آیا معصومان علاقه به مادیات نداشته اند، یا اینکه داشته اند؛ ولى بر آن غلبه نموده اند؟
معصومان (علیهم السلام) – و نیز در مراتب بعدى، اولیاى الهى – تنها عشق به خداوند متعال دارند و از آنجا که عشق به حضرت حق، اقتضا مى کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع باشد و تنها تعلق به محبوب داشته باشد؛ این بزرگواران همواره از هر آنچه این یاد و التفات و تعلق را منصرف کند، هراسناک بوده اند؛ و چون تعلق به مسائل مادى و دنیوى از زمره امورى بوده است که موجب غفلت از ذکر و توجه انحصارى به حضرت حق مى شود، معصومان و اولیاى الهى، از نفوذ چنین تعلقاتى بیمناک بوده و همواره از خداوند متعال مى خواسته اند آنها را از ورود به این ورطه لغزان و خطرناک نجات دهد. در مناجات امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه مى خوانیم: «و نَجِّنی مِنْ أَهْوالِ الدّنیا»؛ «و پروردگارا مرا از خطرها و کشش هاى دنیوى نجات ده» و نیز از خدا مى خواهد که آنها را از غفلت از یاد و نام او مصون دارد؛ همچنان که امام زین العابدین (علیه السلام) در دعاى هشتم صحیفه سجادیه مى فرماید: «اللهم إنّى أَعُوذُ بِکَ مِنْ سَنَهِ الْغَفْلَهِ»؛ «خدایا از خواب غفلت به تو پناه مى آورم». آنان با تضرع از بارگاه کبریاى الهى دردمندانه مى طلبیدند که دل، زبان و اعضاى بدن و روحشان، در یاد خدا و شکر و طاعت او باشد: «وَاشْغَلْ قلُوبَنا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِّ شُکْرٍ، وَ جَوارِحَنا بِطاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طاعِهٍ»؛[۱] «و دل هاى ما را به یاد خودت از هر یادى و زبان ما را به شکر خودت از هر شکرى و اعضایمان را در طاعت خودت از هر طاعتى، مشغول بدار».
دو مگو و دو مدان و دو مخوان
بنده را در خواجه خود محو دان
خواجه هم در نور خواجه آفرین
فانى است و مرده و مات و دفین
چون جدا بینى زحق این خواجه را
گم کنى هم متن و هم دیباچه را[۲]
ما به «عصمت» اعتقاد داریم و منشأ آن را در معصومان، شایستگى هاى اختیارى آنان مى دانیم؛ یعنى، معتقدیم خداوند مى دانست عده اى از بندگانش، به اختیار خود بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن، از استعداد خود بهره بردارى مى کنند. این شایستگى و منزلتى که این افراد، با سیر اختیارى خویش بدان مى رسیدند، سبب شد که خداوند تفضّلاً این پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید و آنان را از علم و اراده اى برخوردار کند که به واسطه آن، به مصونیت کامل و مطلق برسند. از این رو بر این باوریم که آنان بر تعلق به غیر از حضرت حق، غالب آمده اند؛ چرا که ائمه (علیهم السلام) چون باور قلبى داشتند که «لامؤثرَ فِى الْوجودِ اِلاّ اللّه» ؛ همواره از خداوند استمداد مى کردند که ایشان را از لغزش و در غلتیدن در تعلّقات مادى، بر حذر دارد؛ و این همه براى من و شما درس است که از خدا بخواهیم ما را از دام تعلّقات برهاند.
یارب این بخشش نه حدّ کار ماست
لطفِ تو لطف خفى را خود سزاست
دست گیر از دست ما، ما را بخر
پرده را بردار و پرده ىْ ما مدر
باز خر ما را از این نفس پلید
کاردش تا استخوان ما رسید[۳]
پی نوشت ها
[۱]– صحیفه سجادیه، دعاى یازدهم.
[۲]– مثنوى، دفتر ششم، ابیات ۳۲۱۵ ـ ۳۲۱۷٫
[۳]– مثنوى، دفتر دوم، ابیات ۲۴۴۳ ـ ۲۴۴۵٫
پاسخ دهید