راز عصمت چیست؟ اگر عصمت پیامبران و امامان، موهبتى الهى است؛ چرا ما مشمول این عنایت نشدیم؟ اگر خدا به ما هم لطف مى نمود و علم خدادادى عنایت مى کرد، ما نیز معصوم مى شدیم؟
«عصمت» هم امرى موهبتى است و هم ارادى و اکتسابى. درک این مسئله در گرو شناخت چند نکته است:
یکم. پیامبران و امامان (علیهم السلام) داراى اراده بشرى اند؛ مانند دیگر مردم زندگى مى کنند؛ براى تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوى مى کوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند. به عبارتى این بزرگان «انسان برتر»اند؛ نه «برتر از انسان» و پیامبران پیوسته بر این نکته تأکید مى ورزیدند که «ما هم بشرى همچون شماییم».[۱]
دوم. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان، براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان، براى بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت جامعه علم دارد. در حقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان ـ که بخش عمده اش ناشى از افعال اختیارى ایشان است ـ از قبل نزد خداوند معلوم است و همین «قابلیت مبتنى بر اختیار»، موجب گزینش آنان مى شود. آیات و روایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مى دهد: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»؛[۲] «و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما[ مردم را] هدایت مى کردند» و «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛[۳] «خداوند بهتر مى داند رسالتش را کجا قرار دهد».
سوم. سپردن هر مسئولیتى با دادن امکانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو خداوند آنان را از علم لازم، براى بر عهده گرفتن مسئولیت امامت بهره مند مى گرداند. این ویژگى هنگام عهده دارى مسئولیت براى امامان (علیهم السلام) محسوس مى شود؛ چنان که درباره امام هادى (علیه السلام) آمده است: «یکى از یاران ایشان به نام «هارون بن فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمود: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ ابى جعفر (امام جواد (علیه السلام) ) در گذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت.[۴]
در اوایل دعاى ندبه، به مجموع این سه واقعیت نورانى اشاره شده است: «وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ»؛ «[ آنان را برگزیدى] … و این بعد از آن بود که بر ایشان شرط کردى نسبت به دنیا و زینت زیورهاى آن زهد بورزند. آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتى و به خود نزدیک ساختى و یاد بلند و ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود، آنان را گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود، میهمان کردى …» .
البته این امتیاز (علم و عصمت موهبتى)، پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان، با اراده خویش و تلاش و عبادت، به مقامات عالى ترى از علم و عصمت دست مى یابند؛ چنان که در قرآن مجید از زبان پیامبر (صلی الله علیه وآله) مى خوانیم: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»؛[۵] «و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزاى».
همین عبادت ها و صبر و جهادهاى بیشتر ـ که با اختیار و اراده انجام مى شود ـ موجب برترى برخى از پیامبران، بر برخى دیگر مى گردد: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ»؛[۶] «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم …».
چهارم. دسترسى به مقام «عصمت» و راه یابى به مقامات «علمى و معنوى»، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان میسر است؛ چنان که حضرت زینب (علیهاالسلام) تا مرز عصمت پیش رفت و حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) به مقامات عالى معنوى دست یافت. بسیارى از علما و اولیا، «تالى تلو معصوم» (نزدیکان به مرز عصمت) خوانده مى شوند. اینکه مسئله عصمت، عمدتا در مورد پیامبران و امامان مطرح مى شود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت دیگر شرط امامت و نبوت، «عصمت» است و خداوند فاقدان این ویژگى را براى این دو منصب برنمى گزیند. بنابراین هیچ غیر معصومى، به نبوت و امامت نمى رسد؛ ولى این به معناى آن نیست که هرکس امام یا نبى نباشد، از هیچ درجه اى از عصمت بهره مند نخواهد بود.
پنجم. فیاضیت مطلقه الهى، ایجاب مى کند که هرکس قابلیت و استعداد کمالى را دارد، همه شرایط لازم براى به فعلیت رسیدن آن کمال، در اختیار او قرار داده شود. به عبارت دیگر از ناحیه خداوند، هیچ گونه قصور و بخلى دراین باره نیست. بنابراین اگر واقعا ما قابلیت دریافت علم لدنى را دارا بوده و با داشتن آن حقیقتا از عصمت برخوردار مى شدیم، خداوند آن علم را به ما عطا مى کرد. اما اگر اندکى دقت کنیم؛ این ادعا – که اگر ما هم علم معصومان را داشتیم، معصوم مى شدیم – ادعایى بیش نیست! دلیل بر این مطلب آن است که در بسیارى از موارد ما بر خلاف علم و آگاهى خود عمل مى کنیم. در روایتى نیز آمده است: «من عمل بما علم علّمه اللّه علم مالا یعلم»؛[۷] «هر کس به آنچه [ از حقایق] مى داند عمل کند؛ خداوند دانش آنچه را که نمى داند، به او خواهد آموخت».
نتیجه آنکه عصمت در عین موهبتى بودن، با لیاقت ها و شایستگى هاى اکتسابى و افعال اختیارى انسان ارتباط دارد و اگر خداوند علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان افاضه فرموده، براساس قوانین عام و اصول کلى است؛ نه از روى گزاف و دلخواه. از این رو هر کس لیاقت و شایستگى لازم را دارا باشد، چنین موهبتى، به تناسب میزان شایستگى اش، به او افاضه خواهد شد.
پی نوشت ها
[۱]– ابراهیم ۱۴، آیه ۱۱٫
[۲]– سجده ۳۲، آیه ۲۴٫
[۳]– انعام ۶، آیه ۱۲۴٫
[۴]– اصول کافى، ج ۲، ص ۲۱۸٫
[۵] – طه ۲۰، آیه ۱۱۴٫
[۶]– بقره ۲، آیه ۲۵۳٫
[۷]– الف. فیض قاسانى، الاصول الاصلیه، تهران، چاپ دانشگاه، ۱۳۹۰، ص ۱۶۲؛
ب. ابن حجر، عسقلانى، الاصابه فى تمییز الصحابه، (بیروت: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۵ه)، ج۱، ص ۴۵؛
ج. محمد حسین، طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، (قم: مؤسسه النشر الاسلامى)، ج ۷، ص ۳۳۹٫
پاسخ دهید