مرحوم آقای خلخالی نجف میگفته است که بچّههای ما زنده نمیماندند، عیال من برای فشار میآورد که در نجف نمانیم، آب و هوای اینجا اقتضا دارد که نسل ما قطع میشود. بالاخره او هم از امیر المؤمنین علیه السّلام نمیتوانست دست بردارد. نهایتاً آخرین باری که فرزند او به حال مرگ افتاده بود، پناه به امام حسین علیه السّلام برده بود. آنجا آقا سیّد مرتضی را دیده بود، آقا سیّد مرتضی گفته بود: چه شده است؟ گفته بود: یک چنین جریانی دارم. دل من بیش از آنکه برای فرزندم میسوزد، برای فراق امیر المؤمنین علیه السّلام میسوزد، دیگر نمیتوانم اینجا بمانم. آقا سیّد مرتضی سر به سجده گذاشته بود، وقتی سر از سجده برداشته بود گفته بود: برو خانه فرزند تو زنده است و به خانه آمده بود و دیده بود فرزندش شیر میخورد. یک چنین شخصیتی. اینها از کجا به اینجا رسیدند که سر به سجده میگذارند و تا حیات یک مردهای را از خدا نگرفتند سر از سجده برنمیدارند. این آقای سیّد مرتضی کشمیری گریه میکرده است، میگفته است: من جواب مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها را روز قیامت چطور میخواهم بدهم که دختران فاطمهی زهرا سلام الله علیها زحمت من را میکشند. دختران خود را میگفته است. برای پدر خود یک سفره پهن میکنند، این از مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها خجالت میکشد که دختر من، دختر فاطمهی زهرا سلام الله علیها است، چرا من به این زحمت میدهم.
عظمت شخصیت آقا سیّد مرتضی کشمیری
کلیپ صوتی از آیت الله صدیقی
در حال لود شدن فایل های صوتی...
پاسخ دهید