور شامات، یا آندلس و یا ایتالیا است؟ هر کجا باشد، با قطع نظر از بحث سندی در این روایت، سفیانی متاعی است که از آنطرف مرزها برای بلاد اسلامی صادر شده و می‌فرستند، با توجه به روایات متعدد، روایتی از امیرالمومنین علیه السّلام را که در این زمینه وارد شده است، بیان می‌کنیم:

***

یک روایت دیگر: حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال: حدثنا عمی محمد بن أبی القاسم، عن محمد بن علی الکوفی، عن محمد بن أبی عمیر، عن عمر بن أذینه قال: قال أبو عبد الله علیه السّلام: قال أبی علیه السّلام: قال أمیر المؤمنین علیه السّلام: یخرج ابن آکله الأکباد من الوادی الیابس، وهو رجل ربعه، وحش الوجه، ضخم الهامه، بوجهه أثر جدری، إذا رأیته حسبته أعور، اسمه عثمان، وأبوه عنبسه، وهو من ولد أبی سفیان، حتى یأتی أرضا ذات قرار ومعین فیستوی على منبرها.[۲]

ازامام صادق علیه السّلام از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت است که فرمود: پسر هند جگرخوار از بیابانى خشک (شام) خروج مى‏کند و او مردى است چهار شانه و زشت رو[۳] و سری بزرگ و آبله رو و چون او را ببینى مى‏پندارى که یک چشم است نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفیان است تا به سرزمینى که داراى قرارگاه و خرّمى است مى‏رسد و در آنجا بر تخت سلطنت مى‏نشیند.

حد دلالت روایت:

از این روایت استفاده می‌شود که سفیانی با خصوصیات مذکور از نسل امویین است و طبق روایت قبلی از روم می‌آید و نصرانی است.[۴]

***

علامت و هدف سفیانی در روایات

«… ویظهر السفیانی ومن معه حتى لا یکون له همه إلا آل محمد وشیعتهم فیبعث بعثا إلى الکوفه، فیصاب بأناس من شیعه آل محمد بالکوفه قتلا وصلبا، وتقبل رایه من خراسان حتى تنزل ساحل دجله. یخرج رجل من الموالی ضعیف ومن تبعه فیصاب بظهر الکوفه. ویبعث بعثا إلى المدینه فیقتل بها رجلا ویهرب المهدی والمنصور منها، ویؤخذ آل محمد صغیرهم وکبیرهم لا یترک منهم أحد إلا حبس ویخرج الجیش فی طلب الرجلین ویخرج المهدی منها على سنه موسى خائفا یترقب حتى یقدم مکه. ویقبل الجیش حتى إذا نزلوا البیداء وهو جیش الهملات (الهلال) خسف بهم فلا یفلت منهم إلا مخبر، فیقوم القائم بین الرکن والمقام فیصلی…»[۵]

(سفیانى و پیروانش خروج میکنند و قصدى جز کشتن و آزار اولاد پیغمبر و شیعیان آنها ندارند. او یک لشکر به کوفه میفرستد، و جمعى از شیعیان آنجا را میکشد و گروهى را به دار میزند، و لشکرى از خراسان آمده در ساحل شط دجله فرود مى‏آیند. مرد ضعیفى از شیعیان با طرفدارانش براى مقابله با سفیانى به بیرون کوفه میروند و مغلوب میگردند، سپس سفیانى لشکر دیگرى به مدینه میفرستد مردى در آنجا کشته مى‏شود و مهدى و منصور فرار میکنند سفیانى هم بزرگ و کوچک سادات و ذریه پیغمبر را گرفته و حبس میکند. آنگاه لشکرى براى پیدا کردن مهدى و منصور از مدینه بیرون میرود. مهدى همچون موسى بن عمران (که هراسان از مصر خارج شد) هراسان و نگران از مدینه بیرون میرود، و بدین گونه وارد مکه مى‏شود. لشکر اعزامى هم به دنبال وى مى‏آیند، ولى وقتى به بیابان مکه و مدینه میرسند، به زمین فرو میروند و جز یک نفر که خبر آنها را میبرد باقى نمى‏ماند).

 

سفیانی سرلوحه برنامه اش کشتار آل محمد علیهم السلام و شیعه آل محمد است، هدف اصلی سفیانی شیعه است و کاری به یهود و مسیحیت ندارد چون خودش نصرانی است و از طرف آن‌ها حمایت می‌شود، سفیانی فقط با شیعه درگیر می‌شود چون می‌داند که اسلام ناب محمدی همان شیعه و تشیع است و آن چیزی که جلوی آنها را گرفته همین تشیع است. این‌ها وقتی احساس می‌کنند که دیگر کاری از پیش نمی برند سفیانی را فرستاده و او نسل کشی را به راه می‌اندازد.

آیا قضیه سفیانی جدید است؟ در کتاب الغارات[۶] در دو جا، نامه سرّی که معاویه به فرمانده جلادی و سرجوخه های اعدام خود (سفیان بن عوف غامدی) نوشت و دستوراتی به وی داده است، آمده است:

«… حدثه عن سفیان بن عوف الغامدی قال: دعانی معاویه فقال: إنی باعثک فی جیش کثیف [ ذی أداه وجلاده] فالزم لی جانب الفرات حتى تمر بهیت فتقطعها، فإن وجدت بها جندا فأغر علیهم وإلا فامض حتى تغیر على الأنبار، فإن لم تجد بها جندا فامض حتى تغیر على المدائن ثم أقبل إلی، واتق أن تقرب الکوفه، واعلم أنک إن أغرت على [ أهل ] الأنبار وأهل المدائن فکأنک أغرت على الکوفه، إن هذه الغارات یا سفیان على أهل العراق ترهب قلوبهم وتجرئکل من کان له فینا هوى [ منهم ] ویرى فراقهم، وتدعو إلینا کل من کان یخاف الدوائر، وخرب کل ما مررت به [ من القرى]، واقتل کل من لقیت ممن لیس هو على رأیک، واحرب الأموال، فإنه شبیه بالقتل وهو أوجع للقلوب. قال: فخرجت من عنده فعسکرت وقام معاویه فی الناس [ خطیبا] فحمد الله وأثنى علیه ثم قال: أما بعد أیها الناس فانتدبوا مع سفیان بن عوف فإنه وجه عظیم فیه أجر عظیم سریعه فیه أوبتکم إن شاء الله، ثم نزل »[۷]

(سفیان بن عوف غامدی می‌گوید که معاویه به من گفت: که من ترا با سپاه و تجهیزات کامل نظامی می‌فرستموقتی به عراق رسیدی روستاها را بر سر مردم خراب کن، و هر کسی که بر رأی تو نیست بکش) [در عراق کسی که طرفدار سفیانی و اموی نباشد، طرفدار امیرالمومنین است پس منظور این است که شیعه را بکش و اموالشان را غارت کن، بالاخره این که که شیعه حق هستی ندارد.]

عبارت الغارات «واقتل کل من لقیت ممن لیس هو على رأیک، واحرب الأموال» را با عبارت عیاشی «ویظهر السفیانی ومن معه حتى لا یکون له همه إلا آل محمد…» مقایسه کنید، چنین می‌رساند که سفیانی یک جریان ممتد و دنباله دار است لذا امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ إِنَّا وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ أَهْلُ بَیْتَیْنِ تَعَادَیْنَا فِی اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْیَانَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ قَاتَلَ مُعَاوِیَهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السّلام وَ قَاتَلَ یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَهَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السّلام وَ السُّفْیَانِیُّ یُقَاتِلُ الْقَائِمَ عجل الله تعالی فرجه. [۸]

ما و اولاد ابوسفیان دو خانواده هستیم که درباره خدا با هم کشمکش داریم ما میگوئیم: خدا راست گفته ولى آنها میگویند: خدا دروغ گفته است ابوسفیان با پیغمبر و معاویه با على بن ابى طالب و یزید با حسین بن على به نزاع و جنگ برخاستند و سفیانى هم با قائم ما عجل الله تعالی فرجه میجنگد.

صاحب کتاب الغارات در جای دیگر از کتاب خود، دستور معاویه به بسربن ارطاه را نقل می‌کند:

« … قال: خرج عدی بن حاتم وجریر بن عبد الله البجلی وحنظله الکاتب من الکوفه إلى قرقیسیاء قالوا: لا نقیم ببلده یعاب فیها عثمان. ولحق بمعاویه من أصحاب علی علیه السّلام ابن العشبه ووائل بن حجر الحضرمی، وخبره فی قصه بسر بن أبی أرطاه لعنه الله. عن بکر بن عیسى قال: لما بلغ معاویه تفرق أصحاب علی علیه السّلام وتخاذلهم و ترکهم إیاه، وأنه بلغ من أمرهم انه یندبهم إلى السواد فیأبون أرسل بسر بن أرطاه إلى المدینه فی جیش من أهل الشام، فسار حتى قدمهم فدعى الناس إلى البیعه فأجابوه وحرق بها دورا من دور الأنصار وغیرهم من شیعه علی ثم سار إلى مکه ثم توجه إلى الیمن لا یمر بقوم یرى أن لهم لعلی رأیا إلا قتلهم واستباح أموالهم، وبلغ ذلک علیا علیه السّلام فقام وخطب وحمد الله وأثنى علیه وصلى على النبی(ص) وذکر مسیر بسر بن أرطاه لعنه الله إلى الیمن، وذکر تخاذل أصحابه وترکهم الحق والبلیه التی دخلت علیهم وقال: لو تطیعونی فی الحق کما یطیع عدوکم صاحبهم فی الباطل ما ظهروا علیکم. وقد کان الناس کرهوا علیا ودخلهم الشک والفتنه ورکنوا إلى الدنیا وقل مناصحوه، فکان أهل البصره على خلافه والبغض له، وجل أهل الکوفه وقراؤهم، وأهل الشام وقریش کلها »[۹]

هنگامی که به معاویه خبر رسید که یاران علی علیه السّلام متفرق شده‌اند به بسر بن ارطاه دستور هجوم به مدینه را داد و بسر بن ارطاه، خانه های انصار و غیر انصار از شیعه علی علیه السّلام را آتش زد، وسپس به سوی مکه و بعد به طرف یمن متوجه شد، بسربن ارطاه در مسیرش، هرکسی را که طرفدار علی علیه السّلام می‌دید می‌کشت و اموالش را غارت می‌نمود،[۱۰] وقتی این خبر به مولا علی علیه السّلام رسید، بلند شد و خطبه خواند و حمد خدا کرد و…

 

نتیجه: جریان سفیانی در آخرالزّمان شبیه جریان بنی امیه و معاویه است، سفیانی هیچ دغدغه و هدفی جز کشتن شیعه نسل‌کشی را ندارد. [۱۱]

 

منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.

 


 

[۱] – الغیبه، شیخ الطوسی، ص ۴۶۲ ۴۶۳

[۲] – کمال الدین، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۶۵۱، ب‍ ۵۷، ح‍ ۹/معجم أحادیث الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه، ج ۴، ص ۱۲۰٫

[۳] – آیت الله طبسی: نمونه او، همین وهابیت با قیافه هائی که انسان هنگام نگاه کردن به آن‌ها باید کفاره دهد، هستند، این ها، کاری جز فتوا بر علیه شیعه و تکفیر شیعه ندارند، این‌ها بازماندگان همان پسر هند جگر خوار هستند که مادر بزرگشان به دندان خود جگر حضرت حمزه را برگرفت .

[۴] – آیت الله طبسی در ادامه مطلب بحثی را آورده اند که اثبات کرده اند که بنی امیه و امیه عرب نبوده اند که این بحث را در یک نوشتار مجزا خواهیم آورد.

[۵]تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۶۴، ح‍ ۱۱۷، عن جابر الجعفی عن أبی جعفر علیه السلام یقول: / الغیبه نعمانی، ص ۲۷۹، ب‍ ۱۴، ح‍ ۶۷ / بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، علامه مجلسی، ج‏۵۲، ص، ۲۲۳

[۶]مولف کتاب الغارات، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود الثقفی می‌باشد، ایشان نوه برادری شهید مختار ثقفی و از اکابر علمای قرن سوم است که در کوفه متولد شد وسپس به اصفهان رفت و در ۳۸۲ [یک سال بعد از مرحوم صدوق] وفات کرد. رجال نجاشی بیان صاحب کتاب الغارات [ابراهیم بن محمد] را نقل می‌کند که: من کتاب غارات در مورد امیرالمومنین علیه السّلام نوشته ام، بنابراین می‌خواهم جائی بروم که دشمنی بسیار نسبت به امیر المومنین علیه السّلام دارند تا در آن جا تبلیغ امیرالمومنین علیه السّلام کنم و مردم را عوض کنم، [به او] گفتند [که چنین مکانی] اصفهان است. ایشان به اصفهان رفت و منشاء برکات بسیاری شد وآن جا را تغییر داد که یکی از جهات تغییر اصفهان [به تشیع] به سبب ایشان بود. رجال النجاشی، النجاشی، ص ۱۶ ۱۸ / ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود الثقفی أصله کوفی، وسعید بن مسعود أخو أبی عبید بن مسعود عم المختار وولاه أمیر المؤمنین علیه السلام المدائن، وهو الذی لجأ إلیه الحسن علیه السلام یوم ساباط. انتقل أبو إسحاق هذا إلی أصفهان وأقام بها، وکان زیدیا أولا ثم انتقل إلینا ویقال: إن جماعه من القمیین کأحمد بن محمد بن خالد وفدوا إلیه وسألوه الانتقال إلی قم، فأبی، وکان سبب خروجه من الکوفه أنه عمل کتاب المعرفه، وفیه المناقب المشهوره والمثالب، فاستعظمه الکوفیون وأشاروا علیه بأن یترکه و لا یخرجه، فقال:‌ای البلاد أبعد من الشیعه فقالوا: أصفهان، فحلف لا أروی هذا الکتاب إلا بها فانتقل إلیها ورواه بها ثقه منه بصحه ما رواه فیه. وله مصنفات کثیره ومات إبراهیم بن محمد الثقفی سنه ثلاث وثمانین ومائتین,

 تشیع اصفهان رهین چند نفر است، صاحب بن عباد و ابراهیم بن محمد ثقفی و

[۷]الغارات، إبراهیم بن محمد الثقفی، ج ۲، ص ۴۶۴ ۴۶۷

 [۸]بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، علامه مجلسی، ج‏۵۲، ص۰ ۱۹، باب ۲۵

[۹]الغارات، إبراهیم بن محمد الثقفی، ج ۲، ص ۵۵۳ ۵۵۴

[۱۰]این شجره ملعونه و طرفدارانشان همیشه بر علیه شیعه بودند، حساب این‌ها از اهل سنّت جدا است، این‌ها به تعبیر حضرت، درنده خو و وحشی (وحش الوجه) هستند.

[۱۱]آیت الله طبسی: روش سفیانی و بنی سفیان بسیار خشن و سفاک و بی رحم هستند، در طول تاریخ، بی رحمی های فراوانی از آن‌ها ثبت شده که می‌توان به جریانی که در آندلس اتفاق افتاده اشاره کرد که وقتی، گروهی از مردم بر علیه خلیفه وقت قیام کردند، آن‌ها را دستگیر و روانه زندان نمودند و عید قربان به فرمان خلیفه همه را از زندان بیرون آوردند که یکی از شورشیان فرزند خلیفه بود، خلیفه رو به فرماندهان و امراء خود کرد و گفت که روز عید قربان، قربانی مستحب است و من ابتدا پسرم را می‌کشم و شما هرکدام یکی از زندانیان را به جای قربانی در این روز بکشید (الاعلام، ج۳، ص۳۲۴) و یا می‌توان به قضیه حره اشاره کرد، بنده خیلی دلم می‌خواهد که قضیه حره بازگو شود و با قلم روان بیان شود و اگر امکان دارد از این قضیه دردآور فیلم تهیه شود، چون در این قضیه هتک نوامیس های فراوانی صورت گرفته که قلم از گفتن آن شرم دارد، باید مردم بدانند که امروز طرفدار امویین چه کسانی هستند؟ وهابیت، دنباله رو جریان امویین هستند که از بازماندگان آن‌ها به شمار می‌روند، این‌ها ماموریت شان خون ریزی و جنایت و نسل کشی است، بحث های استدلالی راجع به نقض اعتقادات و افکار وهابیت در جای خودش باید بیان شود ولی الان باید به تبیین و بازگو نمودن جنایات این‌ها همت گماشت، باید گفت که در طول تاریخ با روی کارآمدن پس مانده های امویین چه جنایاتی صورت گرفته است، در طائف چه کردند؟ در همین دوران حکومت آل سعود شکم زن های حامله را پاره کردند ودر جاهای دیگر از سرزمین حجاز و دیگر بلاد چه جنایاتی آفریدند وامروزه در بحرین و یمن وچه جنایاتی می‌آفرینند؟ باید این مسائل بازگو شود تا چهره سفیانی شناخته شود، باید عبارت روایت «ویبقر البطون ویقتل الولدان» که در مورد سفیانی آمده روشن گردد.